راه توده                                                                                                                                                          بازگشت

 

 

حمله نظامی به ایران
قطعا به جنگ اتمی ختم خواهد شد
ترجمه ترجمه س. ابراهیم بیگی
 

بخش دوم گفتگوی دو جانبه میشل شوسودفسکی و فیدل کاسترو را می خوانید. بخش اول این گفتگو در شماره گذشته راه توده منتشر شد. در بخشی دوم، خطرات ناشی از حمله اتمی به ایران مورد بحث قرار میگیرد که در نوع خود بسیار هشدار دهنده است. از جمله، شوسودفسکی می گوید: روسیه و چین پشت ایران را خالی کردند زیرا بیم دارند که در صورت جنگ با ایران، پای این دو کشور به عنوان متحد نظامی ایران به جنگ کشیده شود. کاسترو: به خاطر داشته باشید که با دلایلی که هر دو بر آن توافق داریم، این جنگ به یک جنگ اتمی تبدیل خواهد شد.

 

میشل شوسودوفسکی: قطعنامه ی شورای امنیت به صورت ضمنی به لغو همکاری نظامی روسیه و چین با ایران پرداخته بود، بویژه که روسیه در زمینه سیستم دفاع هوایی با ارائه سیستم S300 با ایران همکاری می کرد.
یادم هست که درست بعد از این قطعنامه ی شورای امنیت که با تایید چین و روسیه نیز همراه بود، وزیر امور خارجه ی روسیه در ژوئن اظهار داشت: "ما با قطعنامه موافقت کردیم، اما این کار به معنی کنار گذاشتن همکاری نظامی ما با ایران نخواهد بود." اما درست چند ماه بعد، مسکو مسکوت گذاشتن همکاری نظامی خود با ایران را اعلام و تایید کرد. لذا ایران در حال حاضر در شرایط بسیار حاد و حساسی قرار دارد، چرا که برای حفظ امنیت خود نیاز به تکنولوژی روسی و سیستم دفاع هوایی S300 دارد.
اما من فکر می کنم همه ی این کارها از سوی روسیه و چین با این نیت انجام شد که در صورت جنگ با ایران، پای این دو کشور به عنوان متحد نظامی ایران به جنگ کشیده نشود. به بیان دیگر، اگر جنگی با ایران رخ دهد، قدرت های دیگر جهان (روسیه و چین) به هیچ وجه مداخله ای نخواهد داشت. آنها قراردادهای همکاری نظامی را با ایران مسکوت می گذارند و این مسئله راهی برای ایالات متحده و ناتو باز خواهد کرد که جنگ را بدون مقابله با روسیه و چین به مناطق بیشتری از خاورمیانه گسترش دهند. من فکر می کنم کمتر یا بیشتر سناریوی فعلی همین باشد.
تهدیدهای بسیاری علیه روسیه و چین وجود دارد. این واقعیت که مرزهای کشور چین نظامی شده اند – دریای جنوبی چین، دریای زرد، مرز با افغانستان، و همچنین مشکلاتی که با تایوان وجود دارد – را باید در نظر داشت. این مسائل که به هر حال تهدیدی علیه چین و روسیه هستند، آنها را از ورود به این جنگ به عنوان قدرت های جهانی در مناطق ژئوپولوتیک دنیا برحذر میدارند. بنابراین یا آنها باید سکوت اختیار کنند یا حتی تایید ضمنی خود را نسبت به جنگ با ایران ابراز دارند، آنهم جنگی که در آن سیستم دفاع هوایی ایران تضعیف شده است. بویژه با لغو قرارداد نظامی روسیه و ایران.

فیدل کاسترو: نظر صریح و روشن من اینست که آن قطعنامه باید وتو می شد. چون به عقیده ی من همه چیز از جهات مختلف پیچیده تر شده است.
از بعد نظامی، همانطور که خودتان ذکر کردید، تعهد و قراردادی که برای تحویل سیستم S300 به ایران بسته شده بود وجود داشت که سیستم ضدهوایی بسیار مناسبی بود.
مسائل دیگری راجع به تامین سوخت وجود دارد که برای چین بسیار مهم است. چون کشور چین بیشترین رشد اقتصادی را در دنیا دارد. رشد اقتصادی این کشور وابسته به نفت و گاز است. اگرچه توافق هایی با روسیه برای تامین نفت و گاز شده است، اما با این حال آنها در حال توسعه تکنولوژی استفاده از انرژی باد و دیگر انرژی های تجدید پذیر هستند. آنها ذخایر عظیم زغال سنگ دارند اما در انرژی هسته ای نیز افرایش چندانی ندارند، فقط 5 درصد در طول سالیان زیاد. به بیان دیگر نیاز چین به نفت و گفت بر سر آن برای اقتصاد چین بسیار حیاتی است، و من نمی توانم تصور کنم که اگر کشوری که آنها سرمایه گذاری های کلانی در آن دارند (ایران) بوسیله ی ایالات متحده نابود شود، آنگاه آنها این حجم عظیم انرژی را چطور و با چه قیمتی می خواهند تامین کنند. ایرانی ها را نمی توان مرعوب کرد و نمی توان رفتار و طرز فکر آنها را نیز تغییر داد. از طرف دیگر، افغان ها وجود دارند که با هواپیماهای بدون سرنشین ایالات متحده به قتل می رسند، پاکستانی ها وجود دارند، عراقی ها هستند که مرگ یک تا دو میلیون از افراد آن نتیجه ی جنگ ضد تروریستی بود که بوسیله ی بوش ابداع شد. بنابراین حمله به ایران و جنگ با این کشور دیوانگی محض است.
حقیقت این است که ایالات متحده جنگ متعارف با ایران را خواهد باخت. موضوع این است که هیچکس نمی تواند جنگی را علیه میلیون ها نفر ببرد؛ آنها نیروهای خود را با تعداد بسیار زیاد در محل یکسانی مستقر نخواهند کرد که با حمله ی یکباره ی ایالات متحده از بین بروند.
من خودم یک رزمنده ی چریکی بودم و به یاد می آورم که عمیقا راجع به چگونگی استفاده از نیروها فکر می کردم. من هرگز اشتباه تمرکز نیروها در یک محل واحد را انجام ندادم، چون هرچه نیروها متمرکزتر باشند، به کشته شدن بیشتر نیروها می انجامد.

میشل شوسودوفسکی: همان طور که قبلا ذکر کردید، مسئله اینست که تصمیم چین و روسیه در شورای امنیت و پشتیبانی آنها از قطعنامه ی 1929 در حقیقت به زیان آنهاست. روسیه نمی تواند صادرات اسلحه داشته باشد، چون منبع درآمد اصلی آنها در این زمینه اکنون در دسترس نیست. ایران یکی از اصلی ترین مشتری ها و خریداران سلاح های روسی بود که یکی از مهم ترین منابع درآمد روسیه بالاخص با شرایط بحران اقتصادی فعلی بود.
در طرف دیگر، همان طور که خودتان متذکر شدید، چین به منابع انرژی نیاز دارد. این واقعیت که چین و روسیه توافق خود را در شورای امنیت سازمان ملل اذعان کردند، بمثابه اینست که بگوییم: "ما قبول می کنیم که شما اقتصاد ما را از بین ببرید، و بعلاوه توافق های اقتصادی ما با یک کشور ثالث را نیز متوقف کنید." این مسئله ی خیلی مهم است، چون این قطعنامه نه تنها به ایران آسیب می زند، بلکه به آن دو کشور نیز ضرر می رساند و من فکر می کنم (اگرچه من سیاستمدار نیستم) محفل های مرموز و خطرناکی در رهبری هر دو کشور چین و روسیه وجود دارند که از حق وتو خود در شورای امنیت استفاده نکردند و منجر به اتخاذ این قطعنامه شدند. من با روزنامه نگاران روسی صحبت می کردم و آنها اظهار می کردند که اتفاق آرای واحدی در دولت به خودی خود وجود نداشت. این اذعان روزنامه نگاران می تواند راهنمای خوبی برای شناخت بهتر این محافل باشد.
فیدل کاسترو: من مسائل را از دریچه ی ایران می بینم و نه این دولت ها. مسئله ی مورد بحث ایران است. اگر جنگ متعارفی رخ بدهد آمریکا بازنده ی این جنگ خواهد بود و جنگ اتمی نیز نمی تواند راه حل جایگزین باشد.
از طرف دیگر، جنگ اتمی به طور غیرقابل اجتناب عمومی و جهانی خواهد شد. بنابراین خطر به نظر من در شرایط فعلی سیاسی و غیر سیاسی در ایران وجود دارد. به خاطر داشته باشید که با دلایلی که هر دو بر آن توافق داریم، این جنگ به یک جنگ اتمی تبدیل خواهد شد.

میشل شوسودوفسکی: به بیان دیگر، چون ایالات متحده و متحدانش قادر به بردن یک جنگ متعارف نیستند، لذا از سلاح های اتمی استفاده خواهند کرد، اما آنها آن جنگ را هم نخواهند برد، چون همه چیز را از دست خواهند داد.

فیدل کاسترو: همه، صرف نظر از موقعیت جغرافیایی در قبال آن جنگ بازنده خواهیم بود. اگر یک جنگ اتمی در آنجا (ایران) رخ بدهد روسیه چه نفعی خواهد برد؟ چین چه نفعی خواهد برد؟ آن جنگ چگونه جنگی خواهد بود؟ دنیا چه عکس العملی نشان خواهد داد؟ این جنگ چه تاثیراتی بر اقتصاد جهانی خواهد گذاشت؟ شما این مسائل را وقتی در دانشگاه بودید و راجع به سیستم دفاعی مرکزی که بوسیله ی پنتاگون ایجاد شده صحبت می کردید، مطرح نمودید. این موضوع شبیه داستان های علمی تخیلی است. حتی کوچکترین شباهتی به جنگ جهانی پیشین (دوم) ندارد. مسئله ی دیگری که بسیار مهم است تلاشی است که پنتاگون انجام می دهد تا سلاح های اتمی را در ذهن مردم و دنیا به سلاح های تاکتیکی متعارف مبدل کند.
امروز، سیزدهم اکتبر، داشتم اخباری را می خواندم که مردم هیروشیما و ناکازاکی علیه آزمایش های غیرکلان هسته ای ایالات متحده تظاهرات می کردند. این آزمایش به این دلیل غیرمحسوس و غیرکلان (subcritical) نامیده می شود که در آن سلاح های اتمی تمام انرژی (مخرب) خود را آزاد نمی کنند.
روزنامه ها چه می گویند؟
فرماندار ناکازاکی (هودو ناکامورا) در یک نشست خبری گفت: "واقعا وضعیت رقت باری است، چون من امیدوار بودم که باراک اوباما رهبری انهدام سلاح های اتمی در سراسر دنیا را در دست بگیرد."
یوکیو یوشیوکا (رئیس شورای قربانیان بمب اتمی هیروشیما) چنین می گوید: "من نمی توانم هر عمل آمریکا که قول های انتخاباتی باراک اوباما را در راستای دنیای بدون سلاح های اتمی نقض می کند بپذیرم."
واشنگتن این آزمایشات را خلاف معاهده ی CTBT نمی داند چون هیچ اثر زنجیره ای در بر نداشته و بنابراین هیچ گونه انرژی هسته ای نیز از آنها آزاد نمی شود. بنابراین می توان این آزمایشات را آزمایشات آزمایشگاهی (لابراتوار) دانست.
ایالات متحده اظهار می دارد که مجبور به انجام این آزمایشات است، چون برای "حفظ امنیت زرادخانه ی اتمی" آن کشور لازم است. این اظهار معادل این است که بگوییم: چون ما این زرادخانه های عظیمی اتمی را داریم، بنابراین این آزمایشات را در اینجا برای حصول اطمینان از امنیت خودمان انجام می دهیم.

میشل شوسودوفسکی: اجازه بدهید به موضوع ایران برگردیم. شما گفتید که ایالات متحده و متحدانش نمی توانند در یک جنگ متعارف برنده شوند. این درست است. اما سلاح های اتمی را می توان به عنوان جایگزینی برای سلاح های متعارف بکار برد و این مسئله نهایتا تهدیدی علیه بشریت است، همان طور که خودتان در نوشته هایتان تاکید نموده اید.
دلیل نگرانی من این است که بعد از جنگ سرد ایده ی سلاح های اتمی با "رویکرد بشردوستانه" توسعه یافت، با این ادعا که این سلاح های در حقیقت خطرناک نیستند و به انسان ها آسیب نمی رسانند. و به هر حالی به طریقی برچسب سلاح های اتمی تغییر کرد. بنابراین بر اساس معیارهای آنها (ایالات متحده)، سلاح های اتمی فرقی با سلاح های متعارف ندارند و در حال حاضر نیز در راهنماهای نظامی اذعان می کنند که سلاح های تاکتیکی اتمی، سلاح هایی هستند که آسیبی به افراد نمی رسانند.
بنابراین در شرایطی هستیم که آنهایی که تصمیم حمله به ایران را با سلاح اتمی در سر دارند، ممکن است نسبت به عواقبی که این کار برای خاورمیانه، آسیای مرکزی و همچنین برای کل بشریت خواهد داشت واقف نباشند. چون در نهایت خواهند گفت: "بر اساس معیارهای ما، این سلاح های (تاکتیکی) اتمی برای شهروندان ایمن است و با سلاح هایی که در خلال جنگ سرد مورد استفاده قرار گرفت تفاوت دارند، بنابراین ما از آنها علیه ایران استفاده کردیم که نه جان انسان ها را تهدید می کند و نه امنیت عمومی جهان را به خطر می اندازد."
این سخن از نظر شما چگونه است؟ بسیار خطرناک است، چرا که خود آنها به تبلیغات خودشان اعتقاد دارند! این تبلیغات داخلی درون نیروهای مسلح و احزاب و محافل سیاسی نیز وجود دارد.
وقتی سلاح های تاکتیکی اتمی در سال 2002-2003 مجددا دسته بندی شدند، سناتور ادوارد کندی در آن زمان گفت که این سلاح ها مرز میان سلاح های متعارف و سلاح های اتمی را محو می کنند.
این وضعیتی است که در حال حاضر در آن هستیم؛ در دوره ای که هیچ تفاوتی بین سلاح های اتمی و کلاشینکف قائل نمی شوند. من (دارم برای تاثیرگذاری) اغراق می کنم، اما سلاح های اتمی اکنون بخشی از مجموعه ابزار (toolbox) جنگی شده اند – این درست همان کلمه ای است که خودشان استفاده می کنند، مجموعه ابزار (toolbox) – و شما می توانید از این مجموعه نوع سلاحی که می خواهید را انتخاب کنید. لذا ممکن است سلاح اتمی در صحنه ی یک جنگ متعارف استفاده شود و نهایتا ما را به یک سناریوی جنگ اتمی در یک منطقه ی خاص (ایران) سوق دهد، که البته عواقب و برآیند آن دامن کل دنیا را خواهد گرفت.

فیدل کاسترو: من مسائلی را که در برنامه ی میزگرد (در تلویزیون کوبا) راجع به این سلاح ها گفتید شنیدم؛ اینکه این سلاح ها برای مردمی که در نواحی نزدیک به مناطق مورد حمله زندگی می کنند، بی ضرر است. قدرت این سلاح ها (میدان تخریب) بسته به نوع آن می تواند از یک سوم بمب هایی که در هیروشیما استفاده شد شروع شوند و تا شش برابر آن ادامه یابند. امروزه ما به خوبی می دانیم که قدرت تخریبی این بمب ها چقدر است. یک بمب در هیروشیما 100 هزار نفر را کشت. فقط کافی است بمبی را تصور کنید که قدرت آن 6 برابر قوی تر باشد، یا 2 برابر باشد، یا معادل همان باشد، یا حتی 30 درصد قدرت آن بمب را داشته باشد. به هر حال تفاوتی ندارد، در هر صورت این ادعای آنها مضحک و مسخره است.
همچنین همان طور که شما هم در دانشگاه به دقت مطرح کردید، این سلاح ها به عنوان سلاح های بشردوستانه جا زده می شوند که می توانند در یگان ها در صحنه ی عملیات مورد استفاده قرار گیرند. بنابراین بر اساس تمرینات داده شده در آکادمی های نظامی و همچنین بر اساس دکترین نظامی ایالات متحده، اگر در صحنه ی نبرد نیاز به باز کردن راه یا رفع سریع مشکل بود یا شرایط حادی حکم فرما بود، هر فرمانده در هر زمان اجازه ی استفاده از این سلاح ها را، به عنوان سلاح هایی که کارامدی موثرتری دارند، دارد.

میشل شوسودوفسکی: از آن حیث من فکر نمی کنم که این نوع سلاح های اتمی بدون تایید مورد استفاده قرار گیرند. این تایید می تواند از پنتاگون یا قرارگاه مرکزی استراتژیک در صحنه ی جنگ باشد. اما من فکر می کنم که امکان استفاده از این سلاح ها بدون تایید ریاست جمهوری ایالات متحده و فرمانده ی کل قوا نیز وجود دارد. به بیان دیگر در اینجا دیگر آن منطقی که خاص جنگ سرد بود وجود ندارد که افراد و فرماندهان از طریق خطوط تلفن قرمز با ریاست جمهوری و ستاد مرکزی در ایالات متحده در ارتباط باشند.

فیدل کاسترو: بلی، من این مراتب را درک می کنم و آن چیزی که شما راجع به استفاده از این سلاح ها توسط لایه های ارشد پنتاگون می گویید می فهمم و به نظرم درست می آید که شما بخواهید این شفاف سازی را نیز انجام بدهید تا بعدا شما را راجع به اغراق نسبت به خطر این سلاح ها ملامت نکنند.
اما توجه کنید، پس از اینکه شخص به ستیزو خصومت (آناگونیزم) بین پنتاگون و ریاست جمهوری ایالات متحده پی برد، آن وقت در عمل شک زیادی راجع به تصمیم پنتاگون وجود ندارد. وقتی که یکی از افسران در صحنه ی جنگ درخواست استفاده از این سلاح ها را بدهد. آنهم با این بهانه که در آن لحظه استفاده از آن سلاح ضروری و غیرقابل اجتناب بوده است.

راه توده 296 13.12.2010

بازگشت