برای عبور جنبش از این مرحله
نیروی نظامی- سپاهی رژیم را
باید جذب جنبش کرد و نه دفع!
هر جنبش اجتماعی، برخاسته از تضادهائی است که
جنبش برای حل آنها شکل گرفته و در اشکال مختلف در برابر حکومتی به میدان
آمده که پاسدار ادامه وضعیت حاکم است. اشکال این به میدان آمدن نیز متفاوت
است. از اعتصاب و تظاهرات، تحصن و اعتراض تا تحریم و قیام مسلحانه.
هر حاکمیتی، می تواند انواع ادعاها را داشته باشد و یا انواع شعارها را
بدهد، اما معیار سنجش و شناخت پایگاه طبقاتی حاکمیت، نه شعارها و ادعاهای
آن، بلکه سمت گیری اقتصادی آن، در جهت منافع آن طبقات و اقشار اجتماعی است،
که منافع خود را درگرو ادامه آن حاکمیت می دانند و ماهیت واقعی جنبش نیز
علیه این منافع است. بنابر این حکم علمی و تاریخی، تا تضادهای موجود در
جامعه ایران که جنبش اجتماعی برای حل آنها شکل گرفته حل نشود، جنبش اجتماعی
ادامه خواهد داشت و در هر مرحله، براساس شرایط،، به اشکال مختلف مبارزه و
مقابله متوسل می شود. بحث بر سر تاکتیک های جنبش از اینجا شروع می شود،
همچنان که بحث بر سر تاکتیک های حکومت ها علیه جنبش ها. از سرکوب، اعدام،
عقب نشینی تاکتیکی، دروغگوئی و تبلیغات خلاف تا ترمیم چهره با حفظ ماهیت!
ما، تنها در چارچوب این شناخت از جنبش های اجتماعی و ماهیت و تاکتیک های
حکومت است که میتوانیم در باره جنبش سبز به ارزیابی و نظری نزدیک به واقعیت
برسیم و نه برحسب یک یا چند رویداد تاکتیکی که در بالا به آنها اشاره شد.
چه از سوی جنبش و چه از سوی حکومت.
جنبش های اجتماعی بر حسب درنده خوئی حکومت ها و توان مانورهای آنها، مرحله
به مرحله، تاکتیک های ذکر شده دربالا را بر می گزینند.
هر اندازه که جنبش اجتماعی گسترده تر و عام تر باشد، شعارهای آن عام تر و
در برگیرنده اقشار و طبقات وسیع تر است. ما در انقلاب 1357 نیز شاهد همین
واقعیت ها بودیم. یعنی جنبش انقلابی برحسب درنده خوئی رژیم شاه تاکتیک عوض
کرد و رژیم نیز بر حسب توان خود توانست مانور کند. در سرانجام رویاروئی
جنبشی که در سراسر ایران شکل گرفته بود و حکومتی که پایگاه طبقاتی اش گام
به گام محدود تر شد، سقوط آغاز شد. ای بسا، اگر رژیم شاه بموقع تن به عقب
نشینی های واقعی داده و در برابر منافع و خواست های اقشار و طبقات به
خیابان آمده خود را عقب کشیده بود، کار به سقوط نمی انجامید. ناتوانی در
عقب نشینی و حادتر شدن تضادهای موجود میان مردم و رژیم، سرانجام به سقوط
شاه در پادگان های نظامی اش انجامید و این یعنی پایان کار.
از آن تجربه که حامل دو واقعیت بزرگ بود، برای امروز باید درس گرفت و بخاطر
داشت.
1- تمام شیوه های مقاومت یک جنبش در برابر حکومت به یک شیوه تظاهرات
خیابانی محدود نیست. چنان که در سال 57 نیز شاهد آن بودیم. هرکس تصور کند،
در سال 57، هر روز یک میلیون نفر در خیابان های تهران رژه می رفتند، آن سال
و رویدادهای آن را یا ندیده، یا از یاد برده و یا از ناظران آن سال واقعیت
ها را نشنیده و یا در کتاب ها و نشریات آن زمان نخوانده است. در طول سال
57، تنها دو تظاهرات میلیونی را ایران شاهد بود. تاسوعا و عاشورا و آنهم بر
حسب شرایط. یعنی بسته شدن دست و پای رژیم برای کشتار مردم. نظیر کشتاری که
در میدان و خیابان ژاله تهران کرد. در تمام طول آن سال، رژیم با تظاهرات
پراکنده اما تقریبا بی وقفه مردم در خیابان های مرکزی و حتی برخی نقاط
جنوبی شهر روبرو بود و بتدریج توان نیروهای سرکوبگر آن فرسوده شد. تظاهراتی
با حداکثر هزار تا دو هزار نفر. شیوه ای که امروز نیز می تواند بعنوان
تاکتیک فرسایشی نیروهای نظامی رژیم مورد استفاده قرار گیرد.
2- بسیاری بر این تصورند که رژیم شاه زیر فشار یک جنگ مسلحانه فروپاشید،
درحالیکه چنین ادعائی واقعیت ندارد. رژیم شاه در پادگان های نظامی اش سقوط
کرد. و این همان نکته محوری است که جنبش کنونی و سبز مردم ایران باید درجهت
آن تلاش کند. این سقوط به معنای سقوط نیروی نظامی نیست، بلکه به معنای سقوط
رژیم در پایگاه نظامی اش است. درعین حال که باید کوشید خواست های طبقات و
اقشار زحمتکش جامعه را هرچه دقیق تر و شفاف تر به شعارهای جنبش تبدیل کرد
تا درعین تعمیق جنبش، بر گستردگی و مقاومت کارساز آن افزود. اعتصاب ها و
تحصن ها و تحریم ها، از این مرحله به بعد می تواند واقعیت پیدا کند. واقعیت
اینست که در این عرصه – حتی از بیم متهم شدن به چپ بودن و چپ رفتن- کم کار
شده است.
ما اعتقاد داریم، آن اشتباه کناره گیری از نیروهای نظامی و سپاه پاسداران و
کمیته ها، که در سالهای حیات آیت الله خمینی و حتی در سالهای ابتدای درگذشت
وی و یا پس از پایان جنگ با عراق صورت گرفت یک اشتباه استراتژیک بود. این
اشتباه را نیروهائی مرتکب شدند که امروز در زندان کودتا اسیرند. نظیر
رهبران و کادرهای سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی و یا جبهه مشارکت ایران
اسلامی. آنها خواستند مطابق قانون و حتی مطابق وصیت نامه آیت الله خمینی
عمل کنند. یعنی اگر می خواهند کار سیاسی کنند از نیروهای نظامی خارج شوند.
غافل از این که دیگرانی برای متهم نشدن به کار سیاسی در سپاه، فعالیت سیاسی
و ارتباط های تشکیلاتی خود را به زیر زمین بردند و ضمن حضور در سپاه به
فعالیت های خود ادامه دادند. امثال سرتیپ ذوالقدر و یا همین سردارانی که
نامشان تازه بر سر زبان ها افتاده است، مانند سردار جوانی و یا سردار
غلامعلي رشید و دیگران و دیگران، در تمام سالهائی که امثال تاج زاده و
میردامادی و شکوری راد، عمادالدین باقی و دهها و دهها نام دیگر از سپاه
بیرون آمدند تا بعدها در دو سازمان مجاهدین انقلاب و جبهه مشارکت فعالیت
سیاسی کنند، در دل سپاه نه تنها فعالیت سیاسی کردند بلکه شبکه سیاسی بوجود
آوردند. شخص خود علی خامنه ای، با همین تخطی از قانون اساسی و وصیت آیت
الله خمینی، در سپاه پاسداران شبکه سیاسی برای خود بوجود آورد. همچنان که
امثال آیت الله جنتی در کنار دست او به همین کار مشغول بود.
درکشورهائی نظیر ایران (در جهان سوم) نیروی نظامی همیشه، نیروئی است سیاسی
و سازمانی و همیشه نیز در همین نیرو، نیروهای مترقی نیز حضور داشته و بموقع
خود، درخدمت به مردم و جنبش آنها عمل کرده اند.
آن غفلت دیروز را امروز با جلب و جذب بخش هائی از نیروهای نظامی به جنبش
مردم باید جبران کرد. ما اعتقاد داریم که هر اندازه شکاف در راس حاکمیت
عمیق تر و گسترده تر شود، شکاف در نیروی نظامی نیز محتمل تر و نزدیک تر
خواهد شد. این دو شکاف در راس حاکمیت و در نیروی نظامی دو هدفی است که برای
آنها نیز باید تاکتیک اتخاذ کرد، همچنان که برای جلب و جذب اقشار و طبقات
زحمتکش جامعه باید چنین کرد. بویژه اکنون که پس از 5 سال پنهانکاری، مشخص
شده است فرماندهان سپاه در راس امپراطوری های اقتصادی قرار گرفته اند و
غارت و سیه روزی زحمتکشان کشور حاصل شکل گیری همین امپراطوری هاست و مقاومت
نظامی و سرکوب جنایتکارانه مردم نیز در خدمت دفاع از این غارت و امپراطوری
هاست و نه اسلام و امام زمان. اینها تماما پوششی است برای آن هدف بزرگتر.
یعنی منافع اقتصادی!
ما به این حکم تاریخی یقین داریم که تا تضادهای موجود میان وسیع ترین اقشار
و طبقات جامعه ما با حاکمیت حل نشده، جنبش اعتراضی و سبز ایران ادامه خواهد
یافت. کافی است به سیر شعارهای مردم از فردای انتخابات 22 خرداد تا 22 بهمن
نگاهی اجمالی انداخته شود تا معلوم شود، چگونه خواست های اقتصادی و طبقاتی
جنبش از عمق به سطح آمده و جانشین "رای من کو؟" شده است.
ما از سالگرد انقلاب 22 بهمن 1357 این را درک می کنیم و به همین دلیل مرعوب
حوادث و عقب و جلو شدن تاکتیک ها نمی شویم. اعتقاد داریم جنبش علاوه بر
تاکتیک تظاهرات خیابانی – چه گسترده در لحظه ممکن و چه موضعی و پراکنده-
بتدریج از تاکتیک های دیگری نیز استفاده خواهد کرد و در ادامه این تاکتیک
های متنوع، فرسودگی بر نیروی نظامی حاکمیت غلبه خواهد کرد و جنبش از درون
همین نیروهای نظامی نیز نیرو خواهد گرفت. و این تعیین کننده ترین رویداد
برای پشت سر گذاشتن مرحله ایست که جنبش در تنگنای آن قرار دارد.
راه توده 256 15.02.2010