راه توده                                                                                                                                                          بازگشت

 

نگاهی به نظرات تقی رحمانی
بازگردیم به آستانه انتخابات
و بحث ازحال رفته "مطالبه محور"

 

طرح "مطالبه محور" چند روز مانده به انتخابات دهم توانست امضای بیش از 500 تن از فعالان سیاسی و اجتماعی را گرد آورد و در خارج از کشور نیز با استقبال مواجه شد. بدون آنکه این گروه اصلا بدانند پایه‌های نظری و مقصود از طرح مطالبه محور چیست. این طرح حاوی یک فکر فوق العاده خطرناک بود که متاسفانه مورد توجه امضاکنندگان بیانیه‌های آن قرار نگرفت و خوشبختانه توده‌های مردم هم به آن توجه نکردند!

 

آقای تقی رحمانی از روشنفکران و مبارزان ملی مذهبی است. ایشان سال های بسیار از عمر خود را در دهه‌های 60 و 70 در زندان سپری کرده است و کارنامه روشنی دارد. از یکی دو سال پیش اقای رحمانی در مقالات و نوشته‌های خود نظراتی را در مورد جامعه مدنی، احزاب و نهادهای مدنی و نقش دولت مطرح کرده است که به گفته وی حاصل اندیشه‌ها و بازبینی‌های دوران زندان انفرادی سال‌های اخیر اوست.
خلاصه این نظرات و اندیشه‌ها بر محور تقدم نهادهای مدنی و اصناف بر احزاب و محوریت جامعه مدنی نسبت به دولت قرار دارد.
در نگاه اول این نوع تعیین تقدم و محوریت، بیش از آن کلی و تجریدی بنظر ‌می آیند که بتوانند در یک شکل و سیاست مشخصی متجلی شوند و یا بتوان آنها را به این سادگی‌ها و به این زودی‌ها به محک زد و میزان درستی و نادرستی آنها را تعیین کرد. این سخن برای شرایط عادی احتمالا درست است ولی شرایطی که اندیشه‌های تازه اقای رحمانی در آن مطرح شده عادی نبود. در شرایط مبارزه حادی که سراسر جامعه ما را در دوران قبل از انتخابات دوره دهم ریاست جمهوری فرا گرفته بود، دیدگاه‌ها و توصیه‌های اقای رحمانی ظرف چند ماه شکل مشخص به خود گرفت و در چند هفته به محک خورد و سرنوشت آن تعیین شد.
گزاف نیست اگر گفته شود که طرح موسوم به "مطالبه محور" به میزان زیاد و تعیین کننده‌ای برخاسته از دیدگاه‌های مطرح شده تقی رحمانی بود. این طرح آخرین بار چند روز مانده به انتخابات دهم توانست امضای بیش از 500 تن از فعالان سیاسی و اجتماعی را گرد آورد و در خارج از کشور نیز با استقبال مواجه شد. بدون آنکه این گروه اصلا بدانند پایه‌های نظری و مقصود از طرح مطالبه محور چیست.

سخن آخر را همان ابتدا بگوییم. طرح "مطالبه محور" حاوی یک فکر فوق العاده خطرناک بود که متاسفانه مورد توجه امضاکنندگان بیانیه‌های آن قرار نگرفت و خوشبختانه مورد توجه توده‌های مردم هم قرار نگرفت. این فکر خطرناک این بود که دولت و حکومت، محور نیست. مهم این نیست که حکومت و ریاست جمهوی دست چه کسی باشد، مهم این است که چه "مطالباتی" را مردم در برابر هر کس که سر کار بیاید قرار دهند. این فکر به ظاهر درست و در جنبه‌هایی درست می‌توانست در صورت فراگیر شدن به یک انفعال عظیم اجتماعی و به از دست دادن یک فرصت بزرگ تاریخی که در انتخابات دهم پیش روی مردم ما قرار گرفت منجر شود که خوشبختانه چنین نشد.
در واقع طرح مطالبه محور به این تصور ختم می‌شد که احمدی نژاد و موسوی و کروبی همه در شرایط مساوی و همچون یک کاندیدا و یک نامزد انتخابات هستند و باید مطالبات جامعه مدنی را در برابر این "نامزدها" قرار داد. طرح مطالبه محور بدینسان تمایز عمقی میان موسوی و کروبی با احمدی نژاد را زایل می‌کرد و به این پندار دامن می‌زد که گویا احمدی نژاد، علیرغم کارنامه چهار ساله اش، باز هم فرصت دارد که مطالبات جامعه مدنی را بپذیرد. برنامه مطالبه محور بدینسان نشان می‌داد که به کلی عمده ترین مسئله جامعه ایران و عمق مسئله انتخابات را درک نکرده است.
راه توده در همان هفته آخر انتخابات دهم، در مقاله ای این نقایص بیانیه "مطالبه محور" را با تفصیل بیشتری مورد بحث قرار داد. مقاله ای که بدلیل وقوع کودتای انتخاباتی و بلاموضوع شدن عملی مسئله منتشر نشد.
با توجه به زمزمه هایی که مجددا در مورد بیانیه مطالبه محور بوجود آمده و به دلیل نقشی که دیدگاه‌های آقای تقی رحمانی در پایه ریزی نظری اندیشه مطالبه محور داشته و دارد، تصمیم گرفتیم پایه‌های اندیشه‌های ایشان را در چند قسمت بررسی کنیم. بدیهی است اگر این دیدگاه‌ها محور نقد قرار گرفته است نه بخاطر آن است که نظرات ایشان نادرست تر و نقدپذیرتر از دیگران است، بلکه بدین سبب است که اقای رحمانی بهتر و پیگیرتر از هر کس دیگری برخی مسایل مهم جامعه و جنبش ما را مطرح کرده است و کوشیده است به آنها پاسخ بدهد.

بسوی انتخابات دهم
تقی رحمانی در مقاله‌ای تحت عنوان "انتخابات، اصلاح‌طلبان، جامعه مدنی و اپوزیسیون" که در دیماه 87 منتشر شد، شرایط انتخابات دهم را بررسی کرد.
ایشان در مورد انتخابات دهم نوشت:
"1- انتخابات مزبور در فضای جنبشی برگزار نمی‌شود. تحرکات نهادهای مدنی به معنای حالت جنبشی و فراگیر ‏شدن آنان نیست. مطالبات جامعه فراتر از توان نهادهای مدنی ضعیف، برای به حرکت واداشتن جامعه است.‏
‏2- اعتماد و اطمینان به موفقیت برای پیروزی، در میان مردم وجود ندارد و هیچ یک از کاندیداها نمی‌توانند چنین ‏شوقی را ایجاد کنند.‏
‏3- خواسته مردم، نخبگان، روشنفکران.... با یکدیگر همسو نیست و امکان همسو کردن آن نیز متصور نیست.‏
اگر سه‌ ویژگی بالا را در کنار فضای جهانی بگذاریم متوجه مسایل مهمتری می‌شویم. با آمدن اوباما فشار بر روی ‏حاکمیت کمتر می‌شود و حاکمیت فرصت مانور بیشتری دارد. ..."
ایشان ادامه می‌دهد :
"به ‌نظر می‌رسد که ایران مستعد التهاب نیست و هرگونه التهابی، جناح راست را در موقعیت برتر می‌نشاند. در این ‏صورت جامعه مدنی، اپوزیسیون و جناح‌های حاکمیت با انتخابات ریاست جمهوری دهم چه می‌توانند بکنند؟ ‏
اصلاح‌طلبان حکومتی می‌خواهند در هر صورت در قدرت باشند. این سخن را بارها و بارها با زبان تئوریک، ‏سیاسی، پیچیده و ساده بیان کرده‌اند. نحله روشنفکران دینی در جبهه مشارکت در این تحلیل خود بیشتر اصرار ‏دارند. اینان باید میان نبودن در حاکمیت و مقام طلبی خود یکی را انتخاب کنند. ... از آن‌جایی که پشت سرهر کاندیدایی خواهند رفت، لااقل روی کسی اجماع کنند ‏که توان داشته باشد با جناح مقابل تقابل و تعامل کند...."
"در شرایط فعلی هر نهاد ‏مدنی - صنفی باید مطالبات خود را مطرح کند تا کاندیداها برای جلب حمایت آن‌ها، برنامه‌های خود را اعلام کند و ‏هر حمایت از سوی نهاد مدنی - صنفی که آلترناتیو هیچ حکومتی نیستند، منوط به حمایت از خواسته یا بخشی از ‏خواسته‌های ایشان باشد....
اپوزیسیون در شرایط فعلی در بهترین حالت می‌تواند جناح راست را مورد نقد موشکافانه قرار دهد. بر خلاف ‏جامعه مدنی که می‌تواند از کاندیدایی حمایت کند، به صلاح اپوزیسیون نیست که از هیچ کاندیدایی حمایت کند، ‏اما می‌تواند حمایت سلبی از بعضی کاندیداها را انجام دهد و به نوعی از مردم بخواهد که به کاندیدای مقابل رأی ‏ندهند. البته اگر برنامه کاندیدایی به شکلی شفاف و عملی در راستای تحول بود، اپوزیسیون می‌تواند در عین ‏مرزبندی، از آن حمایت مشروط کند."
اقای رحمانی سرانجام از نظرات خود چنین نتیجه می‌گیرد :
 

‎‎نتیجه‌گیری:‏‎ ‎
‏1- شرایط جامعه ما جنبشی نیست.‏
‏2- انتخابات دهم یک انتخاب معمولی است نه حساس‌ترین شرایط.‏
‏3- اصلاح‌طلبان باید بر سر کاندیدای واحد مناسب اجماع کنند.‏
‏4- جامعه مدنی با طرح مطالبات با کاندیداها روبه‌رو شود. ‏
‏5- اپوزیسیون می‌باید با برنامه مشخص و به‌طور مستقل وارد صحنه شود.‏"

این احکام و نتیجه گیری‌ها همگی یا نادرست‌‌اند یا بشدت یکجانبه. تحول واقعیت‌ها هم این را نشان داده است. اگر در نظر بگیریم پایه اندیشه مطالبه محور بر روی چنین تحلیل ضعیفی از شرایط مشخص جامعه ما ریخته شده است در آنصورت می توان دریافت چرا این اندیشه در انتخابات دهم آنچنان از فضای اجتماعی و سیاسی کشور ما عقب ماند. در واقع اندیشه مطالبه محور ریشه در یک تحلیل از شرایط مشخصی در جامعه ما داشت که آن شرایط نه تنها با شرایط دوران انتخابات دیگر به هیچوجه یکی نبود بلکه خود تحلیلی هم که از شرایط اولیه شده بود یکجانبه و نارسا بود. تدوین کنندگان بیانیه های مطالبه محور هیچکدام از این دو واقعیت را در نظر نگرفتند و تا روز آخر مانده انتخابات به روش و برنامه خود ادامه دادند.

مشکل اصلی آقای تقی رحمانی آنست که می خواهد نتیجه گیری های خود را به واقعیت تحمیل کند. ایشان چون به این نتیجه رسیده است که دولت محوریت ندارد، بنابراین هر کس بدنبال گرفتن حکومت باشد دولت محور و مقام طلب است. به گفته وی : "اصلاح‌طلبان حکومتی می‌خواهند در هر صورت در قدرت باشند .... اینان باید میان نبودن در حاکمیت و مقام طلبی خود یکی را انتخاب کنند" معنای این سخنان روشن نیست. یعنی اگر اصلاح طلبان بگویند ما نمی‌خواهیم در قدرت باشیم و قدرت دست اقای احمدی نژاد و بیت رهبری و سپاه و نظامیان باشد، این خوب است؟ در این صورت دیگر آنها مقام طلب نیستند؟ آیا مبارزه برای بیرون کشیدن قدرت از دست گروه حاکم و در پیش گرفتن یک سیاست نوین مقام طلبی است؟ اگر اینها مقام طلبی است پس سیاست و مبارزه سیاسی و رهبری سیاسی چه معنایی دارد؟ آن اپوزیسیونی که ایشان می گوید اگر دنبال قدرت نیست و طرحی برای گرفتن آن و اداره جامعه ندارد پس چرا نام خود را اپوزیسیون گذاشته و اپوزیسیون چه چیز هست؟ آقای رحمانی به هیچ کدام از این مسایل پاسخ نمی دهد و اصلا آنها را مطرح نمی کند. اینها پیش فرض های ذهنی ایشان است که خواننده باید یکجا بپذیرد.

تقی رحمانی با بحث در مورد ادعاهایی که هربار در مورد حساسیت انتخابات‌های مختلف شده نتیجه می‌گیرد که انتخابات دهم هم انتخاباتی مانند بقیه و یک انتخابات معمولی است و نه انتخاباتی در حساس ترین شرایط. حساس یا حساس ترین یک مفهوم نسبی است. عواملی هم که موجب حساسیت شرایط می‌شود خود نیز نسبی هستند. حساس بودن انتخابات هشتم و نهم منافاتی با حساس بودن یا نبودن انتخابات دهم ندارد. واقعیت نیز میزان حساسیت این انتخابات را نشان داد. ولی نفی حساسیت انتخابات چه فایده‌ای دارد و چه نتیجه‌ای از آن می‌شود گرفت؟ این نتیجه که "به صلاح اپوزیسیون نیست که از هیچ کاندیدایی حمایت کند". البته خود ایشان به نتیجه گیری خود وفادار نمی‌ماند و در انتخابات از یکی از نامزدهای اصلاح طلب حمایت می‌کند. یعنی حساسیت شرایط سرانجام خود را به ایشان هم تحمیل می‌کند. بعبارت دیگر با نفی حساسیت شرایط، این حساسیت از میان نمی‌رود بلکه خود را ناگزیر و گاه ناخودآگاه بر ما تحمیل می‌کند.

اقای رحمانی می‌گوید شرایط جامعه ما جنبشی نیست. اشتباه آقای رحمانی در آن نیست که نتوانست این جنبش و انقلاب سبز مردم ما را پیش بینی کند. شاید هیچکس چه در حکومت و چه در میان اصلاح طلبان و چه در اپوزیسیون چنین جنبشی را همانند اقای رحمانی پیش بینی نمی‌کرد. اشتباه تقی رحمانی در آنجاست که قاطعانه "احتمال" بروز یک جنبش را هم عملا نفی می‌کند و این احتمال را اصلا به حساب نمی‌آورد. نفی این احتمال سرآغاز یک خطای بزرگتر است. یعنی درواقع مبارزه برای ایجاد یک جنبش ناممکن و بی مورد تلقی می‌شود.
این مسئله برای اقای رحمانی مطرح نیست که اگر بفرض شرایط جامعه ما در دیماه 78 جنبشی نبوده چه دلیل دارد که در سه ماه دیگر یا شش ماه یا یک سال دیگر نباشد؟
جنبش‌ها خودبخود بوجود نمی‌ایند. جنبش‌ها را باید ایجاد کرد. برای ایجاد جنبش‌ها البته زمینه‌های مساعد و شرایط عینی لازم است. ولی تمام مسئله، در ان بخشی که به نیروهای سیاسی و مدنی مربوط می‌شود، ایجاد شرایط ذهنی لازم برای بوجود آمدن جنبش‌هاست. این شرایط ذهنی پس از آنکه شکل گرفت خود جزیی از شرایط عینی نوین می‌شود. چنانکه ما اکنون با یک شرایط عینی نوین روبرو هستیم که بخشی از این شرایط عینی عبارت از آن است که مردم و نیروهای اصلاح طلب توانسته اند یک جنبش بوجود آورند و آن را پیش برند.
اقای رحمانی از اینکه شرایط جنبشی نیست نتیجه نمی‌گیرد چه کنیم که جنبشی شود، بلکه این شرایط را ابدی و غیرقابل تحول فرض می‌کند و اشتباه بزرگ ایشان در همینجاست. اندیشه "مطالبه محور" با این فرض که جامعه جنبشی نیست و نخواهد شد برنامه ای را برای این شرایط تدوین می کند ولی جنبشی شدن شرایط را دیگر نمی بیند.
البته اگر مردم، اصلاح طلبان، اپوزیسیون و "جامعه مدنی" و خود اقای رحمانی می‌خواست به این نظرات و نتیجه گیری‌ها متقاعد شود و وفادار بماند و ان را اجرا کند البته هیچ جنبشی بوجود نمی‌امد. فرصت تاریخی انتخابات دهم برای ایجاد یک جنبش هم از دست می‌رفت. اصلاح طلبان اصلا نامزد نمی‌شدند که "مقام طلب" نباشند، اپوزیسیون هم به این عنوان که شرایط حساس نیست اصلا از هیچ نامزدی حمایت نمی‌کرد، جامعه مدنی هم به این عنوان که دولت، محور نیست بدنبال پندار طرح مطالباتش در برابر آاقای احمدی نژاد می‌رفت. در این شرایط جنبشی هم بوجود نمی‌امد و نظر اقای رحمانی هم تایید شده بود.
آیا اقای رحمانی مخالف این بوده است که جنبشی بوجود آید یا الان ناراحت است از انقلاب سبز مردم ما؟ قطعا نه! ولی نظرات ایشان برخلاف خواست وی همه شرایط و ابزارها و اندیشه‌های نظری لازم برای بوجود نیامدن یک جنبش را در خود جمع کرده است.

خلاصه آنکه اقای رحمانی یک سری احکام را کنار هم می‌چیند تا از آنها نتیجه بگیرد که قدرت دولتی مهم نیست، شرایط حساس نیست، نباید مقام طلب بود، ... تا نتایج مورد نظر خود را بگیرد. ایشان برای گرفتن این نتیجه همه واقعیت را دگرگونه می‌بیند و معرفی می‌کند. البته مسیر استدلال ایشان معکوس است. ظاهرا چنین است که ایشان از تحلیل شرایط - ولو تحلیل نادرست شرایط - به طرح ضرورت مطالبه محوری رسیده است. در حالیکه این مسیر معکوس است. ایشان از یک سلسله احکام کلی و عام، ابتدا به ضرورت مطالبه محوری رسیده است و سپس واقعیت را آنچنان می‌بیند که این ضرورت را توجیه کند. ایشان در یک سلسله مقالات دیگر پیشاپیش ضرورت مطالبه محوری را تدوین کرده است که به آن خواهیم پرداخت. این مقالات و نوشته ها پایه های نظری برنامه "مطالبه محور" را تشکیل می دهند.

راه توده 236 28.09.2009
 

بازگشت