راه توده                                                                                                                                                          بازگشت

 

 

 عبور جنبش سبز
از قبه های ترکمنی
تا کپرهای خوزستانی

مقاله زیر، فشرده و خلاصه شده مقاله مشروحی است که یکی از همکاران راه توده آن را برای انتشار ارسال داشته بود. این مقاله در اصل 6 صفحه بود و بموجب قراری که شورای سردبیری راه توده تعیین کرده حداکثر حجم مقاله ای که می توانیم بپذیریم 2 صفحه است و اگر یک تا یک و نیم صفحه باشد چه بهتر. بنابراین از همه همکاران و کسانی که برای راه توده مطلب ترجمه و یا مقاله نوشته و ارسال می کنند خواهش می کنیم این قرار شورای سردبیر را مراعات کنند تا ما مجبور نباشیم با صرف وقت بسیار از یک مقاله 6 صفحه و نیمی، مطلبی در یک و نیم صفحه در بیآوریم.

 

 

 

 

 

اخیرا دومقاله درسایت های ترکمنی، یکی بنام« نژاد پرستی درلباس سبز» و دیگری با عنوان «آیا فرمولی عام برای تحولات اجتماعی وجود دارد» انتشار یافت که نشان میدهد در همچنان روی همان پاشنه قبلی برای منتشر کنندگان آن می چرخد. دری که همواره میخواهد برروی جنبش مردم ایران بسته باشد واگر هم باز شد با تردید و دودلی گاهی با راست روی و گاهی هم با چپ روی نیم نگاهی به آن انداخته شد.

اینکه مقاله«نژاد پرستی در لباس سبز» در یک سایت ترکمنی با چه هدفی منتشرشده فقط میتواند نشان دهنده گوشه چشمی به هواداری از تئوری های ناسیونالیستی نوع افراطی آن در شرایط کنونی که برای مغشوش کردن وبرهم زدن یکپارچگی جنبش مردم علیه حکومت کودتایی است، باشد. اما

متاسفانه آنچه در مقالات نویسندگانِ ترکمن در سایت ها اغلب دیده شده این است که هیچ یک از آنها جمله ای علیه سیاست های نئولیبرالیستی و جنگی امپریالیسم و کشورهای سرمایه داری نه می نویسند ونه نوشته اند که این خود قابل تامل است. تمام تلاش این نویسندگان ترکمن زیر نام «آزادی اندیشه » درفرقه گرایی وفرصت طلبی و ارائه پرخاش نامه های رنگارنگ علیه چپ ها، تئوری های علمی ماتریالیستی و دیالکتیکی  وعلیه کشورهای سوسیالیستی سابق است. چرا چون 180 درجه تغییر مواضع سیاسی داده اند.

مقالاتی با ظاهر روشنفکرانه و بازی با واژه هایی چون « .. تداوم هویت های چندگانه بینشی دربعد معرفتی و... » درشرایط کنونی چه دردی را درمان می کند؟

اما مقاله دوم  که نویسنده همه چیز را بنام خود ازسوی دیگران مورد شک و تردید قرار میدهد تا تجربه سی ساله خود را به دیگران گوش زد کند. حاصل این « تجربه  سی ساله» نویسنده ما مصداق ضرب المثل«بارانی که برای من نبارد گو نبارد» است. یعنی هرتئوری که به کار اثبات نظر نویسنده نیاید. تعاریفی غیر واقعی از مقولات وپدیده های اجتماعی بمیان می کشد که تعریفی غیرطبقاتی و غیر علمی از موضوع مبارزات ومقولات اجتماعی واقتصادی است.

نویسنده به نیروهای سکولار و مدرن جامعه اشاره می کند که درحمایت از جنبش مردد مانده اند. وی هیچ اشاره ای نمی کند که این نیروی های سکولار و مدرن کدام نیروهای اجتماعی هستند. ما شاهدیم که حداقل در ظاهر امر همه نیروهای درون و بیرون کشور از جنبش کنونی حمایت می کنند. مگر این تردید در نویسنده باشد که دراینصورت باید دید بموجب کدام تحلیل جامعه شناختی به چنین نتیجه ای رسیده است. آیا بموجب چنین تعریفی است:«مضمون اصلی جنبش و ماهیت ارتجاعی دیدگاه های رهبران آن اس»؟

در اینصورت باید از ایشان پرسید که چرا این نیروی ارتجاعی در برابر حاکمیت ارتجاع قرار گرفته و توده های مردم از این ارتجاع حمایت می کنند و نه از آن ارتجاع؟

نیروی سکولار ومدرن دراین جنبش حتما به معنی پیشرو ومترقی نیست و خود نویسنده ما باید بداند که از نیروهای سکولار و مدرن درترکیه و اروپا بسیارند و مشخصه آنها مخالفت با آزادی ها، حقوق دمکراتیک و سیاسی مردم و ضدیت با نیروهای خواهان عدالت اجتماعی است.

تازه نیروی محرکه انقلاب و جنبش ها طبقات و گروه های اجتماعی هستند نه رهبران.

هر جنبشی ویژگی های خود را دارد. تفاوت مضمون جبنش و نیروهای محرکه آن می تواند ناشی از ماهیت دوران آن، ویژگی، خصلت و آرایش نیروهای طبقاتی چه درعرصه داخلی و چه بین المللی باشد. حتی در انقلاب ها نیز تغییر فرماسیون هدف نیست، بلکه به تغییراتی در درون فرماسیون مذکور بسنده می شود، مانند انقلاب های ملی در جوامع وابسته و مستعمره.

تئوری فرماسیون های اجتماعی – اقتصادی یکی ازمهمترین دستاورد ماتریالیسم تاریخی است و هرفرماسیون دارای طبقات آشتی ناپذیر، هم ساختار طبقاتی معین و هم شیوه خاص مبارزه طبقاتی خود را دارد. آنچه مارکس درباره علت العلل انقلاب و گذار از صورت بندی اجتماعی به صورت بندی دیگر اجتماعی می گوید، چنین است: « نیروهای مادی مولده درمرحله مشخصی از رشد خود با مناسبات تولیدی موجود درتضاد قرار میگیرند. این مناسبات ازشکل تکامل نیروهای مولده به مانع آن بدل میشوند، آنگاه دوران انقلاب اجتماعی فرا میرسد.»

ماتریالیسم تاريخی می گوید که انسان تاریخ خود را میسازد، البته نه برجاده پیشرفتی که از پیش مقدر شده باشد. انسان ها تاریخ خودرا با پیکار وتلاش خود برای کسب خواسته های خویش می سازند. یعنی تلاش آگاهانه برای ساختن تاریخ خود و صعود از قلمرو ضرورت به آزادی بگونه ی جهشی. در این شکی نیست که سمت و سوی کلی تاریخ بشری یکسان و قوانین عمده حاکم برآن نیز واحد هستند. تکامل تاریخی بشریت درهیچ زمانی درعرصه اقتصاد به تنهایی صورت نگرفته است، بلکه با خیزش هایی در روبنا ودگرگونی هایی درآن همراه وبایسته بوده است.

یوللی آمانبای

19 مهر 1388

http://www.turkmenilim.org/

 


 

 

            راه توده  245 9 آذر 1388

 

بازگشت