شطرنج
سیاسی پیچیده جهان
جمهوری اسلامی کودتائی
حکومتی نا مشروع
که امریکا نیازمند
حمله به آن نیست!
فروزنده فرزاد
(مترجم کتاب بازی شیطانی)
خطر ناشی از بحران اقتصادی کنونی و ورشکستگی
سیستم بانکی در غرب، نه تنها از جنبه ی تبعات اقتصادی آن برای ملت ها، که
بویژه در راه حلی نهفته است که غرب برای نجات خود بدان دست می یازد. سرمایه
داری مالی برای حفظ سلطه بر جهان همواره آماده است تا شیوه های نوینی را به
میدان آورد. ایالات متحده آمریکا بعنوان کانون بحران و قلب سرمایه داری
جهانی، پس از دو جنگ عراق و افغانستان و بدنبال آن، بحران اقتصادی فراگیر
از خود چهره ای منفور به نمایش گذاشته و اینک ناگزیر از تغییر و ترمیم وجهه
جهانی خویش است. اوباما با شعار "تغییر" محصول چنین شرایطی است: برای تدوین
استراتژی آمریکا در چارچوب یک سیاست خارجی جدید، به منظور ادامه سلطه بر
جهان و حفظ و گسترش آن.
برای شناخت اوباما و درک سیاست خارجی او باید تیم مشاوران و همکاران او را
شناخت. افرادی همچون آستین گولزبی، مشاور اقتصادی و هوادار نظرات میلتون
فریدمن، دنیس راس، ریچارد کلارک، سوزان رایس. و اما مرد پس پرده ی سیاست
خارجی اوباما کسی نیست مگر "زبیگنیو برژینسکی"؛ مشاور امنیت ملی دولت کارتر
که اکنون در مرز هشتاد سالگی هنوز در رویای
فروپاشی بیش از پیش روسیه و نابودی قدرت اقتصادی چین است. برژینسکی به
همراه دیوید راکفلر از بنیانگذاران trilateral commision در سال 1973 است
که انجمنی است از نخبگان مالی و سیاسی و بانکداران آمریکا، اروپا و ژاپن.
آشنایی اوباما و برژینسکی به سالهای 1981 تا 1983، هنگامی که اوباما در
دانشگاه کلمبیا شاگرد برژینسکی بوده باز
میگردد. تز دکترای اوباما با عنوان "خلع سلاح اتمی اتحاد شوروی" نیز از
ارتباط تنگاتنگ ایندو با هم، و بی گمان نفوذ برژینسکی بر اوباما حکایت
دارد. در واقع اوباما حاصل همداستانی برژینسکی و محفلtrilateral commission
او و از اعضای پرنفوذ آن، مانند جی راکفلر، جوزف نای، رئیس کنونی بخش
آمریکای شمالیtrilateral commission و از برجستگان گروه بیلدربرگ و
تئوریسین قدرت نرم، Ford Foundation، شورای روابط خارجی نیویورک، انجمن
Skull & Bones، موسسه ی رند(RAND Corporation)، بنیاد سوروس و دیگران است.
آنها او را روانه کاخ سفید کردند.
به باور برژینسکی و حامیان او، برای مقابله با پیشرفت اقتصادی خیره کننده ی
چین باید انرژی مورد نیازش را تحت کنترل درآورد. چین برای ادامه رشد
اقتصادی اش به واردات نفت و گاز و مواد معدنی از آفریقا و خاورمیانه متکی
است و با کنترل این منابع و خارج کردن آنها از دسترس این کشور میتوان
گلوی چین را فشرد و این کشور را به زانو درآورد. برای نمونه سودان
یکی از مهمترین صادرکنندگان نفت به چین است و جنگ داخلی در این کشور و
فاجعه ی دارفور و "حقوق بشر"، ریشه در منابع نفتی جنوب سودان و صادرات آن
به چین دارد. حکومت عمرالبشیر و دیکتاتوری نظامی – مذهبی او نیز راه را
برای ادامه ی نفوذ امریکا و ادامه ی جنگ داخلی و تجزیه ی احتمالی جنوب این
کشور هموار کرده است. بی جهت نیست که "سوزان رایس" از مدافعان حمله ی نظامی
به سودان در زمره ی مشاوران اوباما است. در این صورت چین یکی از مهمترین
منابع واردات انرژی خویش را از دست خواهد داد. فعالیت های تروریستی اخیر
القاعده در الجزایر – یکی از بزرگترین تولید کننده های نفت در آفریقا- برای
بی ثبات کردن این کشور و تلاش برای افروختن آتش جنگ داخلی در این کشور،
مصالحه با لیبی، شعله ور کردن آتش نزاع های قومی و قبیله یی در آفریقا...
همه و همه برای کوتاه کردن دست چین از نفت آفریقا است که این کشور را بیش
از پیش به نفت خاورمیانه و بویژه ایران وابسته می کند. منتفی شدن حمله
نظامی به ایران نیز که برژینسکی از مدافعان آن است، به چنین وابستگی کمک می
کند. از سوی دیگر حضور ناوگان دریایی آمریکا در خلیج فارس ترانزیت انرژی
مورد نیاز چین را تحت کنترل ایالات متحده در می آورد و چین را ناچار می کند
به منابع معدنی و نفت سیبری و شرق روسیه چشم بدوزد. اینگونه، مساله ی رقابت
بر سر انرژی، چین و روسیه را در مقابل هم قرار میدهد و بروز جنگ و درگیری
میان ایندو قدرت را سبب میشود که سرانجامی جز نابودی هر دو قدرت ندارد.
آنچه که اهمیت دارد اینست که رویدادهای منطقه ی خاورمیانه و بویژه کشورهای
همسایه و حاشیه ی چین را باید در چارچوب چنین استراتژی تحلیل کرد. مساله ی
اتمی ایران و برخورد غرب با آن نیز از این امر مستثنی نیست. برژینسکی می
گوید: "در درازمدت روسیه از نظر ژئوپولتیک خود را از دو سو در خطر میبیند:
دست اندازی چین به مناطق کم جمعیت اما از نظر منابع معدنی و نفت غنی شرق
روسیه و مداخله ی سیاسی ایالات متحده در نواحی پرجمعیت در غرب روسیه که پس
از فروپاشی از حوزه ی نفوذ روسیه درآمده اند. در این چارچوب، از نظر
استراتژیست های روسی، بروز جنگی درخلیج فارس زیان آور نیست زیرا بهای نفت
را به شدت بالا می برد و این به زیان آمریکا و چین است و همزمان موجی از
احساسات ضد آمریکایی را برمی انگیزد. همچنین این احتمال هست که اروپا از
آمریکا دور شده و همراه با چین بیش از پیش به منابع نفتی روسیه وابسته
شوند. در چنین شرایطی آشکارا روسیه چه بلحاظ ژئوپولتیک و چه از نظر اقتصادی
برنده ی بازی است." بنابراین از نقطه نظر ژئوپولتیک حمله به ایران در آینده
ی نزدیک نه تنها سودی ندارد که به ضرر ایالات متحده است و سیاست نرمش در
برابر ایران و تلاش برای مذاکره و گفتگو از سوی اوباما نیز در قالب چنین
استراتژی تبیین میشود. تهدید اتمی اوباما را هم باید برای وادار ساختن
ایران به نشستن در پای میز مذاکره و دادن امتیازهای بزرگ و معامله و سازش
دانست. مساله یی که با توجه به اینکه جمهوری اسلامی دارای کمترین
مشروعیت داخلی نیست، بسیار محتمل است. در غیر
اینصورت ایالات متحده راه کنار گذاشتن رژیم ایران را در پیش خواهد گرفت و
این مساله ای است که به آینده ی سیاسی جنبش سبز نیز گره خورده است. تلاش
ایالات متحده برای به بیراهه کشاندن جنبش و بهره گرفتن از آن در راستای
استراتژی اش برای نابودی روسیه مساله ی مهمی است که باید در محاسبات
گنجاند. شعار "مرگ بر روسیه" برای نمونه هشداری است در این زمینه که نباید
آنرا ناچیز و تصادفی انگاشت. چنین است که دفاع از اصلاحات مرحله یی و گام
به گام برای گذار از حاکمیت فعلی و حمایت از رهبران جنبش سبز و بویژه شخص
مهندس موسوی وظیفه ی خطیری است.
راه توده 263 19.04.2010