راه توده                                                                                                                                                          بازگشت

 

 

 

تاریخ را
دوبار باید خواند

 

 

رفقای راه توده- بعد از فروپاشی اتحاد شوروی آدم حیرت میکرد از سر برآوردن امثال "علی اف" بر بالین امریکا و انگلیس. اکنون که اسناد "محمد کتابچی" فدائی انتشار یافته و مشخص شده که عامل ساواک و موساد اسرائیل بوده و نقش مهمی در کشته شدن بسیاری از چریک های فدائی – از جمله "حمید اشرف" داشته، زیاد تعجب نمی کنم، زیرا فاجعه نفوذ در حزب کمونیست شوروی را دیدیم.

چه کسی فکرش را می کرد که حیدر علی اوف این همه مورد تائید آمریکائی ها باشد؟ این تائید یک شبه و با درخواست و تمایل علی اوف درست نشد. این اعتماد نتیجه سرسپردگی سالیان دراز بود.

دکتر امینی بطور خانوادگی بسیار مورد اعتماد آمریکائی ها بود. بطوری که طرح مدرنیته کردن حکومت شاه را برعهده اش گذاشتند. حالا گفته می شود که بخاطر یک معامله شکر با کوبا از صحنه خارجش کردند. در مورد حسنعلی منصور که بسیار مورد تائید آنها بود و آمد که همان برنامه را اجرا کند، پس از بازگشت از شوروی و انعقاد قرارداد ذوب آهن که مدتها بدستور شاه مخفیانه با شوروی ها مذاکره می شد (خاطرات" یگانه" وزیر امور اقتصادی هویدا که آنوقت ها عضوهیئت مذاکره کننده بود) بدست همین موتلفه به تیر غیب گرفتار آمد. سالهاست فکر می کنم، منصور را برای چه کشتند؟ پس از کشتن منصور دادگاه علنی برای موتلفه چی ها درست کردند. همگی در دادگاه خود را به موش مردگی زده بودند. که ما کاره ای نبودیم. تنها بخارئی و دو جوان بی خبر از همه جا از کاری که کرده بودند دفاع کردند و علتش را هم درست نگفتند که چه بوده و
این بابا چه کرده بود که باید ترور می شد؟

حالا روح الله حسینیان چند جلد کتاب در مورد منصور در آورده تا با اسناد ثابت کند منصور خیلی آمریکائی بود. بله بود، اما انگلیس ها و لژهای انگلیسی برای حفظ موقعیتشان باید کاری می کردند و این کار را بدست موتلفه چی ها کردند. یعنی به نفع انگلیس، منصور را ترور کردند.

اینها را می گویم تا اضافه کنم که آنچه که درحال حاضر در حاکمیت جمهوری اسلامی می گذرد، به هدایت و ابتکار دست های پنهانی می گذرد که آیندگان آنها را خواهند شناخت. همچنان که امروز انگیزه ترور حسنعلی منصور، برکناری علی امنینی و نقش آفرینی امثال "محمد کتابچی" بر نسل ما مشخص شده است.

در این میان آن ذهن تیز بینی را به یاد آوریم که 30 سال پیش این روزها را می دید و به کادرهای انقلابی حاکمیت مذهبی جمهوری اسلامی می گفت: جلوی پایتان چاله ای بنام دین کنده اند. مواظب باشید. فریب ریش و تسبیج و نماز و حجاب را نخورید. شب و روز پرسش و پاسخ ها را می خواندیم اما فهم امروز کجا و غفلت های آنروزها کجا!

من هم فکر می کنم وقت آنست که کیانوری را از سر نو بشناسیم و درباره او براساس تحلیل هایش و هوشیاری هایش قضاوت کنیم، نه براساس اقاریری که زیر شکنجه از او گرفتند.

این روزها دوباره دارم می خوانم و می فهمم که آن مرد چه نگاه درستی به سیر وقایع آن روزها داشت. تاریخ را دوبار باید خواند. بار اول برای اطلاع از حوادث، و بار دوم برای تحلیل حوادث.

 

 

 

راه توده 274    14 تیرماه 1389
 

بازگشت