قتل عام 67 نزدیک به 10 سال پیش در شهریور ماه سال 1380 راه توده با توصیف قتل عام زندانیان سیاسی همچون "خونی که از تن انقلاب رفت!" پیش بینی کرد که " کشتار زندانیان سیاسی، فصل خونینی از تاریخ جمهوری اسلامی و خیانت به آرمانهای انقلاب 57 است، که سرانجام همگان آن را خواهند خواند!" دیر زمانی نگذشت که این پیش بینی به حقیقت پیوست. امروز مردم ما در وسیعترین مقیاس با فاجعه قتل عام زندانیان سیاسی آشنا و از آن باخبر شدهاند، آن هم در شرایطی که خود و فرزندانشان در زندان و زیر شکنجههای حکومت کودتایی هستند. بر سر فاجعه قتل عام زندانیان سیاسی امروز همچنان دو گروه در پیکار با یکدیگرند. گروهی که چه در داخل و چه در خارج کشور از عوامل و زمینه سازان این فاجعه بودهاند و اکنون میخواهند آن را موضوع بازیچههای نوبتی كرده تا از خود سلب مسئولیت کنند و یا کسانی از نوع دادستان تهران هستند که بیاد قتل عام زندانیان سیاسی افتاده با این هدف که این قتل عام را در مورد زندانیان مذهبی کودتا تکرار کند. در مقابل اینان جنبش سبز در تمام وسعت و تنوع خود است که با یادآوری فاجعه قتل عام 67 و گرامیداشت خاطره قربانیان آن میکوشد آن را در حافظه تاریخی ملت ما ثبت کند، مسئولین آن را شناسایی کند و از تکرار چنین فجایعی پیش گیرد. تودهای ها بزرگترین قربانیان قتل عام سال 1367 بودند. همانطور که راه توده بارها نوشته است آنها که در این 6 دهه تیغ بر گلوی توده ایها کشیدند، طناب دار به گردنشان انداختند و یا دربرابر جوخه تیرباران قرارشان داند، بر این کوته بینی پای فشردند، که هم تودهایها را میکشند و هم چنان ایجاد رعب و وحشت میکنند که دیگر کسی سر از روزن بر نیآرد! این خیال خام را کودتاچیهای 28 مرداد امتحان کردند و در جمهوری اسلامی نیز این آزموده را آنها که از تاریخ نیآموختهاند، در وسعتی کم نظیر در ایران و قابل مقایسه با کشتار کمونیستهای اندونزی، شیلی و سودان تکرار کردند. در هر سه این نمونهها، کودتاچیها، برای مرعوب کردن مردم و مقابله با مقاومت ملی از روی اجساد کمونیستها عبور کردند و جاده بردگی قدرتهای خارجی را سریع تر دویدند. پس از به اصطلاح محاکمه نظامیهای تودهای و برخی کادرهای رابط با این نظامیان، در سال 1362 احکام اعدام برای عدهای از شاخص ترین چهرههای این صحنه گردانی توسط حجت الاسلام ریشهری صادر شد. احکام ناجوانمردانه علیه کسانی که با تمام توان و تخصص خود از خاک میهن دربرابر ارتش متجاوز عراق دفاع کرده بودند و یا نقش جدی انقلابی در پیروزی انقلاب 57 داشتند، به صحنه گردانی اسدالله لاجوردی در زندان اوین به اجرا گذاشته شد. تا کنون، یگانه سند معتبری که از صحنه تیرباران گروه 10 نفره محکومین نظامی تودهای توسط اسدالله لاجوردی منتشر شده است، همان گفتگوی رادیویی با یکی از پاسداران صحنه تیرباران است که در پیش تر در راه توده منتشر شده است. تیرباران نظامیهای تودهای و کادرهای مرتبط با آنها، بعدها و پس از سالها شکنجه، زندان انفرادی، بازجوییهای چندباره و انواع محرومیتها و فشارهای جسمی و سیاسی، سرانجام در قتل عام زندانیان سیاسی در شهریور 67 کامل شد. همراه با رهبران، کادرها و اعضای حزب توده ایران که در این قتل عام و همزمان با دیگر زندانیان سیاسی به دار آویخته شدند و یا تیرباران شدند، جمع دیگری از نظامیان تودهای که در گروه اول تیرباران نشده و به حبسهای طولانی مدت محکوم شده بوند نیز به دار آویخته شدند و جنایت کامل شد! آنها که از قتل عام زندانیان سیاسی در سال 67 سخن میگویند، وقتی از گودال بزرگی که قربانیان این قتل عام را در آن ریختند با چشمان بسته میبردند تا آن را نبینند، به عاملین و امرین این جنایت فرصت گریز از اعتراف و پاسخگویی به مردم ایران میدهند. واقعیتی که در تمام سالهایی که از این قتل عام میگذارد بر سر بسیاری از اعلامیهها، مقالات و یادنامهها سایه گستر بوده است! آنها شاید بتوانند با پنجههای یک دست چشم خود را بر روی نام انسانهایی نظیر دکتر جودت و یا حسن قزلچی، گلاویز و یا فریدون ابراهیمی، که همه عمر بر سر ایمان خویش ایستاند و در کوران انواع رویدادها بر خود نلرزیدند، ببندند ، اما چشم تاریخ را تا کنون هیچ دستی نتوانسته ببندد! نه عاملین و آمرین این جنایت خواهند توانست از قضاوت تاریخی و یا عقوبت دنیایی در امان بمانند و نه مخالفان سیاسی حزب توده ایران خواهند توانست واقعیات را قربانی تعلقات سازمانی و اندیشهای خود کنند. این واقعیت که "توده ایها بزرگترین قربانیان قتل عام زندانیان سیاسی در سال 67 بودند!" |
راه توده 281
8 شهریور ماه 1389