راه توده                                                                                                                                                          بازگشت

 

 

 

 

 

آینده امریکای لاتین
از گذرگاه
بیم وامید عبور می کند
ترجمه: رضا نافعی
هاینس دیتریش در مکزیک زندگی می کند، استاد بازنشسته رشته علوم اجتماعی در  دانشگاه ملی و مستقل "اونام " در این کشور است. نشریه چپ گرای "یونگه ولت" آلمان متن مصاحبه ای با او را منتشر کرده که در آن نسبت به آینده کوبا ابراز نگرانی شده است. همچنان که نسبت به سلطه دوباره نئولیبرالیسم بر امریکا لاتین ابراز نگرانی شده است. انتشار این مصاحبه با واکنش فوری مقامات کوبا روبرو شد. آنها دو مسئله مطرح شده دراین مصاحبه را تکذیب کردند. نخست اختلاف میان کاسترو و برادرش و دوم اشاراتی که به  وضع کشاورزی کوبا شده است.

نخست مصاحبه با هاینس دیتریش را می خوانید و سپس واکنش مقامات کوبا را. قضاوت امروز سخت است، اما آینده نشان خواهد داد کدامیک دقیق تر اوضاع امریکای لاتین را دیده اند.

 

نخست مصاحبه هاینس دیتریش:

 

ــ شما، در گذشته بعنوان کارشناس مسائل آمریکای لاتین در رسانه ها حضور بیشتری داشتید. ولی بنظر می رسد که در سال های اخیر حضور شما در رسانه ها کاهش یافته است.

ــ تا حدی درست است، چون من تلاش می کردم به ایجاد جنبشی جهانی برای تحقق سوسیالیسم در قرن بیست و یکم کمک کنم، با آسیا ارتباط بر قرار سازم و  جنبش نوین سه قاره با شرکت آمریکای لاتین و شمالی، اروپا و چین را فعال سازم. اهمیت چین در آنست که امروز بعنوان دومین قدرت مقتدر جهان، آخرین امکان برای تحقق سوسیالیسم در قرن 21 است که می تواند در عرصه دولتی گامی برای سوسیالیسم بردارد.

در آمریکای لاتین دو نقطه ضعف وجود دارد. یکی ونزوئلا است که ضعف اصلی آن دو جنبه دارد یکی  موقعیت اقتصادی آن است و یکی  ضعف آگاهی اجتماعی  در آن. سازمان های  رسمی که انبوه مردم را در بر می گیرند  بسیار احساسی هستند و سخت وابسته به رئیس جمهور و مطلقا فاقد آن ساختار عمیق آگاهی طبقاتی، که مثلا در شیلی، در زمان آلنده وجود داشت، یا آنطور که در کوبا هست. ضعیف بعدی کوباست. در آنجا سه بحران بهم گره خورده است. نخست حل مسئله نسل بعدی. دوم بحران نیرومند اقتصادی که بخشی از آن ـ مثلا در کشاورزی ـ بحرانی است خود ساخته که دو عامل دارد. از یک سو واردات زیاد محصولات کشاورزی است و از سوی دیگر زمین های بایر دست نخورده که شامل نیمی از خاک کشور است. مسئله سوم وجود دو مرکز تصمیم گیری در کوباست، که در راس یکی فیدل است و در راس دیگری رائول. این امر سبب می شود که اصلاحات ضروری پیش نرود. در چنین شرائطی کلیسای کاتولیک هم هست که  مدعی است  یک "موسسه  انساندوست" است که فقط واسطه است و خود هیچ هدفی ندارد. گرگی در لباس میش. این همان کاری است که "ویتیلا" در لهستان انجام داد. ( ویتیلا  1920ــ 2005 رهبر مذهبی کاتولیک در لهستان که پس از ارتقاء بمقام پاپی به پاپ  یوهانس پاول دوم ملقب گشت ازاکتبر 1978تا پایان عمر آوریل 2005 بمدت 27 سال  رهبر کاتولیک های جهان بود . گفته می شود که او در برانداختن نظام سوسیالیستی در میهن خود لهستان و اروپای شرقی نقش مهمی ایفا کرده  است) و این همان نقشی است که کلیسای پرتستان در جمهوری دموکراتیک آلمان ایفا کرد. البته اجرای  این نقش در انقلاب کوبا فوق العاده خطرناک است.

ــ اگر ونزوئلا و کوبا نقاط ضعف باشند، دیگر  کشورهای " آلبا" یعنی نیکاراگوئه، بولیوی و اکوادور نقاط قوت هستند؟

( توضیح: واژه " آلبا" به اسپانیائی بمعنی " سپیده دم سرخ "است. کشورهای عضو آلبا عضو "پیمان بولیواری برای خلقهای آمریکای ما ــ قرارداد بازرگانی خلق ها " هستند. این یک پیمان اقتصادی و سیاسی است که در حال حاضر 9 کشور آمریکای لاتین و کاریبیک عضو آن هستند. این پیمان آلترناتیوی است در مقابل طرح آمریکا برای ایجاد یک "منطقه آزاد تجاری "موسوم به " آلکا" . "پیمان بولیواری" نامی است سمبلیک که اشاره به سیمون بولیوار قهرمان جنگهای آزادی خواهانه آمریکای لاتین علیه استعمار اسپانیا  دارد. بولیوار نیز خواستار وحدت آمریکای لاتین، مستقل از اروپا و آمریکا بود.)

ــ نیکاراگوئه نه، چون در آنجا اکثریت بزرگ پارلمانی وجود ندارد. با توجه به سیاست ثبات شکن آمریکا در برابر دولت ساندینیستی نیکاراگوئه و با توجه به تروریسم دولتی در هندوراس، ثبات نیکاراگوئه در میان مدت تضمین شده نیست. ولی برعکس، وضع بولیوی و اکوادور در حال حاضر نسبتا با ثبات است.

ــ ولی درست در آنجا بنظر می رسد که دولت ها زیر فشارند، مثلا زیر فشار اعتراضات ایندیگن ها ( بومیان).

ــ در اکوادر، بخش مهمی از جنبش ایندیگن ها (بومیان) تحت تسلط افرادی است که دارای مواضع سکتاریستی هستند و از دولت توقعات دور از واقع و غیر عملی دارند. از سوی دیگر پرزیدنت رافائل کورِ آ، که استاد رشته اقتصاد است گاه  فاقد تجربه و حساسیت سیاسی برای گفتگو با ایندگن ها (بومیان) است. بعنوان مثال در باره حقوق مربوط به بهره برداری از آب یا معادن. برخی از اعتراضات بومیان بجا هستند ولی بعضی دیگر سکتاریستی هستند و هزینه آنرا سازمان های خارجی و سازمانهای غیر دولتی تامین میکنند.

فکر می کنم در بولیوی، اکثریت قاطع اهالی ازEvo   حمایت می کنند. در آنجا مقاومت بیشتر از سوی اتحادیه آموزگاران و بعضی سازمانهای دانشجوئی صورت می گیرد که بطور سنتی مائوئیست هستند و آنچه Evo  می کند برای آنها کافی نیست، چون بقول معاون آن اتحادیه سرانجام "در خدمت سرمایه داری" قرار خواهد گرفت. در کنار اینها مقاومت بخش های کارگری و جنبش سندیکایی  است که از برنامه های سنتی سوسیالیسم تاریخی پیروی می کنند و حاضر به پذیرش یک سیستم عمرانی دولتی ، از آنگونه که Evo در پیش دارد ، نیستند.

ــ این دوکشور که نیرومند ترین هستند چه تاثیری بر دیگر کشور ها می گذارند ؟

ــ در آمریکای لاتین آن کاری صورت می گیرد که برزیل خواستار آن باشد. برزیل مرکز جاذبه برای  نیمی از قاره است و نمونه های فراوانی برای اثبات این نظر هست. دومین کشور مهم ونزوئلاست. از این رو آمریکا می کوشد تا تجربه ونزوئلا را متوقف سازد، چون نتیجه متوقف ساختن این تجربه سقوط نیکاراگوئه است و باحتمال زیاد کوبا نیز دیگر قابل حفظ کردن نخواهد بود و درنتیجه موضع کورِ آ و Evo در مقابل کلمبیا تضعیف  خواهد شد. اگر آمریکا موفق گردد در برزیل نئولیبرالی چون خوزه سرا را به حکومت برساند، که گفته است به بازار مشترک آمریکای جنوبی Mercosur  بعنوان پروژه سیاسی پایان خواهد داد، یا اگر موفق شوند در ونزوئلا توازن قوا را تغییر دهند و مثلا پرزیدنت را کنار بزنند، تمام تکامل دهساله و دینامیسم  نزدیکی بهم و یکی شدن باهم متوقف خواهد شد و آنوقت ما دوباره دولت های نئولیبرال خواهیم یافت و این یک عقب گرد وحشتناک خواهد بود.

 

راه توده 273    7 تیرماه 1389
 

بازگشت