راه توده                                                                                                                                                          بازگشت

 

دو نامه کوتاه
از منوچهر بهزادی
 

 

یکی از رفقای قدیمی، دو نامه کوتاه از زنده یاد منوچهر بهزادی دبیر و عضو هیات سیاسی حزب توده ایران در سالهای پس از انقلاب 57 را همراه با یادداشت مختصری برای ما ارسال داشته و انتشار آن را خواستار شده است.
ایشان که در سالهای پیش از انقلاب 57 در اروپا بوده و درارتباط حزبی با زنده یاد بهزادی، می نویسد:

 

این دو دستخط کوتاه که سالها در گوشه ای از کتابخانه ام محفوظ بود را برایتان می فرستم تا به یاد آن عزیز از کف رفته منتشر کنید. انسان شریفی که جرمش در جمهوری اسلامی همین شرافت بود و البته ایمانش به حزب و مردم ایران و پایداریش بر سر عهد و پیمانی که از جوانی با حزب و مردم بسته بود. با همین دو جرم، پس از سالها زندان، در سال 1367 به دارش کشیدند. یکی از این دو یادداشت را به رسم تسلیت بمناسبت درگذشت مادرم برایم از برلین شرقی فرستاده بود و دومی تشکری است که بابت ارسال کتاب قصه ام نوشته و از همان برلین شرقی ارسال کرده بود.
پیروز و سربلند باشید

1- رفیق گرامی… یكی از دشوارترین كارها برای من تسلیت به دوستی‌است كه عزیزی را از دست داده. بخصوص اگر شفاهی باشد. دلیلش هم اینست كه دراین قبیل مواقع، هرگونه كلامی بنظرم زائد و حتی نوعی تظاهر می‌نماید؛ زیرا در واقع نمی‌توان با هیچ كلامی جای عزیز از دست رفته را پر كرد. شاید ابراز همدردی، فقط تسکینی باشد برای اینكه بدانیم در دوران اندوه و سختی نیز تنها نیستیم. از اینجاست كه می‌توانید مرا در غم خود شریك بدانید، بویژه آنكه خود از این بلاها كم نچشیده‌ام و حالت كنونی شما را می‌توانم درك كنم. برای شما بیش از هر چیز آرامش روحی آرزو می‌كنم.

منوچهر


2- رفیق عزیز…
دیشب، قبل از خواب- طبق عادت- چیزی خواندم و آن نخستین قصه شما بود. صرفنظر از آنكه نویسنده برچه پایه واقعی و یا فرضی، این قصه را نوشته، من با احساس خودم آنرا به "مادر" كه كتاب به او تقدیم شده وصل كردم و اشك به چشمم آمد. در همانحال یاد كلمات محبت آمیز- و اغراق آمیز- شما نسبت به خودم در كتاب افتادم. از محبت آمیز كه نشانه صفای نیت شماست كه بگذرم، اغراق آمیز از اینجهت كه من- بدون شكسته نفسی كاذب- راهگشا نبوده‌ام و نیستم. من فقط كوشیده‌ایم، در هر مقامی، در برابر حزب وجدان آرام داشته باشم؛ یعنی آنچه را كه از نیروی جسمی و روحی دراختیار داشته‌ام، دراختیار حزب بگذارم. اینكه موفق بوده‌ام یا نه، حزب باید قضاوت كند. و بهرحال "رفیق كوچك" وجود ندارد. رفیق اگر رفیق باشد، حتما و همیشه بزرگ است و شما تا آن حد كه من شناخته‌ام یك رفیقید!

منوچهر

 




راه توده 238 12.10.2009

 

بازگشت