ضد انقلاب بی پروا به
میدان آمده!
حرف دل
کودتاچی ها
از دهان
فاطمه رجبی
فاطمه رجبی همسر غلامحسین الهام حقوقدان شورای
نگهبان و یار در صحنه و پست صحنه کابینه احمدی نژاد است. سابقه این هر دو،
مانند بقیه دار و دستهای كه در اطراف احمدی نژاد جمع شدهاند به
موتورسوران و چماقداران ابتدای انقلاب باز میگردد. خود فاطمه رجبی در
مصاحبهای كه اخیرا با "همشهری ماه" انجام داده با این موضوع اعتراف میكند
و میگوید:
"گویا سه روز بود که من وارد دانشکده شده بودم که بیشتر دانشجویان مرا
شناخته بودند، چرا که همان روز سوم بود که با گروهکها درگیر شدم. یک روز
یادم میآید یکی از افراد گروهکهای کمونیست گفت که این خانم همه جا میآید
و بحث ما را به هم میریزد. ... بعد وقت انقلاب فرهنگی که دانشگاه تعطیل
شد، من به عنوان نماینده دانشکده حقوق در شورای مرکزی دانشگاه تهران انتخاب
شدم. آنجا از هر دانشکدهای دو نفر که یک دختر و یک نفر پسر میآمدند، من و
دکتر (منظورغلامحسین الهام است) در آن شورا حضور داشتیم."
فاطمه رجبی از خودش و "دكتر" بعنوان "حرف بزنها و درگیر شونده ها" نام
میبرد كه همان عنوان محترمانه چماقدار است. خانم رجبی در این مصاحبه عقاید
فاشیستی خود و یاران 3 دهه جمهوری اسلامی خویش را یك به یك بیان میكند كه
ضمنا نشاندهنده آن است كه جنبش سبز كار خود را كرده و امثال خانم رجبی را
در بد موقعیتی گیر انداخته است كه دیگر نمی توانند پشت انقلاب و امام و
جمهوری اسلامی پنهان شوند. وی در مورد احزاب میگوید: "من با حزب مخالف
هستم. حزب تاسیس فاسدی است. دگماتیسم بوجود میآورد". ایشان نه تنها با حزب
بلكه با جمهوری اسلامی هم مخالف است و میگوید:
"من قائل به حکومت اسلامی هستم. برای اینکه در شعارهای انقلاب هم حکومت
اسلامی مطرح بود. .... جمهوری اسلامی هم نمی دانم چطور در وسط کارزار حکومت
اسلامی مطرح شد. البته امام (ره) آن را طرح و حمایت کردند و بر اساس آن
رفراندوم گرفتند."
خانم رجبی بعد از 30 سال نمی داند كه جمهوری اسلامی ناگهان از كجا مطرح شد،
که اگر در تظاهرات خیابانی انقلاب 57 حضور داشت و شعارهای مردم به گوشش
خورده بود و مانند مصباح یزدی انقلاب و براندازی نظام شاه را تکفیر نکرده
بود، قطعا میدانست درکجا پیدا شد. ایشان فقط میداند كه امام آن را طرح و
حمایت كرد.
خانم رجبی در پاسخ به اینكه مشكل جمهوری اسلامی چیست؟ میگوید "تفکیک قوا و
پارلمان و امثالهم. در حکومت امیرالمومنین (ع) بدانیم این شکل حکومت به شکل
امروزی وجود نداشت. البته به لحاظ شکلی پذیرفته نیست ولی در حکومت اسلامی
یک نفر رییس جمهور میشود مثل بنی صدر و در برابر رهبری قد علم میکند،
هرگز وجود ندارد. رهبری مبسوط الید است. اینها را بنویسید، هر چند اختیار و
حق گذاشته، محدودالید کردن رهبری میدانم. ... اینکه قانون اساسی وظایف
رهبری را مشخص میکند صحیح نیست."
خانم رجبی، که بدون تائید مصباح یزدی و شوهرش در این مصاحبه حضور نیافته،
پاسخ نمی دهد كه اگر قرار باشد رهبر هم همان پادشاه یا مثل رییس جمهور مصر
مادام العمر باشد پس مردم برای چه انقلاب كردند؟ البته اكنون دفاع از قانون
اساسی یك جرم شده ولی امثال خانم رجبی رسما می گویند قانون اساسی را ولو
اینكه ایت الله خمینی آن را تایید كرده است قبول ندارند. چنین بی پروا سخن
گفتن، جز در پناه سرنیزه سپاه و سربازان امام زمان در تشکیلات امنیتی و
زندان ها ممکن بود؟
خانم رجبی سخن اخرش را اینگونه میگوید:
"در ترمیم قانون اساسی باید ریاست جمهوری برداشته میشد و نخست وزیری باقی
میماند. کشوری که رهبر دارد و به خصوص رهبری ولایت فقیه با اختیارات تام
دارد، رییس جمهور همیشه یک معضل هست، یعنی میتواند معضل ساز باشد."
پس از سخنان سردار مشفق در مشهد که مستند به آن، 7 عضو زندانی رهبری
مجاهدین انقلاب و جبهه مشارکت از کودتاچیان 22 خرداد شکایت کرده اند، این
دومین اعتراف صریح به كودتا در انتخابات ریاست جمهوری دوره دهم است. اگر
مردم به "معجزه هزاره سوم" خانم رجبی، یعنی احمدی نژاد رای داده بودند،
ایشان چرا انتخابات ریاست جمهوری را معضل می نامد؟ بنابراین خانم رجبی می
پذیرد كه مردم به معجزه هزاره سوم رای ندادهاند و حكومت با دست زدن به
كودتا خود را در معضل قرار داده است.
در پس صحبتهای خانم رجبی یك واقعیت بزرگتر نیز وجود دارد و آن اینكه نه
تنها انتخابات ریاست جمهوری، بلكه كل قانون اساسی به یك معضل بزرگ برای
سراپای حكومت تبدیل شده است. امروز نهاد و ارگانی در حكومت وجود ندارد كه
بتواند قانون اساسی را اجرا كند. رهبر نظارت خبرگان قانون اساسی را بر كار
خود قبول ندارد. نظامیان ضرورت قانون اساسی و عدم دخالت در سیاست را نمی
پذیرند. رییس جمهور قوانین تصویب شده بموجب قانون اساسی را اجرا نمی كند.
قوه قضاییه اصول محاكمات و حضور هیئت منصفه و وكیل مدافع و نفی شكنجه و
اقرار مندرج در قانون اساسی را نمیپذیرد. مجلس حق نظارت را كه قانون اساسی
به آن داده از خود سلب میكند، و زیر فشار قانونی را كه روز پیش تصویب كرده
روز بعد لغو می كند. دولت حق راه پیمایی و
تجمع و احزاب مندرج در قانون اساسی را به رسمیت نمیشناسد. اصول قانون
اساسی در مورد ملی بودن صنایع بزرگ و مخابرات و پتروشیمی و برق و خدمات
عمومی و مشابه آن اجرا نمی شود و آنها را برخلاف قانون اساسی یک یک به
فرماندهان سپاه و وابستگان حكومتی واگذار میكنند. همه نهادها و ارگان های
جمهوری اسلامی درست آن بخش از قانون اساسی را كه مستقیما به خود آنها و
وظایفی كه دربرابر مردم بر عهده دارند نمی توانند و نمی خواهند اجرا كنند.
قانون اساسی برای كل حكومت به یك معضل تبدیل شده است. همه اینها نشان
میدهد كه كسانی كه به بهانه وجود اصل ولایت فقیه خواهان این بودند و هستند
كه جنبش سبز قانون اساسی را كنار بگذارد به چه بیراهه خطرناكی میرفتند و
میروند. خواست اجرای كامل و بقول میرحسین موسوی بی كم و كاست قانون اساسی
بزرگترین تكیه گاه و برترین ابزار جنبش سبز در مرحله كنونی و بزرگترین
افشاگر حكومتی است كه به انقلاب و قانون اساسی و آرمانهای آن خیانت كرده و
نه تنها آن را هر روز نقض میكند، بلکه اساسا آن را قبول ندارد و در پی
فرصتی جهت انحلال آنست. از سخنان خانم رجبی که به نمایندگی از کودتاچی ها
به میدان آمده و از رفتار حكومت نتیجهای جز این میتوان گرفت؟
راه توده 279 16.08.2010