راه توده                                                                                                                                                          بازگشت

 

حاکمیت اقتصادی سپاه
فروپاشی نظام و کشور را در پی دارد


یکی از مهمترین جلسات پیش از انتخابات، دیدار میر حسین موسوی با فرماندهان سپاه بود. جلسه ای که در آن موسوی قاطعانه اعلام کرد که به هیچ عنوان اجازه فعالیت های اقتصادی به سپاه نخواهد داد و با رئیس جمهور شدن وی سپاه باید کلیه فعالیت های اقتصادیش را متوقف کند. آینده صحت و جنبه ملی و میهنی این نظر را بیش از امروز نشان خواهد داد.

 

یکی از مهمترین جلسات پیش از انتخابات، دیدار میر حسین موسوی با فرماندهان سپاه بود. جلسه ای که در آن موسوی قاطعانه اعلام کرد که به هیچ عنوان اجازه فعالیت های اقتصادی به سپاه نخواهد داد و با رئیس جمهور شدن وی سپاه باید کلیه فعالیت های اقتصادیش را متوقف کند.
نظری که درستی آن امروز بیش از هر زمان دیگری آشکار شده و شرایط فعلی کشور کاملا نشان میدهد که چگونه سپاه تبدیل به مانعی جدی بر سر راه توسعه کشور شده و امکان هرگونه حرکت چرخ های توسعه اقتصاد کشور را تبدیل شده است.
این امر درعین حال تبدیل به پاشنه آشیل سپاه گردیده و باعث تضادهائی در خود سپاه شده، که کل موجودیت سپاه را به چالش کشیده است، در عین حال که کشور را به سوی ورشکستگی و نابودی پیش می برد.
با مطالعه تاریخ جنگ هایی که به فتح یک کشور توسط کشور دیگری انجامیده است، بارها این موضوع ثابت شده که اداره و کنترل کشور تصرف شده از سوی اشغالگر بسیار دشوارتر از جنگ صورت گرفته و هزینه در بر داشته است.
بنابراین در بهترین حالت، در شرایط فعلی هرچند که سپاه به هیچ وجه نتوانسته کودتایش را تثبیت کند اما در عین حال عملا دست به تشکیل دولت در خود زده است و تمام نهادهای مهم و استراتژیک کشور اعم از وزارت اطلاعات (با تشکیل سازمان اطلاعات سپاه و تلاش احمدی نژاد برای بی اعتبار و منحل کردن وزارت اطلاعات با پاکسازی های گسترده)، مجموعه های مرتبط با فعالیت های هسته ای ، کلیه پروژه های مربوط به ساخت تجهیزات نظامی پیشرفته از جمله صنایع موشکی، کلیه اسکله های تجاری، مخابرات، اجرای کلیه پروژه های عمرانی، واردات کلیه مایحتاج کشور، مشارکت در قاچاق، صادرات نفت و واردات بنزین، مدیریت یسیاری از باشگاه های ورزشی پولساز کشور، تصرف صنعت کشور به بهانه اجرای اصل 44 و هزاران مورد دیگر را به تصرف خود در آورده و دولتی مسلح تشکیل داده است.
توجه کنید که علیرغم ظاهر قدرتمندی که سپاه با دست گذاشتن روی این امکانات ملی بدست آورده، همین سپاه باید بتواند چنین مجموعه عظیمی را اداره کند. آنهم با 120 تا 150 هزار نیروی که بصورت ثابت دراختیار دارد. حتی اگر در اداره چنین حجم عظیمی موفق هم بشود، تردید نیست که در بخش نظامی فلج خواهد شد. یعنی یک کفه به سود کفه دیگر سنگین خواهد شد و این همان پاشنه آشیل است که نوشتم. اینجاست که سپاه و تضادهای عمیقی که به آن دچار خواهد شد می تواند کشور و خود را همزمان با کشور به سوی فروپاشی ببرد.
1- اولین مشکل سپاه یافتن نیروهای مورد اعتمادی است که توان اداره چنین مجموعه های تخصصی را داشته باشند. چرا که نه سپاه به منابع انسانی متخصصی که تا پیش از این در بدنه دولت فعال بودند اعتماد دارد و نه بسیاری از آنها آمادگی همکاری با مجموعه نظامی مافیایی شبیه سپاه کنونی را دارند. شاید به همین دلیل است که در تغییرات جدید صورت گرفته در سپاه؛ سپاه هر استان مستقل شده تا با ایفای نقسی شبیه استانداری توسط سپاه هر استان تا حدودی فشار از روی فرماندهی سپاه برداشته شود.
2- با ادغام بسیج در سپاه تلاش دارند تا ضعف و کمبود نیروی انسانی خود را با نیروهای مورد اعتماد اما بی تجربه بسیج جبران کنند. اتفاقی که خود به تنهایی می تواند ثروت های ملی کشور را به باد فنا بدهد. ضمن آنکه وارد شدن این نیروها به عرصه اجرایی و آشنایی با واقعیت های اقتصادی بسیاری از آنها را می تواند به تکنوکرات هایی تبدیل کند که باز خود تهدیدی برای ادامه حیات سپاه با شیوه کنونی است.
3- با درگیر شدن سپاه در اداره و مدیریت این مجموعه عظیم، لطمات جبران ناپذیری به ضریب امنیتی کشور وارد می شود. بخصوص در شرایطی که به نوعی وزارت اطلاعات نیز در حال ادغام در سپاه است. نمودهایی از کاهش ضریب امنیتی کشور را در ترورهای کردستان و بمب گذاری های اخیر بلوچستان دیده ایم و ادامه چنین روندی خود به چالش بزرگی برای امنیت اقتصادی و سرمایه گذاری کشور که سپاه مهترین ذینفع آن است تبدیل خواهد شد. ضمن اینکه امنیت مرزهای کشور نیز از این پس با چالش های بیشتری مواجه خواهد بود و اگر هم بر اساس گقته فرمانده سپاه امنیت مرزها به ارتش واگذار شود، باید اختیار استفاده از سیستم های موشکی و تجهیزات نظامی پیشرفته کشور که در کنترل سپاه است نیز به ارتش واگذار شود که سپاه به هیچ عنوان تمایل به چنین عملی ندارد. در اینصورت نیز ارتش امکان حفاظت مقتدرانه از کشور را نخواهد داشت.
4- مهم ترین نیاز کشور برای تحول اقتصادی جذب سرمایه گذاری خارجی است. برای مثال طبق گزارش مرکز پژوهش های مجلس، برای جلوگیری از این که کشور طی ده سال آینده به وارد کننده نفت تبدیل نشود باید سالانه 400 میلیارد دلار در صنعت نفت کشور سرمایه گذاری شود. اما آیا می توان چنین حجم عظیمی از سرمایه گذاری را در شرایط تحریم کنونی که روز به روز نیز تشدید می شود جذب مجموعه های تحت مدیریت سپاه پاسدارانی کرد که در صدر لیست اسامی مجموعه های مورد تحریم سازمان ملل است کرد؟ و آیا سپاه با شرایط تحریم کنونی می تواند تکنولژی های به روز در زمینه مخابرات را به راحتی از خارج خریداری و به ایران منتقل کند؟ و یا شرکت هایی را می توان یافت که با وجود رقیب پرقدرتی چون سپاه حاضر به ارائه خدمات در ایران باشند؟ ناگفته پیداست که شپاه با این شرایط می تواند عامل مهمی در نابودی صنایع و ثروت های کشور شود.
5- با ادامه شرایط کنونی روز به روز توان خرید مردم کاهش پیدا خواهد کرد و به تبع آن کالاها و خدمات ارائه شده توسط سپاه با استفبال کمتری مواجه خواهد بود. این نیز خود باعث ورشکستگی صنایع و شرکت های تصرف شده توسط سپاه خواهد شد و چنانچه بخواهند با دنیا مبادلات تجاری داشته باشند نیز باید به سوی پیوستن به سازمان تجارت جهانی حرکت کنند که باز هم بشدت تحت فشار قرار می گیرند تا پای خود را از اقتصاد کشور بیرون بکشند. چرا که رقبا راضی به حضور در بازار با اطمینان از اجرای کامل قواعد بازار آزاد و رقابتی هستند که سپاه تمایلی به انجامش ندارد.
آنچه گفته شد بخش کوچکی از بحران عظیمی است که توسط رهبر و فرماندهان سپاه کشور به کشور تحمیل شده و چنانچه این مسیر ادامه پیدا کند اقتصاد ایران به طور کامل از هم خواهد پاشید. اقتصاد نیم بندی که صدای ریزش پایه های آن از هم اکنون به گوش می رسد.
 

 

راه توده 241 02.11.2009

 

بازگشت