رقابت کودتاچی ها |
روزی نیست که جناحهای حکومتی در حاشیه جنگ و جدال با یکدیگر و دعوا بر سر کرسیهای وزارت و مجلس یا رئیس جمهوری آینده از پایان کار فتنه و "حذف اصلاح طلبان" سخن نگویند. به نظر این جماعت جنگ و بحران حکومتی که از آن بعنوان "اختلاف نظر" یاد میکنند امری طبیعی است، زیرا با "حذف رقیب" و اصلاح طلبان، میان آقایان خیلی اصولگرا اختلاف ایجاد شده و میشود. آن چیزی که این جماعت آن را "حذف" مینامند در واقع سرکوب و شکنجه و زندانی کردن طرفداران جنبش سبز است که مدعی اند به موهبت آن به فتنه خاتمه داده اند. ولی در واقع این شیوه "حذف" به یکی از بزرگترین دشواریهای حکومت و همچون تبری تبدیل شده که ریشههای مشروعیت آن را ساقط کرده و میکند. همین سرکوب و حذف و زندان و شکنجه مدام و بی ثمر است که اجازه نمی دهد روحانیان بلند پایه و مراجع، خانوادههای فرماندهان و شهدای جنگ، روشنفکران و هنرمندان و دانشگاهیان و اساتید و رهبران سازمانهای صنفی و مدنی و اجتماعی و حتی بسیاری از مسئولین درجه دوم سابق جمهوری اسلامی در کنار دولت کودتا قرار گیرند. نه تنها در کنار آن قرار نمی گیرند که درروبروی آن هم ایستادهاند. سردار مقدم و خانواده باکری و همت و امثال محمد نوری زاد و این یا آن مرجع تقلید و بازیگر و خواننده نه مواردی جداگانه که نماد یک جریان اجتماعی همه سویه و گسترده است. این که خواص "بصیرت" مورد نظر رهبر را نشان نمی دهند از جمله به همین خاطر است که سرکوب و زندان و شکنجه حکومتی امکان و اجازه پشتیبانی و تایید سیاستهای حکومت را از همه آنانی که بر روی بخشی ازمردم نفوذ معنوی دارند سلب کرده است. بنابراین، آنچه حذف اصلاح طلبان و فتنه گران مینامند در واقع بطور معکوس روند مشروعیت زدایی از حکومت و حذف پایگاههای آن در همه قشرها و لایههای اجتماعی است. سیاست سرکوب زیر فشار عدم عقب نشینی و مقاومت مردم و مبارزان سبز از همینجا به بن بست و پایان خود رسیده است و ادامه آن روزبه روز بی ثمرتر و خطرناک تر و پرهزینه تر میشود. این ادعا هم که دلیل بحران و جدال حکومتی حذف اصلاح طلبان و پایان فتنه است نیز مردم فریبی و گاه خودفریبی است. دلیل واقعی بحران و درگیری میان جناح بندیهای حکومتی نه حذف اصلاح طلبان و جنبش سبز، بلکه برعکس، ناتوانی در حذف جنبش است. اندیشه حذف در اینجا بی معناتر نیز هست. گیریم عدهای از همرزمان اصلاحات و جنبش سبز را هم با انداختن به زندان و شکنجه از صحنه اجتماع به خیال خود حذف کردند. فکر و اندیشه ضرورت اصلاحات و تغییر سراپای وضع موجود را مگر میتوان حذف کرد و به زندان انداخت؟ نتیجه این ناتوانی آن میشود که خود دارودستههای حکومتی به این فکر میافتند که جای طرفداران اصلاحات و جنبش سبز را که به خیال خود حذف کردهاند در میان مردم اشغال کنند و پرچم این جنبش را خود بدست گیرند. آنان میکوشند خود بر روی موج عمیق نارضایتیها و پایههای فکری جنبش سبز سوار شوند و از این طریق رای جمع کنند. هواداران دولت روی موج ضدیت با روحانیت میخواهند سوار شوند و روحانیان بازاری روی موج نفرت مردم از احمدی نژاد. روحانیان بازاری نگران خطر دیکتاتوری شده اند، دار و دسته احمدی نژاد نگران آزادیهای اجتماعی مردم! بدینسان اندیشهها و آرمانها و خواستهای جنبش سبز خود نه حذف شده که به عامل تعمیق و گسترش شکاف تبدیل شده است. اما این موج سواریها بدلیل آنکه اصالت ندارد تنها میتواند بحران را تعمیق کند، بدون آنکه راهی برای برون رفت از آن بوجود آورد. جنبش سبز آگاه تر از آن است که روی موج ضدیت کور با روحانیت بازاری یا با احمدی نژاد شکل گرفته باشد. این جنبش از نظر طبقاتی دربرابر غارتگران اجتماعی قرار دارد که این هر دو مدافع آن هستند و از نظر سیاسی درست دربرابر اندیشه حذف شکل گرفته که این هر دو بر آن اصرار دارند. غارت اقتصادی و اجتماعی، غارت سیاسی را هم طلب میکند. در حالیکه جنبش سبز مدافع عدالت اقتصادی و اجتماعی و در نتیجه عدالت سیاسی است.
بگذار دولت کودتا و نظامیان و روحانیان بازاری مدافع آن، در اندیشه و عمل "حذف" جنبش سبز و طرفداران اصلاحات هم مشروعیت خود را نابود کنند و هم شکاف میان خود را عمیق تر. آنان با حذف خیالی جنبش سبز در واقع حذف واقعی خود را گام به گام پیش میبرند. |
راه توده 297 29 آذرماه 1389