راه توده                                                                                                                                                          بازگشت

 

 

ظرفیت‌های انقلاب 57 را
برای جنبش سبز حفظ کنیم

صدها شخصیت سیاسی که در ماه‌های اخیر بازداشت و زندانی شده اند، همگی از دولتمردان، نمایندگان مجلس، فرماندهان سپاه در سالهای جنگ با عراق، عضو شورای انقلاب، عضو نخستین دولت جمهوری اسلامی، مقامات مهم امنیتی همین نظام بوده اند. به یاد داشته باشیم که کودتای 22 خرداد علیه انقلاب 57 و علیه طرفداران مذهبی آرمان‌‌های آن انقلاب صورت گرفته و جنبش سبز علیه چنین کودتائی در کشور ما جریان دارد. جنبش سبز، خود از درون یك انتخابات ناکامی  بیرون آمده كه در همین جمهوری اسلامی برگزار شده است. روند پشت سرگذاشتن جمهوری اسلامی کنونی، از روند سرنگونی سلطنت متمایز است.

 

از ویژگی‌ها  و شاید مهمترین ویژگی جنبش سبز مردم ما در آن است كه از همه ظرفیت‌های انقلاب 57 برای ایجاد تحول مترقی در كشور استفاده می كند: شخصیت‌هایی كه با انقلاب 57 به صحنه حكومت وارد شدند، آرمان‌هایی كه در این انقلاب طرح شد، اصول دمكراتیكی كه در قانون اساسی گنجانده شد، نیروها و تشكل‌های سیاسی كه در پی انقلاب پا به عرصه كشورداری گذاشتند، شهدای انقلاب، مراسم‌ها  و سنت‌ها  و سالگردها و یادبودهای انقلاب، شیوه و اشكال مبارزه مردم در انقلاب، الله اكبرها، حتی بسیاری شعرها و شعارهایی كه امروز از روی شعارهای دوران انقلاب بازساخته شده اند نشانه حضور عظیم ظرفیت‌های انقلاب 57 در جنبش سبز است.

با این همه، كسانی كه بحث‌ها  و تحولات دو دهه اخیر، بویژه در نشریات خارج كشور را دنبال كرده اند، اگر به یاد داشته باشند می دانند كه تا همین یكسال پیش، یعنی درست تا قبل از جنبش سبز، در این نشریات، که بصورت طبیعی گرایش و وابستگی به احزاب و گروه‌های سیاسی نیز دارند، این فكر كه انقلاب 57 ظرفیت‌های مترقی و دمكراتیكی داشته، یا دارد، كه به هیچوجه پایان نیافته و قابل بروز در یك تحول مترقی است اصلا پذیرفته نبود و معدود نشریاتی که چنین ظرفیتی را مطرح و یا به آن اشاره می کردند – از جمله راه توده- تکفیر می شدند.

كمتر كسی بویژه از نسل جوان بخاطر می آورد كه این "راه توده" بود كه نزدیك دو دهه پیش برای نخستین بار بحث شكست یا عدم شكست انقلاب را طرح كرد و بر این نظر پای فشرد كه انقلاب 57 شكست نخورده است و بنابراین نه تنها باید حكومت را در تنگنای آرمان‌های انقلاب قرار داد، نه تنها باید از ظرفیت‌های باقی مانده این انقلاب برای تحول مترقی استفاده كرد، بلكه اصولا بدون تكیه بر این ظرفیت‌ها  تحول مترقی در كشور ممكن نیست. در آن زمان چنین اندیشه ای مترادف با خیانت به "سرنگونی جمهوری اسلامی" و "طرد ولایت فقیه" معرفی شد و گفتند و نوشتند كه "راه توده در راه جمهوری اسلامی" افتاده است و می خواهد رژیم را حفظ كند.

عاملان آن اتهامات امروز فرصت طلبانه مدافع جنبش سبز شده اند، و البته یك بار هم تا به حال گفته‌ها  و نوشته‌های دیروز خود را مرور نكرده اند تا اگر نه آن را نقد، لااقل درباره آن‌ها  توضیح دهند. ظاهرا مرض عدم پاسخگویی از راس "رژیم ولایت فقیه" به راس "اپوزیسیون" هم سرایت كرده و هیچكس خود را پاسخگوی حرف‌ها  و اعمال حال و گذشته اش نمی داند.

اسناد و مدارك این بحث‌ها  موجود است كه بموقع به آن‌ها  خواهیم پرداخت؛ ولی اكنون سخن بر سر این نیست. بحث ما در اینجا در همین رابطه ولی بر سر مسئله ای عمیق تر است. یعنی با توجه به نقش انكارناپذیر و تعیین كننده ظرفیت‌های انقلاب 57 در جنبش سبز، چشم انداز این جنبش چیست و چه می تواند باشد؟ درست است كه جنبش سبز بدون ظرفیت‌های انقلاب 57 اصلا وجود خارجی نداشت و بدون استفاده از این ظرفیت‌ها  نیز آینده ای برای آن متصور نیست. درست است كه اندیشه‌ها  و خواست‌هایی نظیر سرنگونی جمهوری اسلامی به معنای خط كشیدن روی این ظرفیت‌ها  و بنابراین بسود ارتجاع بوده و هست؛ ولی آیا معنای این سخن آن است كه جنبش سبز در چارچوب نظام برآمده از انقلاب بهمن 57، یعنی در چارچوب "جمهوری اسلامی"، برای همیشه محبوس است؟ آیا مخالفت با مفهوم "سرنگونی جمهوری اسلامی" به معنای طرفداری از حفظ جمهوری اسلامی در شكل كنونی یا اعتقاد به ابدی بودن این نظام است؟ این بحث را باید روشن كرد، وگرنه هرروز و هر ساعت و در هر تحولی مجددا دربرابر ما ظاهر می شود و ما و جنبش را با خود به چپ و راست می كشاند.

بنظر ما، جنبش سبز در روند خود تا به امروز به این سوال پاسخ داده است. این روند نشان می دهد كه چشم انداز جنبش سبز نه سرنگون كردن جمهوری اسلامی است، نه ساقط كردن آن، نه نابود كردن آن، بلكه "پشت سرگذاشتن" جمهوری اسلامی، فرا رفتن از آن محتوایی است كه اكنون این جمهوری دارد. و این یعنی فعال كردن همه ظرفیت‌های انقلاب، استفاده از همه دستاوردهای جنبش مردم، تكیه بر همه اصول مترقی قانون اساسی، حفظ و تداوم هر آنچه در جمهوری اسلامی مثبت است و نقد و طرد و محدود كردن هر آنچه منفی و غیردمكراتیك است؛ برای آنكه شرایطی فراهم شود كه جمهوری اسلامی در آن شكل و محتوایی كه خواست مردم در انقلاب 57 بود تحقق پیدا كند.

بنابراین، ناگفته پیداست و جنبش سبز نیز نشان داده كه پشت سرگذاشتن جمهوری اسلامی کنونی یك روند است. روندی كه چنانكه گفتیم بر دو پایه استوار است:

1- تقویت همه عناصر مثبتی كه در جمهوری اسلامی وجود دارد و می تواند در هر نظام یا تحول دیگری نیز جای خود را داشته باشد، مانند اصول دمكراتیك موجود در قانون اساسی، بویژه اصول ناظر بر حقوق سیاسی و مدنی و اقتصادی مردم؛ تداوم حضور و فعالیت شخصیت‌ها، احزاب، سازمان‌ها و نیروهایی كه در كنار مردم قرار گرفته اند؛ وجود و نقش انتخابات و نهادهای انتخابی و دیگر عناصر مثبت تاریخی كه دستاورد انقلاب 57 محسوب می شوند؛

2- نقد و محدود كردن همه عناصر منفی جمهوری اسلامی، مانند اختیارات ولی فقیه و حتی کنار گذاشتن آن، نقد و محدود کردن نیروهای  نظامی، مبارزه با قدرت‌های غیرپاسخگو، محدود كردن و در نهایت حذف نهادی‌های انتصابی و خلاصه همه آن پیرایه‌های منفی و بازدارنده‌ای كه امروز از آنها بعنوان انحراف انقلاب از مسیر نخستین خود نام برده می شود.   

چشم انداز جنبش سبز، درنهایت، در چارچوب جمهوری اسلامی محدود نیست، اما مسئله آن نفی یكپارچه جمهوری اسلامی نیز نیست. این جنبش بدرستی می خواهد هر آنچه در جمهوری اسلامی مثبت و قابل دوام و بسود مردم است حفظ كند و هر آنچه را منفی و ضدمردمی است نفی كند و بدور افكند. به همین دلیل چشم انداز این جنبش با "سرنگونی" بكلی متمایز است. شعار سرنگونی، عناصر مثبت و قابل دوامی را در جمهوری اسلامی نمی بیند كه بخواهد آن عناصر را حفظ كند و می خواهد همه چیز را با هم ببرد. در حالیكه جنبش سبز می خواهد خوب‌ها  و مثبت‌ها  را نگه دارد، بدها و منفی‌ها  را ببرد. جنبش سبز می خواهد وزن و قدرت عناصر مثبت و مترقی را به زیان عناصر منفی و ارتجاعی آنچنان افزایش دهد که تناسب كنونی در جمهوری اسلامی به هم بخورد.

از این رو جنبش سبز از یك جهت با انقلاب 57 تشابه دارد و از یك جهت با آن تمایز. تشابه جنبش سبز با انقلاب 57 در آن است كه هر دو یك روند هستند و براساس یك سلسله مراحل پیش می روند. البته این مراحل ممكن است آنچنان از نظر زمانی به هم نزدیك و سریع شوند كه اصلا جنبه مرحله‌ای بودن آن به چشم نیاید. چنانكه مثلا در انقلاب 57 این مسئله به چشم نیامد كه قبل از آنكه سلطنت استبدادی در بهمن 57 سرنگون شود ابتدا زیر فشار انقلاب، در دیماه 57 ، یعنی در حدود یکماه به سلطنت مشروطه تبدیل و سپس سرنگون و به جمهوری مبدل شد. اگر انقلاب مردم ابتدا قدرت تبدیل كردن سلطنت استبدادی به سلطنت مشروطه را پیدا نمی كرد، هرگز نمی توانست از آن فراتر رود و كل نظام سلطنتی را ساقط و جمهوری را بجای آن برقرار كند. روند پشت سرگذاشتن اوضاع کنونی و جمهوری اسلامی کنونی نیز از همین مراحل عبور خواهد كرد. یعنی تا زمانی كه جمهوری اسلامی مطابق قانون اساسی آن تحقق پیدا نكند، تا زمانی كه مردم قدرت تحمیل اجرای اصول دمكراتیك قانون اساسی را به حكومت پیدا نكنند، پشت سر گذاشتن این مرحله و ورود به مرحله ای بالاتر برای تحولات خواب و خیالی بیش نخواهد بود. اینكه دوران مشروط شدن جمهوری اسلامی به قانون اساسی آن تا چه اندازه طولانی خواهد شد به تاثیر عوامل مختلفی بستگی دارد كه از هم اكنون پیش بینی پذیر نیست ولی این مرحله‌ای است كه عبور از آن ناگزیر است. به همین دلیل است كه خواست اجرای كامل قانون اساسی، بیان مرحله ای ناگزیر در تحول و تداوم جنبش سبز است. مخالفت با این خواست یعنی حفظ حكومت.

اما، تشابه جنبش سبز با انقلاب 57 فراتر از این نمی رود، زیرا با دو نظام روبرو هستیم. نظام استبدادی و ریشه دار شاهنشاهی و نظامی که از دل یک انقلاب بیرون آمده و برای نخستین بار جمهوری را درایران استوار ساخته است. روند پشت سرگذاشتن نظام کنونی از همینجا، از روند سرنگونی سلطنت به كلی متمایز می شود. تمایز بنیادین در آنجاست كه سلطنت استبدادی شاه نیرو و ظرفیت مثبتی نداشت كه كسی بخواهد به آن تكیه كند و براساس آن به پیش رود. در سلطنت استبدادی شاه نقطه مثبتی وجود نداشت كه بخواهیم آن را حفظ كنیم. كدام شخصیت، كدام حزب و نیروی سیاسی، كدام سازمان مدنی، كدام آرمان در سلطنت استبدادی شاه وجود داشت كه جنبش انقلابی بخواهد آن را حفظ كند؟ هر چیز مثبتی كه در جامعه استبداد زده ما وجود داشت در بیرون از آن نظام و در تقابل با آن شكل گرفته بود. و این درست برخلاف جنبش سبز است كه تقریبا همه ظرفیت‌های این جنبش به نحوی از درون جمهوری اسلامی، یعنی در واقع از درون روند انقلاب بیرون آمده است. خود آقای موسوی هنوز عضو مجمع تشخیص مصلحت نظام است. اینكه در جلسات آن شركت می كند یا نمی كند، یا نظریات وی چه وزنی در آنجا داشته و یا دارد بحثی دیگر است. یا آقایان خاتمی و كروبی رئیس جمهور و رئیس مجلس همین نظام بوده‌اند. صدها شخصیت سیاسی که در ماه‌های اخیر بازداشت و زندانی شده اند، همگی از دولتمردان، نمایندگان مجلس، فرماندهان سپاه در سالهای جنگ با عراق، عضو شورای انقلاب، عضو نخستین دولت جمهوری اسلامی، مقامات مهم امنیتی همین نظام بوده اند. به همین دلیل است که وقتی گفته می شود در جمهوری اسلامی یک کودتا صورت گرفته، حرف غیر مستندی زده نمی شود. اما به یاد داشته باشیم که این کودتا علیه انقلاب 57 و علیه طرفداران مذهبی آرمان‌های آن انقلاب صورت گرفته و جنبش سبز علیه چنین کودتائی در کشور ما جریان دارد. فراتر از همه اینها، خود جنبش سبز عملا از درون یك انتخابات ناکامی  بیرون آمده كه در همین جمهوری اسلامی برگزار شده است. می بینیم که روند پشت سرگذاشتن جمهوری اسلامی کنونی، چگونه و بر مبنای کدام مستندات از روند سرنگونی سلطنت بكلی متمایز می‌شود.

جنبش سبز را جنبشی برای سرنگونی جمهوری اسلامی دیدن و شعارهایی انحرافی در این سمت سر دادن - كه بویژه از خارج كشور بعضا تبلیغ و تشویق می شود - در واقع محروم كردن این جنبش از تمام ظرفیت‌های انقلاب 57 و تمام عناصر، شخصیت‌ها  و تكیه گاه‌های مثبتی است كه در جمهوری اسلامی برای تحول وجود دارد. چنین كاری به منزله گام برداشتن در مسیر همراهی با مخالفان این جنبش و طرفداران به شكست كشاندن آن است.

 

 

            راه توده  254    12 بهمن ماه 1388

بازگشت