راه توده                                                                                                                                                          بازگشت

 

 

سازمان "اتک"
بر سر دو راهی
نخبگان؟ یا توده مردم؟

ترجمه رضا نافعی(وبلاگ آینده ما)


 

 

 

 

 

سازمان "اتک" با هدف تقابل با گلوبالیسم شکل گرفت. در سالهای پس از فروپاشی اتحاد شوروی به کانونی تبدیل شد برای روشنفکران و پژوهشگرانی که از خیز بلند سرمایه داری جهانی برای سلطه برجهان بعد از اتحاد شوروی وحشت کرده بودند. هم اعضاء و هم شعارهای "اتک" نوعی وسعت اتحاد بر سر مقابله با گلوبالیسم را منعکس می کرد. روش آنها به موعظه های اخلاقی برای این مبارزه معطوف بود تا مبارزه با سرمایه داری جهانی. به همین دلیل دامنه اعضای آن گسترده نشد و بتدریج تبدیل شد به کانون های پراکنده ای که مقالات پژوهشی منتشر می کنند. امری که سرمایه داری جهانی نه آن را خطری تلقی می کند که با آن مقابله کند و نه پایگاهی طبقاتی را درجامعه شکل می بخشد که حامی آن باشد.

نه تنها در جریان بحران اخیر اقتصادی سرمایه داری، بلکه از سالها پیش این زمزمه در "اتک" آغاز شده بود که سرانجام موعظه ها علیه گلوبالیسم می خواهد به کجا بیانجامد؟ و نقش ما درمبارزه روزانه مردم چیست؟

این بحث اکنون به کانون بزرگترین کشاکش فکری در سازمان مذکور تبدیل شده است. این که "اتک" اگر در پوسته همان شعارها و سمت گیری های بنیانگذاری اش باقی بماند، عملا در جلد خود مرده است، بنابراین باید این سازمان را از یک کانون فکری- پژوهشی به سازمانی که مستقیما سرمایه داری را بعنوان مرکز بحران جهانی معرفی می کند تبدیل شود. دراین مرحله از بحث ها، بیم آن می رود که بسیاری از کسانی که با انگیزه های متفاوت و حتی بسیار دور از هم، اما با گرایش های اخلاقی و انسانی دراین سازمان جمع شده بودند، در برابر این تغییر ماهیت اولیه اتک بایستند. نه تنها بایستند، بلکه آن را ترک کنند. اما آنها که معتقد به سمت گیری صریح تر و سازمان یافته تر اتک علیه سرمایه داری جهانی بعنوان کانون بحران جهانی اند، بیش از آن که نگران جدائی این دسته از اعضای اتک باشند، نگران ناممکن بودن "اتک" در صورت ادامه ماهیت و هویت گذشته آن هستند. یا نخبگان و یا توده مردم. این در واقع شعاری است که تضاد کنونی و بحث های جاری در اتک می تواند بیرون بیاید.

مقاله که در زیر می خوانید، حاصل این کشاکش درونی "اتک" است. کشاکشی که بهتر است از حاشیه آن عبور نکرده و به ماهیت آن توجه کرد. سازمانی که بویژه در اروپا هنوز دارای نفوذ و اعتبار است.

این مقاله در روزنامه "یونگه ولت" منتشر شده و تا آنجا که ممکن بود، در ترجمه آن رعایت تلخیص را کرده ام.


«گرچه پذیرفتن این داوری برای منتقدان جهانروائی سخت  است، ولی "پتر وال"، در نوشتاری پیرامون آینده جنبش"اتک" می نویسد: "درست است که "اتک" جنبشی است
فعال ولی نمی توانیم بگوئیم که در صف مقدم سیاست رهائی بخش معاصر قرار دارد".
مسئله اینست که پتر وال یک منتقد معمولی نیست، او عضو شورای علمی "اتک است.

وال می نویسد: "میدان جاذبه جنبش،  جذابیت خود را برای حزب چپ از دست داده است و
بیم آن می رود که این گرایش گسترش یابد. از این رو"اتک" باید خود را از
نو بسازد."

 این پژوهشگر معتقد است که " عملگرائی سخت است اما انجام این خواست نیز کاری آسان نیست . زیرا جنبش "اتک"، جنبشی است  بسیار ناهمگون. ترکیبی است ازسوسیال دمکرات های چپ، مسیحیان، اتحادیه های صنفی و منتقدان تند رو سرمایه داری.

پرفسور بازنشسته "اِلمار آلتفاتر"، عضو موسس شورای علمی"اتک"، استاد کرسی اقتصاد سیاسی در دانشگاه آزاد برلین، یکی از منتقدان تندرو سرمایه داری است. وی، در گردهمآئی  بمناسبت دهمین سال تاسیس "اتک"، از جمله گفت "انتقاد از  بازار های مالی به تنهائی کافی نیست، باید آنرا به انتقاد از سرمایه داری،  گسترش داد."

آلتفاتر گفت: "این  بار اول نیست که بحران اقتصادی به فروپاشی نظام نیانجامیده، این روند بارها در تاریخ رخ داده و بنوعی چشمه آب حیات وباز آورنده جوانی تبدیل شده است". مشاهده می کنیم که در روزگار ما،  جریان های مالی، تبدیل به نرم افزار گرداننده
دستگاه سرمایه داری شده اند، ولی خود "سخت افزار سرمایه داری " نیاز به تعمیر اساسی دارد. سالهاست که توزیع ثروت از پائین به بالا در جریان است، حاصل آن اینست که  تقریبا در تمام کشورها، در یک سو ثروتی عظیم و در سوی دیگر فقری سنگین پدید آمده  است. آری ما در جنگیم، در جنگ طبقاتی. مسئله نظام در دستور کار روز قرار دارد".

خانم زابینه لایدیگ نظر دیگری دارد. زابینه لایدیگ قبلا مدیر داخلی دفتر مرکزی    " اتگ" در آلمان بود و حالا نماینده حزب چپ در پارلمان آلمان است. او تکیه را بر اصلاحات می گذارد، نه جنگ طبقاتی  و می گوید: "ما به رؤیا های واقع بینانه نیاز داریم، باید عدالت اجتماعی را با تغییرات اقلیمی پیوند دهیم و همبستگی شمال و جنوب را، بسود همه، اندک اندک تحقق بخشیم".

تحقق این ها، بدون تعدیل ثروت، بدون خدمات اجتماعی و بدون ایجاد بخش های عام المنفعه اقتصادی، ممکن  نیست. خانم لایدیگ ابراز  امیدواری می کند که " اتک" بعنوان یک
نیروی اجتماعی بتواند مبتکر روند های سیاسی باشد، تکانه هائی ایجاد کند که پرتو
افکن باشند و میدان موج پدید آورند، دورنمای اصلاحات را بنمایاند و دیگران را به
جنبش درآورد.

سون گیگلد ، از پایه گذاران  "اتک" که در آغاز از منتقدین سبزها
بود و بعد نماینده آنها در پارلمان اروپا شد نیز نظریات مشابهی دارد. او در مقاله مشترکی که با "آسترید شافرت و الیور مولدهاور" نوشت چنین اظهار نظر کرد که  اگر جنبش گرانیگاه دید خود را تغییر دهد و بجای جهانروائی لیبرال، سرمایه داری را در مرکز توجه قرار دهد، بیم آن می رود که جنبش باز با اکثریت جامعه در تعارض قرار گیرد . افزون بر این، در چنین حالتی، "اتک" باید موضع سیاسی خود را تغییر دهد.  این که  " اتک " با  ساختار درونی خود بتواند چنین تصمیمی بگیرد سخت جای تردید دارد. اصلی که "اتک" در
دهسال گذشته  از آن پیروی کرده، هم این جنبش را از روند تخریب از درون بدور نگاه داشته و  هم آنرا از لحاظ سیاسی قادر به پیوند های گسترده کرده ولی در عین حال مانع از آن هم  بوده که، در موارد مهم سیاسی، قادرباتخاذ تصمیم باشد. خانم یوتا زوندرمان خواستار روشی میان این دو قطب است. وی که خود ازپایه گذاران "اتک"است معتقد است باید جرئت بخرج داد وبین این دو قطب پلی زد که آنها را بهم بپیوندد تا هم  واقع گریان اصلاح طلب  در جنبش بمانند و هم آنها که به انقلاب گرایش دارند.»

 

از آرشیو پربار راه توده می توانید این مقاله را نیز از اینجا و در تکمیل مقاله بالا بخوانید.

 


 

 

            راه توده  253    5 بهمن ماه 1388

 

بازگشت