راه توده                                                                                                                                                          بازگشت

 

ایران نباید تخته پرش
بزرگترین فاجعه بشری قرن شود

 

در هفته های اخیر، فیدل کاسترو، رهبر کهنسال انقلاب کوبا، چند مقاله تحلیلی درباره اوضاع جهان نوشته و در آنها نسبت به خطر حمله نظامی به ایران هشدار داده است. او چنان نگران این حادثه است که پس از سالها، در اجلاس فوق العاده مجلس کوبا شرکت کرده و این هشدار خود را طی یک سخنرانی برای نمایندگان پارلمان بازگو کرد.

پیرامون این مواضع و هشدارهای کاسترو نظرات متفاوتی وجود دارد. از جمله این نظر ساده بینانه که معتقد است: پیرمردی است گرفتار کهولت و سخنانش را نباید چندان جدی تلقی کرد!

اما، نظر و دیدگاه دیگری هم در این رابطه وجود دارد که ما آن را نزدیک به واقعیت میدانیم و تائید می کنیم. بموجب این نظر و دیدگاه:

1- کاسترو شخصیتی است جهانی و دارای اعتباری انقلابی که سادگی است اگر تصور شود، خود وی بیش از هر فرد دیگری از این موقعیت خود با اطلاع نباشد. می داند که آفتاب عمرش بر لب بام است و بنابراین سخنانی که امروز می گوید، باید وصیتنامه او تلقی شود. بنابراین، آنچه را می گوید باید جدی تلقی کرد.

2- حداقل، رهبران انقلابی حاکم در کشورهای امریکای لاتین با او تماس منظم و مستقیم دارند. برزیل، نیکاراگوئه، بولیوی، ونزوئلا ... از دولت و حاکمیت کوبا نیز آخرین اطلاعات دراختیار او گذاشته می شود. حتی اطلاعاتی از طریق احزاب کمونیست جهانی در اختیار او قرار می گیرد. ما براین یقین هستیم که جزئیاتی که موجب صدور اطلاعیه اخیر دبیراول حزب کمونیست روسیه در باره خطر حمله اتمی به ایران شد، در اختیار او قرار گرفته است. بنابراین، حرف و سخن او متکی به اطلاعاتی است که این مجموعه به او می رسانند.

3- طبیعی است که سئوال شود: چرا این اطلاعات و هشدارها را خود رهبران آن کشورها بیان نمی کنند؟

پاسخ ساده است: آنها زیر گوش امریکا، در حاکمیت اند و خود زیر فشار بی وقفه امریکا. بنابراین، کسی می تواند از زبان آنها سخن بگوید که هم اعتبار جهانی بیشتری دارد، هم چند دهه در محاصره و فشار امریکا بوده و امریکا زورش به او نرسیده و هم بصورت رسمی دیگر در حاکمیت نیست و میتواند آزاد تر از رهبران حاکم سخن بگوید.

بنابراین، می توان چنین تصور کرد، که آنچه کاسترو می گوید، حاصل اطلاعاتی وسیع و جمع بندی آنهاست و باید جدی تلقی شود. بحث نه بر سر حاکمیت جمهوری اسلامی و حتی موجودیت جمهوری اسلامی، بلکه بر سر تبدیل شدن ایران به بهانه ای برای آن فاجعه ایست که کاسترو علیرغم ممنوعیت ها و محدودیت های پزشکی، خود را به پارلمان کوبا رساند تا آن را، با صدا و تصویر خود رسما در آنجا اعلام کند. او رسالتی برای تغییر حاکمیت ایران و یا تغییر سیاست آن ندارد، زیرا این برعهده مردم ایران است. اما این رسالت را دارد که بگوید حاکمیت ایران و سیاست های ماجراجویانه آن چگونه می رود تا ایران را به تخته پرش سرمایه داری بحران زده جهانی برای عبور از این بحران و تثبیت موقعیت خود تبدیل کند. فاجعه ای که یکبار، از دل آن جنگ دوم جهانی در آمد. این بسا، تغییر سیاست و حاکمیت در جمهوری اسلامی، به یکباره تمام آن سرمایه ای را در خطر بر باد رفتن قرار بدهد که محافل اصلی و پشت پرده سرمایه داری جهانی برای پشت سر گذاشتن بحرانی که با آن دست به گریبان اند روی آن حساب کرده اند. ما نمی گوئیم آن محافل قدرت جهانی، با تغییر سیاست و حاکمیت در ایران، نقشه خود را کنار خواهند گذاشت، اما این را می توانیم بگوئیم که با این تغییرمی توان – حداقل دراین مرحله- ایران را از این طریق از زیر ضربه بیرون کشید و اجازه نداد، میهن ما تخته پرش چنان جنایتی شود که سرمایه داری جهانی به رهبری امریکا خود را برای آن آماده کرده و فیدل کاسترو در سخنرانی خود صریحا آن را بیان داشته است. جنایتی در حد هولوکاستی جهانی و تاریخی.

آیا یک شبه و یکساله و یا چند ساله ایران به تخته پرش این فاجعه تبدیل شد؟

ما اعتقاد داریم، خیر!

این مسیر که قطعا دست های پنهان سازمان های اطلاعاتی جهانی در آن حضور داشته اند، از پیچ و خم های بسیاری عبور کرده است، که کودتای 22 خرداد یکی از تند پیچ های آن بود. آینده نشان خواهد داد، که کودتا علیه میرحسین موسوی و نتیجه واقعی انتخابات 22 خرداد، یک طرح بین المللی بود، برای جلوگیری از تغییر سیاست و حاکمیت در ایران، زیرا  حاکمیت و سیاست کنونی، نقش همان تخته پرشی را دارد که سرمایه داری جهانی برای کاهش جمعیت جهان، برای عبور از بحران اقتصادی، برای برقراری امپراطوری نظامی جهانی بدان نیازمند است. طبیعی است که نخواستند و نمی خواهند نوزادی که حالا به سن بلوغ رسیده و زمان بهره گیری از آن رسیده را از دست بدهند. طبیعی است که همین اختاپوس پنهان توانست باد زیر عبای امثال آقای خامنه ای بیاندازد و توهم رهبری جهان سوم را در او پرورش بدهد، طبیعی است که توانستند شبکه ای مارپیچی در نهاد سپاه پاسداران و نهاد رهبری و زیر مجموعه های آن  طی دو دهه بوجود آورند، طبیعی است که  در تمام حوادث دهه اول جمهوری اسلامی دست داشتند. این تخته پرش باید روی شانه های مدعیان غرب ستیزی و امریکا ستیزی حاضردرحاکمیت حمل می شد که شده است. ایران را بدست ایرانی باید به گرداب می کشیدند، وحدت ملی آن را از بین می بردند، پیوند حاکمیت و مردم آن را باید قطع می کردند، انقلاب را درشعارهای حاکمیت باید دفن می کردند که کردند و کشیدند.

آنها که چنین نگاهی به ایران و جهان را، نگاهی برخاسته از توهم توطئه و کشف توطئه میدانند، هنوز نمی دانند که خود قربانی توطئه اند! نه تنها حاکمیت کنونی که تصور کرده امپریالیسم جهانی از بیم قایق های انتحاری و توپ و موشک سپاه و ترس از مسلمانان جهان به ایران حمله نمی کند، قربانی توطئه اند، بلکه آنها که تصور کرده اند امریکا با حمله به ایران، به یاری مردم ایران آمده و آنها را از شر حاکمیت کنونی خلاص می کند نیز گروه دوم قربانیان توطئه اند. حتی اگر خود ندانند و قبول نکنند.

 

 

                راه توده 278    18 مرداد ماه 1389
 

بازگشت