راه توده                                                                                                                                                          بازگشت

 

 

وقتی نظام یعنی "رهبر"
شعار مردم هم می شود علیه رهبر!

 

 

 

 

شیرازه حکومت از هم گسسته است و با یورش و دستگیری های گسترده و حتی تبعید و اعدام دسته جمعی نیز این شیرازه دوباره گره نخورده و به هم وصل نخواهد شد. اظهار نظرهای عالی ترین مقامات امنیتی و اطلاعاتی و نظامی جمهوری اسلامی در روزهای پس از عاشورا برجسته ترین نمونه های این از هم گسیختگی است. موج دوم دستگیری های گسترده، دلیل استواری حاکمیت نیست، بلکه درست دلیل ضعف و از هم گسیختگی آنست. حکومتی که دست به این اقدامات می زند، هم در داخل خود بشدت دچار ترس درونی و رقابت است و هم از سقوط ناگهانی بیم دارد.

تمام طرح هائی که ما در هفت ماه گذشته شاهد بوده ایم را شاه نیز درجریان انقلاب 57 تجربه کرد و سرانجام از نفس افتاد. عده ای کم اطلاع مدعی می شوند که این آقایان چون می خواهند اشتباه شاه را نکرده و شاهد سقوط خویش نباشند، مردم را سرکوب می کنند. یعنی راهی را که شاه رفت نروند، این آقایان می خواهند بروند.

این استدلال اگر تشویق به دستگیری و کشتار نباشد، از سر بی اطلاعی است.

شاه، همه راه ها را رفت. نه تنها با کودتای 28 مرداد و سالهای پس از آن، نه تنها در 15 خرداد، بلکه در سال 56 و 57 نیز این راهها را رفت، اما در سال انقلاب بدلیل وسعت جنبش انقلابی، گستردگی آگاهی مردم از ماهیت حکومت و آگاهی اجتماعی که در سراسر ایران مردم به آن دست یافته بودند، آن راه حل های 28 مردادی و 15 خردادی دیگر جواب نداد. مسئله اینجاست.

ژنرال های تند رو شاه نیز - مانند سرلشگرخسروداد و سپهبد حجت - سرانجام او را که اساسا فردی ترسو و درعین حال اسیر کیش شخصیت بود، قانع کردند و برای ختم غائله اجازه کشتار از او گرفتند و در میدان ژاله مردمی را که بصورت تحصن روی زمین نشسته بودند به رگبار مسلسل بستند. از کشته، پشته در این میدان باقی ماند. کسانی که این صحنه را از نزدیک دیده اند، هنوز در قید حیات اند. اجساد و کفش های بر جای مانده آنها که از مرگ گریخته بودند را با کامیون های خاک بر، مثل زباله جمع کردند و ماشین های آب پاش در عرض چند ساعت زمین را از خون شستند.

اگر آن کشتار، گرهی از رژیم شاه باز کرد، کشتاری های مشابه در این روزها می تواند گره از کار فرو بسته جمهوری اسلامی باز کند. بنابراین، شاه نیز همه راهها را رفت، درحالیکه مردم تنها به یک راه رفتند: سرنگونی استبداد سلطنتی و شخص شاه!

رژیم شاه نیز در سال انقلاب، برای گریز از انقلاب، یک شبه یورش آورد و دهها چهره سیاسی و هنری و ادبی کشور را دستگیر و به زندان منتقل کرد و نزدیک به دو تا سه ماه نیز آنها را در زندان نگهداشت. اما جنبش انقلابی مردم بی اعتناء به این دستگیری ها به سوی هدف ادامه یافت. در کاروانسراسنگی – فاصله تهران و کرج- به مردمی که از مراسم بزرگداشت مصدق می آمدند یورش برد و سیاسیون وقت را زیر باتوم و چماق گرفت. از جمله مرحوم داریوش فروهر که تا پایان عمر از درد گردن ناشی از آن یورش می نالید!

نگوئید شاه همه راه ها را نرفت و به همین دلیل سقوط کرد. سرود دلخراش نخوانید. شاه هم همه راه ها را رفت و اتفاقا با عبور از همه راه ها و امتحان کردن همه آنها بود که "مرگ بر شاه" را به شعار انقلاب 57 تبدیل کرد. شعار "مرگ بر دیکتاتور" و "مرگ برخامنه ای" آن مسیر و آن رویداهای را تداعی می کنند. شاه همه راه ها را رفت، به جز آن راهی که از همان نخستین جرقه های جنبش انقلابی- اگر زیرک بود و یا مشاوران زیرکی داشت – با تسلیم شدن بموقع – اوائل سال 1356- به خواست مردم باید می رفت که نرفت و اساسا دیگر در ظرفیت آن نظام چنین عقب نشینی نبود!

شاه هم در تمام طول سال 1356 بیشتر و در سال 1357 کمتر، همین استدلال هائی را می کرد که مقامات اطلاعاتی و امنیتی و نظامی جمهوری اسلامی اکنون می کنند. معترضان را عده ای اغتشاشگر خطاب کرد که از آنطرف مرزها (اشاره به اتحاد شوروی وقت) کسانی آمده و آنها را فریب داده اند. بعدها انگلستان و رادیو بی بی سی را هم شریک توطئه ای کرد که در ابتدا می گفت زیر سر روس هاست!

او نیز در سال 56 و سپس سال 57 خرابکاران، مارکسیست های اسلامی و توده نفتی ها را عامل تحریک مردم برای اغتشاش معرفی می کرد.

نگوئید شاه همه راه ها را نرفت. رفت! و اکنون کودتاچی های حاکم در جمهوری اسلامی پا جای پای او می گذارند و با چه دقتی سعی می کنند یک قدم خلاف آن مسیر بر ندارند!

به اظهارات اخیر وزیر اطلاعات جمهوری اسلامی توجه کنید. آنجا که می گوید اغتشاشگران عاشورا اسلحه داشتند. مجاهدین خلق را در میان اغتشاشگران دستگیر کرده ایم، اسناد ادبیات توده ای را در خانه چهره های سیاسی دستگیر شده پیدا کرده ایم و...

از ایشان باید پرسید: اگر مجاهدین خلق اغتشاش کرده اند، چرا اطرافیان خاتمی، رهبران مجاهدین انقلاب و جبهه مشارکت و نهضت آزادی ایران و روزنامه نگاران را دستگیر کرده اید؟

این همه فیلم از تظاهرات و وقایع عاشورا منتشر شده است و مردم هم دیده اند. حتی در یک مورد مردم سلاح نداشته اند. درعوض، آنجا که باتوم، کلاهخود و چماق نیروهای سرکوبگر را از آنها گرفته اند، آن را بر سر فرد نظامی نکوبیده اند، بلکه روی دست بلند کرده و به دیگران نشان داده اند. هرجا که یک فرد نیروی انتظامی به چنگ مردم افتاده، دهها مدافع - از جمله زنان- پیدا شده که مانع کتک زدن آنها توسط مردم خشمگین شده و آنها را به گوشه ای امن برده و نجات داده اند. این سنت و شرف و لوطی منشی ایرانی است که ضعیف، بی سلاح و اسیر را نمی زند. کاری که فرماندهان سپاه می کنند و زیردست های خودشان را مجبور به زدن مردم بی دفاع و به گلوله بستن آنها کرده اند. یگانه وسیله دفاعی و حتی تهاجمی مردم سنگ فرش های شکسته پیاده روهاست. گربه را هم که در یک اتاق بیاندازید و با چوب به جانش بیفتید از سر ناچاری به شما حمله می کند و چنگ به صورت شما می اندازد. به لباس های عجیب، ساق بندها، مچ بندها چرمی، چوبدست های مخصوص، باتوم های الکتریکی، چکمه ها چرمی، جاسازی های روی پاچه شلوار نیروهای انتظامی و نظامی نگاهی بیاندازید. آنها را به شکل انسان های فضائی در آورده و برای زدن و کشتن مردم به خیابان فرستاده اید. به مردمی که هفت ماه است می خواهند از میدان امام حسین تا میدان آزادی بروند و هیچ سلاحی – چه سرد و چه گرم- ندارند حمله می کنند/ این مردم چه می توانستند و می توانند بکنند جز آنچه کردند و می کنند: سنگ پرانی برای دفاع از خویش و مقابله با نیروئی که همه وسیله ای را برای سرکوب و کشتار آنها دراختیار دارد.

کدام مجاهد خلق؟ کدام اسلحه؟ کدام توهین به امام حسین و عکس آقای خمینی؟ کدام ساختار شکنی؟

اگر منظور از ساختار شکنی شعار "مرگ بر خامنه ای" است، او که ساختار نیست. فردی است که تمام امور کشورداری را بدست گرفت و در تمام امور، حتی تعیین نوع لباس زنان، کشف نوبتی یورش فرهنگی و یورش اینترنتی و تعیین سیاست خارجی تهاجمی، سیاست اتمی، سیاست جنگی، عقب و جلو کردن فرماندهان نظامی و درجه بخشی به آنها و سرانجام "کودتای 22 خرداد" و اعلام فرمان کشتار مردم معترض در نماز جمعه تهران پیش رفت و طبیعی است که مردم او را سمبل آن نظامی بدانند که حاکم است و برای تغییر آن به میدان آمده اند.

 

حرف های جنون آمیزی که این روزها از دهان گردانندگان کودتا- نظیر احمد جنتی- بیرون می آید، بیش از آن که نشانه اقتدار و تثبیت کودتا باشد، نشانه از هم گسیختگی و پاره شدن شیرازه های حکومت است. ده هزار نفر را هم دستگیر کنند، درد بی خردی و جنون درمان نمی شود. چنان که این درد بی درمان، نظام استبدادی شاه را زودتر از سرطانی که گریبان شاه را گرفته بود به زانو در آورد.

 


 

 

            راه توده  250 14 دیماه 1388

 

بازگشت