ارتجاع نیم خفته
سرانجام در ج. اسلامی بیدار شد
ارتجاع نیم خفته ای که سرانجام پس از دو دهه خمیازه
در جمهوری اسلامی از خواب برخاست و احمدی نژاد را عصای دست خویش ساخت تا
فاتحه انقلاب 57 را بخواند، ریشه های استوار داخلی و خارجی دارد. آنها که
می خواستند درکلاس درس دانشگاه ها پرده کشیده و دختر و پسر را از هم جدا
کنند، سرانجام با دفن کردن تابوت های خالی در دانشگاه و اعلام مقابله با
علوم اجتماعی و انسانی به هدف خود نزدیک شدند. با کودتای 22 خرداد زمینه را
برای رفتن به دستبوس امریکا آماده ساختند و سر چپ و اصلاح طلب مذهبی را در
سینی هدیه می برند. به شعارها و پرخاش ها نگاه نکنید، به ماهیت نهفته در
پشت آنها توجه کنید. از این شعارها، اخوان المسلمین نیز زیاد داد، اما
تاریخ به یاد دارد که بنیانگذار آن به پابوس هیتلر رفت. کتاب بازی شیطانی،
نوشته تحقیقی "رابرت دریفوس" نگاهی است مستند به این تاریخچه و ما به همه
آنها که می خواهند با ماهیت رویدادهای چند سال اخیر جمهوری اسلامی و دولت
احمدی نژاد و نقش آفرینی امثال آیت الله مصباح یزدی آشنا شوند توصیه موکد
می کنیم که این کتاب را نه یکبار، بلکه چند بار خوانده و حتی از آن یادداشت
برداری کنند تا در بزنگاه های مختلف آن را مرور کنند. با هدف آشنائی دوباره
شما با این کتاب، در این شماره راه توده بخشی از مقدمه و پیشگفتار کتاب را
در منتشر می کنیم. برای خرید این کتاب می توانید با پرداخت 20 اورو به حساب
بانکی راه توده، قبض بانکی و آدرس دریافت کتاب را به آدرس پستی راه توده که
در پایان صفحه راه توده اعلام شده ارسال دارید.
مقدمه و پیشگفتار
در تاریخ جنگ سرد و نظم نوین جهانی فصلی نانوشته وجود دارد و آن، داستان
حمایت مادی و معنوی - گاه آشکار و گاه پنهان - ایالات متحده ی آمریکا از
فعالیت اسلامگرایان راستگرای تاریک اندیش است. کتاب "بازی شیطانی" می کوشد
پیوند حیاتی گمشده میان این دو را نشان دهد.
شناخت این پیوند، از آن رو مساله یی حیاتی است، که سیاست کمتر شناخته شده ی
شش دهه ی گذشته ی ایالات متحده ی آمریکا در حمایت از اسلام واپسگرا، تا حدی
در پیدایش "تروریسم اسلامی" به عنوان پدیده یی جهانی، موثر بوده است. گذشته
از این، طراحان استراتژی بر پایی امپراتوری آمریکا در خاورمیانه، شمال
آفریقا و آسیای جنوبی و مرکزی، امیدوار بودند که تا حدی با تکیه بر اسلام
سیاسی، این پروژه را پیش ببرند؛ اما خیلی دیر و پس از رخداد واقعه ی 11
سپتامبر 2001، پیامد این بازی شیطانی آشکار شد. ایالات متحده، در چندین دهه
ی متمادی، با اسلامگرایان طرح دوستی ریخت، اینجا و آنجا و به روشهای
گوناگون آنان را بکار گرفت، از آنها بعنوان متحد خویش، در جنگ سرد سود برد
و حتی در مقاطعی به آنان خیانت نیز کرد. این شیوه ی برخورد با اسلامگرایان،
سرانجام زمینه ی رشد تروریسم اسلامی و پشت کردنشان به حامی خود گردید. به
این ترتیب، روحانیون مذهبی در هیات شیاطینی انتقام جو نه تنها لبه ی تیز
شمشیر خویش را به سوی ایالات متحده برگرداندند، که تهدیدی برای دموکراسی،
سکولاریسم، ناسیونالیسم، جنبش چپ و حقوق زنان نیز شدند. البته بخش تقریبا
کوچکی از اسلامگرایان در زمره ی تروریست ها هستند، و بخش بزرگتر، با افکار
قرون وسطایی خویش می خواهند چرخ تاریخ را به سده ی هفتم میلادی بازگردانند.
از نظرگاه غرب در دوران جنگ سرد از 1945 تا 1991، تنها اتحاد جماهیر شوروی
سوسیالیستی دشمن به حساب نمی آمد و ایالات متحده، رهبران کشورهای
خاورمیانه، شمال آفریقا، آسیا و بطور کلی جهان سوم را هم چنانچه صمیمانه
مهر تاییدی بر پروژه ی سیاسی او نمی زدند یا هژمونی غرب و به ویژه آمریکا
را به چالش می کشیدند، تحت فشار می گذاشت. آنچه ایالات متحده را نسبت به
رهبران این کشورها ظنین می کرد تمایل به ناسیونالیسم اومانیستی، سکولاریسم
و سوسیالیسم بود. اینها، از نگاه امریکا، "ایدئولوژی هایی مخرب" بودند که
بنیادگرایی اسلامی در حال ظهور را نیز به هراس می انداختند. در این منطقه
از جهان، اسلامگرایان راستگرا نه تنها در گستره ی فکر و اندیشه، که در پهنه
ی کارزار عملی نیز وارد میدان مبارزه یی تمام عیار و خشونت آمیز با عاملان
اندیشه های مترقی شدند. در دهه های متمادی، ایالات متحده، همدستی با
اسلامگرایان افراطی را ضد ناسیونالیسم عرب- و همزمان، ناسیونالیسم ایران و
ترکیه و هند- در سیاست خود گنجاند و آن را مفید یافت.
با نگاه در مقیاسی گسترده تر، آشکار است که ایالات متحده ی آمریکا سال های
زیادی سعی در ایجاد سدی دفاعی در مرزهای جنوبی اتحاد شوروی داشت. از یونان
تا چین، زنجیر کشورهای اسلامی القا کننده ی ایده ی تقویت پدافندی ماژینو
(1) توسط این کشورها بود. بتدریج ایده ی "کمربند سبز" در مرزهای جنوبی
اتحاد شوروی شکل گرفت. تنها جنبه ی تدافعی چنین ایده یی مطرح نبود، بلکه
گذشته از این، با توجه به خصلت سرکش و تهاجمی بنیادگرایی اسلامی، طراحان
این سیاست های ستیزه جویانه در آمریکا، سودای برانگیختن مسلمانان جمهوری
های آسیای مرکزی اتحاد شوروی و از درون فروپاشاندن آن را نیز در سر می
پروراندند.
باری، ایالات متحده نه تنها از اسلام به عنوان مذهبی متشکل از باورهای سنتی
و چهار چوب اندیشه یی خاص که میلیون ها مسلمان بدان معتقدند، استفاده ی
ابزاری کرد، که اسلام واپسگرا را بیشتر به خدمت گرفت. بر خلاف ایمان اسلامی
که ریشه در چهارده قرن گذشته دارد، باید ریشه های اسلام گرایی، بعنوان
آئینی سیاسی را در اواخر سده ی نوزدهم میلادی جستجو کرد. انگاره های اسلام
گرایی ستیزه جوی امروز با ویژگی نظری جهانشمول در نظر مسلمانان دارای
تفکرات سنتی و متفکران مسلمان، چیزی غریب و در واقع تحریف اسلام می نماید.
به هر حال چنین پدیده یی خواه پان اسلامیسم نامیده شود، خواه بنیاد گرایی
اسلامی و یا اسلام سیاسی، آنچه نمی توان در آن شک داشت، ماهیت کاملا متفاوت
آن با باورهای مذهبی سنتی اسلام و به عبارت دیگر پنج رکن اصلی دین اسلام
است. اسلام گرایی، آشکارا تحریف از باورهای سنتی اسلام و ایدئولوژی دگرگون
شده یی است که ایالات متحده ی آمریکا چه مالی و چه معنوی، با سازماندهی، از
آن حمایت همه سویه کرد. مصادیق پشتیبانی آمریکا را اینجا و آنجا در کشورهای
جهان سوم می توان دید. "اخوان المسلمین" (2) در مصر، انجمن حجتیه در ایران،
وهابیون راست آیین در عربستان سعودی، حماس و حزب الله در فلسطین، مجاهدان
در افغانستان و دست آخر اسامه بن لادن.
........................................................................................................................................................
(1)
برگرفته از نام وزیر دفاع فرانسه در جنگ اول جهانی و نام دیواری دفاعی از
استحکامات در مرزهای شرقی فرانسه برای مقابله با آلمان ها که در حمله ی
1940 آلمان به فرانسه شکسته شد.
(2)نام درست این جمعیت "الاخوان المسلمون" است که
در ایران با نام "اخوان المسلمین" شناخته شده است.
راه توده 233
07.09.2009