دیدار و گفتگو با
"آنجلا دیویس"
روی جنبشی که اوباما را
رئیس جمهور کرد حساب کنید
ترجمه رضا نافعی
" زنی که تاریخ می سازد " نام کتابی است در
باره "آنجلا دیویس" که "کلاوس اشتاینیگر" خبرنگار پیشین روزنامه "نویس
دویچلاند" در خارج از آلمان نوشته است. زنی که هیچ زنی چون او نماد بین
المللی چپ ها، سیاه پوستان و جنبش زنان نیست. نبرد او با نژاد پرستی و برای
حقوق زندانیان سیاسی از دیر باز تا امروز ادامه دارد. پلیس آمریکا (اف بی
آی)، نام او را در فهرست خطرناکترین تبهکاران آمریکا قرار داده بود. در سال
1970 دستگیر شد و 16 ماه در زندان موقت ماند. اتهامات او عبارت بودند از
توطئه، آدم ربائی و قتل. مجازات اعدام زندگی او را تهدید می کرد. این
اتهامات با موجی عظیم مخالفت و همبستگی بین المللی با وی روبرو گشت. در سال
1972 دادگاه تمام موارد اتهام را نادرست دانست و او تبرئه شد.
آنجلا دیویس در آمریکا شاگرد "هربرت مارکوزه" فیسلسوف مارکسیست آمریکائی
بود و افزون بر فلسفه در رشته های ادبیات فرانسه، و جامعه شناسی نیز تحصیل
کرده است. او به توصیه استاد خود در آلمان؛ در مکتب فرانکفورت نزد
"آدورنو"، "هورک هایمر" و "هابر ماس" تحصیل فلسفه را ادامه داد و امروز
بعنوان استاد در دانشگاه "سانتا کروز"، در ایالت کالیفرنیا تدریس می کند.
او اکنون سخنگوی کارزار برای ممنوع ساختن مجازات اعدام است و در این روزها
مهمان افتخاری حزب چپ آلمان در برلین پایتخت این کشور. روز شنبه (امروز)
درجشنواره سالانه حزب چپ، با "گره گور گیزی" رهبر فراکسیون حزب چپ در مجلس
آلمان گفتگوئی صحنه ای خواهد داشت. آنچه اینک می خوانید مصاحبه ایست که
ماکس بونل از همکاران نویس دویچلاند در نیویورک ، قبل از آغاز این سفر با
او کرده است.
پس از آزادی از زندان چه کردید؟
پس از تبرئه کوشیدم باتفاق بسیاری از دیگر رفقا آن تحرکی که در اثر
ایجاد "کمیته متحد ملی " برای نجات من بوجود آمده بود را ادامه دهم. از روز
بعد از آزادی بحث ما در باره ایجاد سازمانی برای آزادی زندانیان سیاسی آغاز
شد. در آنزمان تعداد زندانیان سیاسی زیاد بود. مثلا ما مبارزه برای آزادی "
برادران آتیکا " را در برنامه قرار دادیم. اینها کسانی بودند که در زندان
آتیکا دست بشورش زده بودند و نلسون راکفلر، فرماندار آنزمان آنان را بشدت
سرکوب کرده بود.
ما برای آزادی اعضای "حزب سیاهان " که پشت میله های زندان بودند نیز تلاش
می کردیم . یکی از آنها، "ریورند چاویس" بود که بعدا نقش مهمی در کار
سازمان یافته برای حمایت از زندانیان سیاسی ایفا کرد. مخصوصا میل دارم
تاکید کنم که برای آزادی او و "ولمینگتون 10" جنبش بزرگی در جمهوری
دموکراتیک آلمان بوجود آمده بود.
من پس از آزادی در دانشگاه های متعددی تدریس کردم. از جمله در دانشگاه
"سانفرانسیسکو استیت یونیورسیتی" ، در استانفورد یونیورسیتی، در سیراکیوز
یونیورسیتی. دانشگاهی که من بعنوان استاد مدت زیادی در آن به تدریس تاریخ و
پژوهش های جنسیت( Gender-Studies ) پرداختم دانشگاه کالیفرنیا در سیراکیوز
بود. گرچه من اخیرا باز نشسته شده ام ولی هنوز در سمینار هائی برای مراحل
عالی تحصیلی تدریس می کنم.
آیا اوباما بوعده هائی که قبل از انتخابات عمل می کند یا بطرف راست در
حرکت است؟
یک مسئله در مبارزات انتخاباتی این بود که بسیاری از مردم تصور می
کردند او مظهر امید است. من نقاط امید بخش می دیدم ولی نه چندان در یک شخص،
بلکه بیشتر در جنبشی که از او پشتیبانی می
کرد. جنبشی که اکثر افراد آن جوان بودند. بنظر من اینها هستند که می توانند
حاملان تغییرات مثبت در آمریکا باشند، نه اوباما بعنوان یک فرد.
عراق، کوبا و یا اسرائیل ــ فلسطین چه نقشی می توانند در ایجاد یک جنبش
چپ در آمریکا ایفا کنند، جنبشی که بتواند بر دولت اوباما فشار وارد آورد؟
دراین مورد، در برخی از عرصه های سیاست خارجی ، من شانس واقعی می بینم.
متاسفانه جنبش صلح در آمریکا خود را از عرصه رویدادها کنار کشیده است. در
حالیکه در واقع ما امروز میبایستی هر روز در برابر کاخ سفید علیه سیاست
اوباما در افغانستان تظاهرات می کردیم. ما می بایستی از او می خواستیم
گوانتانامو را تعطیل کند، نیروها را از عراق خارج سازد و به محاصره کوبا
پایان دهد. ولی در مورد صلح و عدالت موضوع اسرائیل و فلسطین احتمالا
بزرگترین امکان را برای فعالیت چپ ها بوجود می آورد. حمله اسرائیل به
کاروان کشتی های صلح ترکیه سبب شد که بسیاری از مردم در باره حمایت خود از
اسرائیل تجدید نظر کنند. از این امکان باید استفاده کرد.
میزان پشتیبانی آمریکائیان آفریقائی تبار از اوباما در حال حاضر چقدر
است؟
بسیارند کسانی که چون می بینند او قادر به انجام وعده های خود نیست،
سرخورده اند. ولی در عین حال این را هم دریافته اند که با انتخاب یک رئیس
جمهور جدید جهان نمی تواند عوض شود. بنظر من، آنها که فعال بودند با این
تصور که با انتخب شدن نامزد مطلوب انتخاباتی مهمترین کار صورت گرفته است،
با شتابزدگی تلاشهای جاری برای سازماندهی را رها کردند و سازمان های موجود
را نیز منحل ساختند. در حالی که بنظر من کار اصلی تازه وقتی شروع می شود که
میدان های تازه پیکار گشوده شده اند. حالا بود که جنبش های توده ای
میبایستی اوباما را زیر فشار بگذارند تا به جنگ در افغانستان پایان دهد و
جلوی حفاریهای نفتی در دریا رابگیرد و غیره و غیره...
واکنش مردم نسبت به قوانین خصمانه برای مقابله با مهاجرت به آمریکا
چگونه است؟
آنچه که مهم تر از موافقت با این قوانین است، مخالفت با آن است، هم از
سوی اتحادیه های صنفی و هم از سوی دانشگاه ها. حتی بین مقامات دولتی ایالات
و مدیریت کنسرن ها صحبت از تحریم آریزونا در میان است. تلاشهای مشابه قبلی
نیز موفق بود، مثلا در این مورد که آریزونا حاضر نبود روز قتل مارتین لوتر
کینگ را بعنوان روز تعطیل برسمیت بشناسد.
بنظر شما میان نفرت از مهاجران در آمریکا و جنبش ضد یهود در اروپا
ارتباطی هست؟
رفتارها وسیاست هائی که با مهاجرت مخالف هستند ناشی از روندهای سیاسی
در اواخر قرن بیستم و اوائل قرن بیست و یکم هستند. در درجه اول باید از
جهانی شدن سرمایه نام برد و از بین بردن اقتصاد های محلی در کشورهای جنوبی
. پشت کردن مردم به وطنشان باین دلیل نیست که از این کار خوششان می آید.
اینکار دلائل اقتصادی دارد، در جستجوی کار، در جستجوی درآمد و برای رسیدن
به یک زندگی بهتر! دلیل دوم و روشنتر قانون باصطلاح ضد ترور است که دولت
بوش پس از 11 سپتامبر 2001 براه انداخت. مقاومت در برابر اسلام هراسی (
Islamofobi )، که شکل تازه نژادپرستی و بیگانه ستیزی است یک از مهمترین
مسائل دوران ماست.
راه توده 272 21.06.2010