اعتراف نامه
کامنیف به استالین
ترجمه بهروز بکتاشی
نامه دردانگیز ل.ب.کامِنیف، از رهبران انقلاب
اکتبر که پس از درگذشت لنین، در دوران استالین همراه با بسیاری از کادرهای
انقلاب محاکمه، مجبور به اعتراف و سپس تیرباران و یا تبعید شدند. این تصفیه
ها شامل کادرهای نظامی دوران انقلاب نیز شد. زمانی که آلمان هیتلری به
اتحاد شوروی حمله کرد، حزب و ارتش سرخ از ورزیده ترین کادرهای دوران انقلاب
محروم بود. شماری از آنها که هنوز در تبعید سیبری زنده بودند به مسکو
بازگردانده شدند تا در جنگ میهنی از کشور دفاع کنند. پیرامون این تصفیه ها
و اعتراف گیری ها تفسیرهای متفاوتی ارائه شده است، اما همانطور که در شماره
های اخیر راه توده نقل کردیم، زنده یاد طبری با احتیاط بسیار اعتقاد خود را
در باره آن اینگونه بیان کرد: سازمان جاسوسی انگلستان توانست در کرملین و
تا کنار استالین نفوذ کند و آنچه اتفاق افتاد یک توطئه بین المللی بود که
زمینه را برای حمله به اتحاد شوروی و نابودی انقلاب اکتبر فراهم می کرد.
با این تفسیر و آنچه در جمهوری اسلامی شاهد آن هستیم، نامه "کامنیف" به
استالین را بخوانید:
در آغاز سال 1933 ل.ب کامِنیف 50 ساله از تبعیدگاه(مینوسینسکا) نامه هائی
را بنام استالین و به دفتر سیاسی کمیته مرکزی حزب ارسال میدارد:
رفیق ارجمند استالین!
من بشما با تقاضای شخصی پر شور و حرارت مراجعه می کنم: به من برای ازبین
بردن احمقانه ترین دوره زندگی من که مرا در 15 سالگی انقلاب پرولتاری به
جدائی کامل از حزب و دولت شوروی سوق داد کمک کنید. تلاش و مبارزه من از
همان ابتدا بر علیه کمیته مرکزی و شخص شما حماقت بود، همبستگی با اپوزیسیون
لنینگراد حماقت بود، اتحاد با تروتسکی حماقت دوباره و نابخشودنی بود. من
گفتگو با شما را بیاد می آورم، گویا هنوز در سال 1925 بود، زمانیکه شما به
من گفتید:«اتحاد با تروتسکی همه ما را نابود میکند». حق با شما بود. در آن
زمان همانند دهها وقایع دیگر فکر می کردم که حق با شما نیست. تاریخ کشور،
حزب، تمامی مبارزه سیاسی و تمامی احزاب شرکت کننده در این مبارزه نشان داد
که حق با شما و تنها با شما بود. برای من غم انگیز است که دیر به این شناخت
دست یافتم. اما برای من آسان تر است که این را بگویم که متقاعد شدم هیچگاه
در زندگی خود بر علیه کمیته مرکزی و رهبری شما تابع انگیزه های شخصی نشوم.
در گذشته از میان تمامی رهبری قدیمی شما برای من همیشه نزدیک تر از دیگران
بودید. زمانیکه بنظرم رسید که خط مشی سیاسی شما صحیح نیست و رهبری شما نمی
تواند پاسخگوی حزب بعد از مرگ لنین که حزب بدان نیاز داشتباشد، علنا بر
علیه شما موضع گرفتم. از اینرو علنا اذعان می کنم که این عمل من اشتباهی
ریشه ای بود.
البته هیچگاه به فکرم نمی رسید که تروتسکی یا زینویف رهبری حزب را بدست
گیرند. اما من آن زمان اصلا فکر نمی کردم که در بین ما فردی وجوددارد که با
توانی مشابه لنین، بتواند مرکز رهبری ایده ای،عملی و سازماندهی حزب و دولت
باشد.
تاریخ نشان داد که چنین فردی در بین ما وجود داشت و حزب بدون نوسانات و
تکان ها ی بزرگ او را در شخص شما یافت. با ارتکاب این اشتباه اصلی، من بطور
اجتناب ناپذیر مرتکب توده ای از دیگر اشتباهات تئوریک، پراتیک و سازمانی
شدم. این اشتباهات مرا شیطان میداند که به کجا برد(البته من نه از نظر
جغرافیائی بلکه از نظر سیاسی می گویم). من هیچ اختلاف نظری با سیاست پیش
برده شده تحت رهبری شما ندارم. از طرف دیگر، در سالهای اخیر من برای خود
چنین وضعیتی ساخته ام که هر دشمن حزب و رهبری شما میتوانست به همدردی من
اگرچه غیر مستقیم امیدوار باشد.
من صادقانه می خواهم که به این مرحله از زندگی خود خاتمه بخشم و دوباره در
کنار صفوف رفقائی که با آنها زندگی آگاهانه خود را آغاز کردم باشم. در این
زمینه به من کمک کنید. از تقاضای من به حزب بلشویکها و کمیته مرکزی حزب
حمایت کنید. من فکر میکنم در صفوف رفقائی که تحت رهبری شما کار می کنند من
هنوز می توانم مفید باشم. اگر من سالهای گرانبهائی را بدور از حزب از دست
داده ام، درعوض این سالها به من چیزی آموختند. اگر بمن امکان داده شود که
دوباره به کار خود باز گردم، میتوانم شما را شخصا یا بمثابه رهبر حزب
متقاعد سازم که در من می توانید کارمند وفادار وصادق را پیدا کنید. حوادث
در غرب و شرق، رشد فضای توفانی گوشه نشینی و دوری از کار را به عذاب وجدان
مبدل می کنند. یکبار دیگر ازشما تقاضا می کنم: به من برای محو این دوره کمک
کنید.
1933- 11- 22
در این سال ل.ب.کامِنیف مجدد به عضویت حزب کمونیست سراسری( بلشویکها) در
آمد و بعنوان رئیس انتشارات«آکادمیا»گمارده شد و بعدا بعنوان رهبر انستیتوی
ادبیات جهانی آکادمی علوم اتحاد جماهیر شوروی سوسیالیستی برگزیده شد.
راه توده 233
07.09.2009