از ما می پرسند درباره فعالیت اتمی درایران
چه نظری داریم؟
فعالیت اتمی- سیاست نظامی
با اولی موافق و با دومی مخالفیم
از ما خواسته اند تا با صراحت کامل نظر خودمان
را درباره فعالیت های اتمی در جمهوری اسلامی بنویسیم. ما بارها در تحلیل
رویدادهای 4 سال اخیر ایران، دراین باره نظرات خود را اعلام داشته ایم. از
جمله در ارزیابی از نتایج کودتای 22 خرداد تاکنون چند بار نوشته ایم: «شرکت
وسیع مردم در انتخابات، استقبال ملی و مردمی از نظرات میرحسین موسوی که
اتفاقا بخشی از آن دفاع از برنامه های اتمی در ایران بود، اگر با کودتا
علیه رای و انتخاب واقعی مردم روبرو نشده بود، چنان پشتوانه ای را برای
فعالیت های اتمی در ایران فراهم می ساخت که حتی در صورت آزمایش اتمی نیز
هیچ قدرتی در جهان خیال تعرض به ایران را به بهانه چنین آزمایشی، به خود
راه نمی داد.»
حتی بنا براین نوشته و ارزیابی که از بعد از کودتای 22 خرداد بارها در راه
توده تکرار شده، ما کوچکترین مخالفتی با اتمی شدن ایران نه تنها نداریم،
بلکه مدافع آن نیز هستیم. این سیاست مسبوق به سابقه ای 30 ساله است. یعنی
از بعد از انقلاب 57 که نیروگاه اتمی بوشهر را آلمان ها نیمه کاره رها کرده
و هیچ کشور اروپای غربی حاضر به ادامه کار و به سرانجام رساندن این نیروگاه
نبود، حزب توده ایران بارها در روزنامه "مردم" ارگان مرکزی حزب اعلام داشت
و به مقامات جمهوری اسلامی توصیه کرد که پیشنهاد کشورهائی نظیر آلمان
دمکراتیک، اتحاد شوروی وقت و حتی لهستان را برای تکمیل این نیروگاه قبول
کرده و هرچه زودتر آن را به پایان رسانده و برق اتمی در ایران جریان یابد.
در همان دوران جناح راست درداخل حاکمیت جمهوری اسلامی با تمام قدرت و توان
و امکانات خود علیه این توصیه حزب توده ایران موضع گرفت. نه تنها این جناح
حکومتی، بلکه برخی ملیون و ملی مذهبیونی داخل حاکمیت نیز با این توصیه حزب
توده ایران به مقابله برخاستند، که شاهد آن مطالبی است که در روزنامه
"میزان" ارگان وقت نهضت آزادی ایران دراین باره منتشر شد. حتی این عنوان را
در مطبوعات جناح راست حکومتی مانند روزنامه رسالت در مخالفت با توصیه حزب
توده ایران بارها تکرار کرده بودند "له ستان"، به معنای "له" شدن جمهوری
اسلامی بدست کشورهای بلوک شرق در صورت قبول توصیه سپردن کار اتمام نیروگاه
بوشهر توسط لهستانی ها.
همین مخالفت ها را در زمینه فروش و انتقال گاز از طریق خاک اتحاد شوروی وقت
سازمان دادند و پیش بردند. تا جائی که وزیر نفت وقت "معین فر" که اکنون از
رهبران سالمند ملی و ملی مذهبی است اعلام داشت "شیرهای گاز را در فضا باز
می کنیم اما به شوروی ارسال نمی کنیم." و به بهانه شوروی ستیزی سالانه 2
میلیارد دلار گاز ایران بدین طریق سوخت و صادر نشد.
این سوابق را با سرعت و بصورت خلاصه مرور کردیم تا تاکید کنیم که حمایت حزب
توده ایران از وجود تکنولوژی اتمی در ایران سابقه ای طولانی، حداقل در حد
عمر جمهوری اسلامی دارد و امروز نیز ما همان سیاست را دنبال کرده و می
کنیم.
این سیاست برخاسته از این واقعیت است که "نفت" عمری ابدی در ایران ندارد و
سرانجام تمام خواهد شد. هیچ جایگزینی برای سوخت و برق درایران وجود ندارد
مگر رفتن به سوی تکنولوژی اتمی. مانند بسیاری از کشورهای دیگر که سلاح اتمی
ندارند اما تکنولوژی و برق اتمی دارند. مانند برزیل، آرژانتین و احتمالا
کشورهائی در منطقه خاورمیانه (حساب اسرائیل حساب دیگری است) نیز در همین
مسیر حرکت می کنند، مانند ترکیه. ضمن آنکه تکنولوژی اتمی صرفا مصرف سوخت و
برق و سلاح ندارد، بلکه عرصه های گسترده تری را در بر می گیرد.
ما دراین عرصه نه تنها جلو نیستیم، بلکه عقب نیز افتاده ایم. یعنی باید
بسیار زودتر از اینها با استفاده از درآمد بی همتائی که از استخراج و فروش
نفت داشته ایم، سریعا و در همان دهه اول بعد از انقلاب به این تکنولوژی دست
می یافتیم. یعنی به همان اندازه که باید امساک می کردیم در ریختن پول حاصل
از فروش نفت به جیب سرمایه داری تجاری و غارتگر برای وارد کردن کالا و مواد
خوراکی به ایران – که کشاورزی و صنعت ملی ایران را نابود کرد- باید دست و
دل باز می بودیم برای فعالیت های زیربنائی نظیر دست یابی به تکنولوژی اتمی.
بنابراین، ما نه تنها با فعالیت اتمی درایران مخالف نیستیم، بلکه منتقد
کنُد کاری ها و سیاست بازی های جمهوری اسلامی در این زمینه نیز هستیم.
اتفاقا آنچه که ما اکنون با آن مخالفیم، همین بند آخر است. یعنی سیاست بازی
با تکنولوژی اتمی. این بازی، که کشور ما را تاکنون تا آستانه بزرگترین
خطرات پیش برده و همچنان نیز تمام امور سیاسی و اقتصادی و حکومتی را تحت
الشعاع خود قرار داده، همان سیاست نظامی و جنگی است که بویژه پس از
انتخابات نهمین دوره ریاست جمهوری و بیرون آمدن احمدی نژاد از صندوق رای بر
کشور حاکم شده است. یعنی تلاش برای دست یابی به تکنولوژی اتمی که یک خواست
ملی است، آلوده شده است به یک سیاست نظامی و حتی جنگی که در نهایت نیز می
تواند نزدیک به 70 میلیارد دلار سرمایه گذاری روی این تکنولوژی و تاسیسات
آن را، همراه با تمامیت ارضی ایران برباد بدهد. خرده ریزهای این سیاست همان
جنجال ها و حرکات جنون آمیزی است که دولت احمدی نژاد، شخص احمدی نژاد و
گروهی از فرماندهان نظامی که او را جلو انداخته اند و شخص آقای خامنه ای
دراین 4 سال و اندی به نمایش گذاشته اند. این سیاست که تحت پوشش دفاع از
ادامه فن آوری اتمی درایران پی گرفته شده، نه تنها عملا به مسیر طبیعی و
ممکن دست یابی به تکنولوژی کامل اتمی درایران ضربه زده، نه تنها افکار
عمومی جهان را علیه اتمی شدن ایران بسیج کرده، نه تنها کشورهای منطقه را
وحشت زده کرده، بلکه به بهانه همین سیاست بزرگترین ضربه سیاسی را به بقایای
انقلاب 57، جامعه و حتی به ساختار دولتی حاکمیت زده است، که کودتای نظامی
اخیر علیه انتخابات 22 خرداد برجسته ترین نمونه آنست.
کشاندن پای سپاه پاسداران به فعالیت های اتمی، حداقل این توهم را در جهان
بوجود آورده که زیر این کاسه، باید نیمکاسه ای باشد و رسانه ها و محافل
سیاسی جهان بی وقفه سیاست ها و حرف های جنون آمیز احمدی نژاد را برجسته
کرده و می گویند سلاح اتمی در دست دولتی که می گوید با یک امام غیب شده در
ارتباط است و از او دستور می گیرد و به هیچکس پاسخگو نیست، برای جهان
خطرناک است!
اشتباه از آنجا آغاز شد که امری غیر نظامی، یعنی تکنولوژی اتمی را بصورت
امنیتی و بسیار مخفیانه سپردند بدست نظامی ها. درحالیکه این یک امر فنی است
و می تواند سازمانی مستقل مانند دیگر کشورهای جهان داشته باشد و نیروی
نظامی حافظ و مدافع کشور، طبیعی است که مدافع تاسیسات اتمی آن کشور هم باید
باشد، همچنان که مدافع تاسیسات ذوب آهن و یا پالایشگاه های نفت و یا
پتروشیمی و یا هر تاسیسات و شهر و مرز و جان مردم باید باشد. برای چنین
رویکردی، چنین استدلال می کنند که چون خطر حمله به تاسیسات اتمی ایران وجود
داشته و دارد، سپردن آن بدست سپاه پاسداران اجتناب ناپذیر بود. در ادامه
همین تفکر، موشک سازی آغاز شد و هوا کردن آنها بعنوان یک کار تبلیغاتی در
تائید و حمایت از حرکات و حرف های نمایشی و جنجالی احمدی نژاد و برای
ترساندن قدرت های جهانی و پرهیز از حمله به ایران بصورت یک کار سیاسی ادامه
یافت. که البته سرنخ تمام این امور در بیت رهبری است. بحث کلاهک اتمی و
دیگر مسائلی که تکرار آن دراینجا ضرورت ندارد نیز ادامه همین سیاست و سیاست
بازی است.
این درحالی است که دفاع از ایران، دفاع از فن آوری اتمی، دفع خطر حمله
نظامی به ایران و هر نوع خطر دیگری در گرو یک اتحاد ملی و برپائی دولتی است
که تابع این اتحاد باشد و لاغیر. وقتی حکومتی چنان نماینده یک اقلیت کوچک
در جامعه باشد که از جمع شدن 20 نفر در خیابان ها از بیم تبدیل شدن آن به
یک تظاهرات میلیونی بترسد، هر اندازه موشک و کلاهک اتمی هم داشته باشد،
همچنان در محاصره خطر خارجی و شورش داخلی است. بویژه که مردم آن اقلیت را
اقلیتی غارتگر، سرکوبگر، مرتجع، ماجراجو و ضد ملی بشناسند که یا کشور را
غرق در یک جنگ داخلی و حمله خارجی می کند و یا با بزرگترین خیانت به
استقلال ملی، حفظ حاکمیت خود را در گرو زدوبند بین المللی می بیند و درآن
جهت حرکت می کند. این هر دو احتمال اکنون روز به روز بیشتر عیان می شود و
این نتایج طبیعی آن سیاستی است که ما با آن مخالفیم و نه با فعالیت اتمی در
ایران. برهمین اساس اعتقاد داریم که فعالیت اتمی را باید از سیاست نظامی و
دولت و حاکمیتی که پشت این سنگر پناه گرفته جدا کرد. همان اندازه که با
اولی، یعنی با فعالیت اتمی در ایران موافقیم، باید با دومی، یعنی سیاست
نظامی مقابله کنیم. هر فاجعه ای از دل پیوند این دو با هم بیرون می آید، از
جمله کودتائی که از 22 خرداد گذشته تاکنون بر کشور حاکم است، اگر چه
نتوانسته خود را تثبیت کند.
راه توده 241 02.11.2009