راه توده                                                                                                                                                          بازگشت

 

خرد ملی مردم، همیشه بر اراده بی خردانه پیروز شده
آقای خامنه ای از مقاومت می گوید
اما زیر پای مقاومت ملی را خالی کرده!

 

هفته گذشته علی خامنه‌ای در دیدار با شماری دانشجوی دست چین شده و از فیلتر امنیتی گذشته دانشگاه‌ها، پس از آن که اعلام کرد مردم قدرت تشخیص ندارند و  بقول وی نوشته مار را از عکس مار تشخیص نمی دهند چنین گفت:

"بیانیه تهران مسئله مهمی بود؛ تحلیل شما از بیانیه تهران چیست؟ موضعتان چیست؟ موافقید؟ مخالفید؟ قطعنامه 1929 شورای امنیت علیه جمهوری اسلامی صادر شده، یا تحریم های یکجانبه آمریکا و اروپا علیه ایران شکل گرفته؛ تحلیل شما از این قضیه چیست؟ این قضیه کوچکی نیست. موضعتان چیست؟ ایران چه کار کند؟ چون اخم می کنند، تحریم می کنند، دندان نشان می دهند، دستهایمان را بالا ببریم؟ حالا یک قدری کوتاه بیائیم؟ تحلیلتان اینست؟ در داخل کشور ما مجموعه‌های سیاسی‌ای هستند که تحلیلشان این است؛ می گویند وقتی که طرف خیلی چهره سگی از خودش نشان میدهد، شما عقب بنشینید! خوب، شما این را قبول دارید؟ عقب بنشینیم؟ یا نه؛ معتقدید که هر گونه عقب نشینی، طرف را تشجیع می‌کند."

سخنان علی خامنه‌ای دو جهت دارد. جهت نخست آن است که دخالت‌های علی خامنه‌ای در همه مسایل، اکنون که اوضاع روزبه روز و بسرعت به سمت وخامت و ویرانی می‌رود بطور طبیعی مسئولیت همه این ویرانی‌ها و پیامدهای تحریم و خطر جنگ را متوجه شخص او کرده است. در این شرایط علی خامنه‌ای که تا دیروز خود را فصل الخطاب و تعیین کننده اول و آخر سیاست خارجی و داخلی می‌دانست ناگهان طرفدار اظهار نظر کردن و تحلیل دادن دیگران شده و مدعی است که "در امور دخالت نمی‌کند". 

سخن علی خامنه‌ای ولی از جهت دیگر، بنوعی روی به میرحسین موسوی نیز دارد که در گذشته معتقد بوده که باید در برابر فشارها و خواست‌های غیرحقوقی و غیرعادلانه غرب مقاومت کرد و خامنه‌ای مدعی است که گویا وی اکنون طرفدار کوتاه آمدن شده است.

برخلاف ادعای آقای خامنه‌ای بحث بر سر دست‌ها را بالا بردن یا پایین آوردن، مقاومت کردن یا نکردن نیست. بحث بر سر چگونه مقاومت کردن است. مقاومت می‌کنیم برای چه و به اتکای که؟ آنچه آقای موسوی در گذشته گفته و جنبش سبز هم امروز می‌گوید آن است که اگر مقاومت بخاطر منافع ملی است، اینچنین مقاومتی نیاز به یک حکومت وحدت ملی، نیاز به محرم دانستن و مشارکت مردم، نیاز به از بین بردن مرزهای خودی و غیرخودی دارد. با خیانت به انقلاب، با خود و منویات خود را فصل الخطاب دانستن، با کودتا کردن، با کهریزک ساختن، با زیر پا گذشتن قانون اساسی، با زندان و شکنجه کردن مدافعان انقلاب و جمهوریت، با تیراندازی به سوی مردم نمی شود دربرابر بیگانگان مقاومت کرد. بحث اینجاست!

آن مقاومتی که آقای موسوی در گذشته گفته و به آن اعتقاد داشته و جنبش سبز هم امروز برای آن مبارزه می‌کند بر مبنای پیش فرض وجود یک حکومت ملی و مبتنی بر وحدت و اتحاد ملی است. بنابراین اگر کسانی امروز از پیامد سیاست‌های حکومت و علی خامنه‌ای برای آینده کشور نگرانند و وحشت دارند حق دارند که نگران باشند، نگرانی آنان بیش از آنكه از "دندانی" باشد كه غرب به كشور ما نشان می‌دهد از دندانی است كه حكومت به مردم خود نشان می هد. آنان به جد نگرانند و می‌دانند که علی خامنه‌ای با پشتیبانی از حکومتی کودتایی، کشور را بشدت دربرابر تهاجم خارجی ضعیف و آسیب پذیر کرده و امکان مقاومت را از آن سلب کرده است.

مشکل آقای خامنه ای آن است که از یك طرف می خواهد به مردم خود دندان نشان دهد و از سوی دیگر توقع دارد كه این مردم دربرابر دندان نشان دادن غرب مقاومت كنند. آقای خامنه ای اول تکلیف خود را با مردم و با یک دولت وحدت و اتحاد ملی مبتنی بر آزادی ها و قانون اساسی روشن کند، سپس در مورد مقاومت و عدم مقاومت نظر خواهی کند.

 

 

 

                راه توده 281    8 شهریور ماه 1389
 

بازگشت