راه توده                                                                                                                                                          بازگشت

 

نقشه های خونین کودتاچی ها
که در پشت شعارهای جنگی پنهان است

 

کودتای 22 خرداد با دو انگیزه، که مکمل یکدیگر بودند صورت گرفت. انگیزه اقتصادی و انگیزه سیاسی. در اساس نیز، روی کار آوردن احمدی نژاد در انتخابات دوره نهم ریاست جمهوری و کودتای 22 خرداد برای ادامه ریاست جمهوری او برای دوره دهم نیز بر مبنای همین دو انگیزه مرتبط با هم سازمان داده شد.
انگیزه اقتصادی آنچه انجام شد، همان اعلام تغییر ماهیت اصل 44 قانون اساسی بود و خصوصی سازی گسترده و خلاف قانون اساسی اما در کنترل سپاه و بدست شرکت های وابسته به سپاه پاسداران. برای اجرای این سیاست که خانمان برانداز تر از برنامه تعدیل اقتصادی صندوق بین المللی پول و بانک جهانی در زمان ریاست جمهوری هاشمی رفسنجاني است، از همان زمان ریاست جمهوری محمد خاتمی طرح ها و نقشه های تهیه و اجرای آن را گام به گام شروع کرده و در واقع به دولت خاتمی تحمیل کرده بودند. آنچه با روی کار آوردن احمدی نژاد انجام شد، جهش بزرگ برای اجرای این سیاست بود. بخش مهمی از توطئه بستن فضای سیاسی کشور، مقابله با NGO ها و محدود ساختن سریع دو حزب مجاهدین انقلاب اسلامی و جبهه مشارکت و سکوت توام با تشویق در برابر جدائی مهدی کروبی از مجمع روحانیون مبارز و بنای حزب اعتماد ملی حاصل همین جهش بود. جهشی که مانند همیشه قربانی اول آن مطبوعات بودند. این جهش، همچنین همراه بود با ترویج خرافات مذهبی و گسترش سازمان های جنبی سپاه پاسداران و دولت احمدی نژاد مانند جمعیت مداحان که در پیوند است با سازمان نیمه نظامی و مجهز به چماق و قمه بنام "لباس شخصی ها". علی خامنه‌ای از تمام ظرفیت قانونی و غیر قانونی قدرتی که با اتکاء به نیروی نظامی و بویژه سپاه دراختیار دارد، در همین دوره و برای تحقق این سیاست استفاده کرد.
انگیزه دوم، یعنی انگیزه سیاسی مبتنی بود و هست بر یک سیاست جنگی- اتمی برای سلطه بر بازار اقتصادی منطقه و یافتن بازار تولیدات نظامی در کشورهای خلیج فارس و خاورمیانه. نقشه اجراي این سیاست نیز از همان دوران دوم ریاست جمهوری محمد خاتمی تدوین و گام های اولیه برای تحقق آن برداشته شد تا به محض ورود احمدی نژاد به کاخ ریاست جمهوری، بدان جهشی بخشیده شود همطراز جهش طرح خصوصی سازی اقتصادی که دربالا به آن اشاره شد. ما در ارتباط با این دو سیاست و دو انگیزه و بویژه دراین باره که بايد به تحولات و رویدادهای ایران با دقت بیشتر توجه کرد و به این درک رسید که آنچه اجرا می شود و آنچه دنبال می شود، اجزاء یک سیاست نظامی است بارها در سرمقاله های راه توده بحث کرده ایم. حتی از اولین کابینه نیمه نظامی که احمدی نژاد به مجلس معرفی کرد نوشتیم که نشانه های تشکیل چنین کابینه ای از آخرین سال دوره ریاست جمهوری محمد خاتمی آشکار بود. و آنها را که از تشکیل چنین کابینه ای متعجب شده بودند ارجاع دادیم به مطالعه دقیق مطالبی که در همان سال و با عناوین مختلف اما همگی حاوی و حامل این هشدار "بسوی تشکیل دولت سپاهی می رویم" منتشر کرده بودیم. همچنان میتوانید این مطالب را در شماره های 70 تا 85 راه توده بر روي اينترنت مطالعه کنید و توصیه می کنیم که چنین کنید.
امروز و با کودتائی که انجام شد، بیش از هر زمان دیگری آن دو انگیزه ای که به آنها اشاره شد از زیر خروارها تبلیغات گمراه کننده، تفسیرها و نظرپراکنی های بی ارتباط با واقعیات داخل کشور بیرون آمده است و ظاهرا دیگر نیازی نیست که بانگ برآوریم: ببینید!
بنابراین، همانگونه که در سال پایانی دوره خاتمی تشکیل حکومت سپاهی را قطعی دانستیم، امروز نیز در باره سرانجام ادامه سیاست نظامی و اقتصادی که در بالا به آنها اشاره شد باید سخن بگوئیم.
طراحان و مجریان این دو سیاست مکمل، امروز بیش از هر زمان دیگری نیازمند یک درگیری نظامی و حتی حمله نظامی به ایران هستند. آنها براین تصوراند که از درخت این حمله و درگیری دو میوه را خواهند چید:
1- تصفیه کامل و خونین سیاسی همه نیروهای مذهبی باقی مانده از انقلاب 57 که هنوز آرمان های آن انقلاب را در سر دارند و آن را در شعارها و بویژه پافشاری بر اجرای قانون اساسی به جنبش سبز تزریق کرده اند.
2- رفتن به سوی مذاکره آخر با امریکا و چند قدرت اروپائی و رسیدن به سازشی فارغ از مزاحمت مطبوعات و موی دماغ های داخلی و مدعی انقلاب.
آنها امیدوارند که پس از آن حمله و درگیری نظامی و سپس آغاز مذاکرات سازش، امریکا و قدرت های اروپائی، حاکمیت مسلط و فارغ از مزاحمت نیروهای آرمان خواه طرفدار انقلاب 57 را نه تنها به رسمیت خواهند شناخت، بلکه آن را به همکاری در منطقه نیز دعوت کرده و شریک خود خواهند کرد. بویژه که حاکمیت طرف مذاکره دیگر نه مدعی انقلاب 57 است، نه آرمان ها و شعارهای آن را میدهد و نه نیروئی بعنوان نیروی سیاسی طرفدار انقلاب 57 را در حاکمیت و یا پیرامون حاکمیت باقی گذاشته است. آرمان های جدید جانشین آرمان های انقلاب 57 شده و حاکمیتی که طرف مذاکره است، کاملا در چارچوب نظام سرمایه داری نئولیبرال حرکت می کند. تنها طلب آنها قبول نقش منطقه ای، قبول فعالیت های اتمی آن تا مرز تولید تحت کنترل کلاهک های اتمی و قبول بخشیدن سهمی از اقتصاد و بازار منطقه به آنهاست.
بموجب این پیش بینی است که سخنرانی های جنگ طلبانه احمدی نژاد و علی خامنه ای در هفته های اخیر را می توان در جهت تحریک به حمله به ایران و یا حداقل نوعی تهدید عملی نظامی ایران ارزیابی کرد و نگران دو نتیجه ای بود که در بالا به آن اشاره شد. یعنی تصفیه خونین سیاسی و سازش تمام و کمال با امریکا و تبدیل شدن شاگرد کنار دست فرانسه و آلمان و امریکا در منطقه!

راه توده 263 19.04.2010
 

بازگشت