پیام های شما- پاسخ های ما
|
خوانندگان راه توده توصیه می کنند که به برخی پیام ها پاسخ ندهیم. منظور آنها پیام هائی است که نه تنها غیر دوستانه اند، بلکه با ادبیانی زننده نوشته شده اند. ما بر این عقیده ایم که حتی این پیام ها را نیز بهتر است با اندک تغییراتی در ادبیات به کار گرفته شده در آنها، منتشر کنیم و به آن پاسخ بدهیم. همه آنها که چنین ادبیاتی را به کار می برند، سر ناسازگاری در برابر منطق را ندارند. در همین شماره پاسخ به پیام ها، نمونه هائی از این دست را ملاحظه می کنید. نظر ما در باره مضمون غیر دوستانه برخی پیام ها نیز همین است. ما تفاوت قائل هستیم میان آنها که نقد خود را با کلماتی تند بیان می کنند اما مایل به آگاهی از نظرات ما و یا توضیحات ما برای روشن شدن برخی مسائل مطرح شده در راه توده اند، و آنها که هدفشان اساسا آگاهی از منطق ما نیست، بلکه توده ای ستیزی را به بخشی از شخصیت خود تبدیل کرده اند. ما نمونه دوم را اخیرا در سایت کیهان لندن مشاهده کرده ایم. آن که این سایت را اداره می کند و گویا از اردوی فدائیان به اردوی سلطنت خواهان و از جبهه دفاع از انقلاب 57 به جبهه مخالفت با آن انقلاب رفته، نه می خواهد و احتمالا، نه می تواند درک کند که ما در باره محتوای انقلابی جنبش سبز چه می گوئیم. زیرا در اصل، انقلاب 57 را دیگر قبول ندارد که دوران اصلاحات خاتمی را قبول داشته باشد و اکنون با جنبش سبز سر سازگاری داشته باشد. عده ای 30 سال پیش نانی به نرخ روز خورده اند و امروز، که انقلاب 57 توسط حاکمیت کنونی حلق آویز شده، نان خود را به نرخ دیگری می خورند. این گروه، هواهای دیگری در سر دارند و هر منطقی را هم که ما به میدان بیآوریم کلید آن قفلی نیست که خود را با آن به امام زاده پهلوی بسته اند. این مقدمه ایست بر این شماره پاسخ ما به پیام های دریافتی. راه توده- بخشی از پیام های دریافتی در دو هفته گذشته، که به پیام های پاسخ داده نشده هفته های گذشته اضافه شده، درارتباط است با نامه ای که از یکی از خوانندگان راه توده، درباره زنده یاد انوشیروان ابراهیمی منتشر کرده بودیم. این پیام های دریافتی را که برخی از آنها به لاتین فارسی نوشته شده – با حفظ گله از دوستانی که به این شیوه پیام می نویسند- منتشر می کنیم. شاید این پیام ها، گمشده ای را به گمشده ای وصل کند. Ali mohammadi ba salam,khaste nabashid man shenidream farzande anooshirvan dar baku zendegi mikonad,man aroose ishan ra dar daneshkade honarhaye ziba dar baku(inje sanad..)5 sale pish dideam,zaheran pesaresh dar dadsetanie baku kar mikonad,baz ham tahghigh mikonam. فرشته: درباره پیام خانم فرزانه ابراهیمی. ایشان می تواند با هنرمند ایرانی مقیم فرانسه "مرجان ساتراپی" تماس بگیرد. ---------------- MRH- سلام در شماره پیش حرفهای سبک فردی بنام "جمشید" را نقل کرده بودید که بسیار متاسف شدم. شکی نیست که تمام خوانندگان همین عقیده را دارند. خواهشمند است در شمارهای آینده وقت ارزنده خود را برای پاسخ به این افراد صرف نکنید. لازم به تذکر نیست که متاسفانه این شیوه برخورد چند سالی است متدوال شده و حتی برخی سایت ها(از انتشار اسامی این سایت ها معذوریم- راه توده) نیز این مطالب را منتشر می کنند. راه توده- دوست گرامی از انتشار مصداق های که نام برده اید خود داری کردیم. همچنان که از انتشار نام سایت ها. اما. با این نظر شما که این نوع پیام ها را منتشر نکنیم و پاسخی هم به آنها ندهیم، چندان موافق نیستیم. این پیام ها و پاسخ ها هیچ نتیجه ای که نداشته باشد، حداقل این دستآورد را دارد که هم نویسنده آن پیام ها و کسانی که به این شیوه پیام می نویسند بدانند که پیامشان منتشر می شود و واکنش هائی را هم بر می انگیزد. هر چند که آنها با نام های مستعار پیام بنویسند. و از این مهم تر، آن که خود این افراد بتدریج با منطق و استدلال روبرو می شوند و نه مقابله به مثل. اتفاقا از نویسنده همان پیامی که شما به نام وی اشاره کرده اید، در دو هفته گذشته پیامی دریافت داشته ایم که دیگر آن سبک و سیاق را ندارد. در همین شماره پیام ها و پاسخ ها، پیام جدید ایشان "جمشید" را منتشر می کنیم. صبوری پیشه کرده ایم و تجربه نشان داده است که این صبوری در طول زمان به سود منطق راه توده بوده است. موفق باشید. ---------------- Reza- rezashekh@yahoo.com واقعا ری ...! آخه برای جریانی که ادعای چپ بودن داره، به این هم میگن موضع گرفتن. ماهیت شما در مطلب انقلاب در انقلاب به خوبی روشن شد. واقعا که................! راه توده- این هم نمونه دیگری است از نوع استدلال و شیوه نوشتاری برخی منتقدان، که در پاسخ بالا به خواننده دیگری دلیل انتشار این پیام ها و پاسخ به آنها را نوشتیم. البته جمله اول ایشان را سانسور کردیم و نیمه کاره نوشتیم! آقارضای عزیز! اگر دلائل و استدلالی دارید آن را بنویسید تا ما هم ارشاد شویم. ما در باره ماهیت انقلابی جنبش سبز که در ادامه انقلاب سال 57 است تاکنون چندین مقاله و تفسیر منتشر کرده و استدلال های خود را در آنها مطرح کرده ایم. شما استدلال هائی در نفی آن دارید؟ خوب بنویسید. اما نه با آن جملات و آن ادبیاتی که نه به چپ می خورد و نه به راست. اتفاقا، اخیر کیهان لندن هم که یک سایت اینترنتی راه اندازی کرده، همین انتقاد را از راه توده کرده است. در صفحه اول سایت کیهان لندن، صفحه اول آن شماره راه توده منعکس شده که سرمقاله آن در ارتباط است با "ماهیت انقلابی جنبش سبز- در ادامه انقلاب 57". گرداننده سایت کیهان لندن، پس مقدمه ای که به لحاف چهل تکه می ماند، با تعجب پرسیده است: "چطور شد که راه توده هم از اصلاح طلب بودن، شده انقلابی؟"(مضمونی شبیه این جمله) این که ما توقع داشته باشیم گرداننده سایت کیهان لندن پس از خواندن مقالات و استدلال های ما، آن ها را درک کند، شاید توقع نابجائی باشد، اما این که کسانی در اینسوی رود، همان گره ذهنی را برای درک استدلال های راه توده داشته باشند که گرداننده سایت کیهان لندن دارد، تعجبی به جاست. گرداننده سایت کیهان لندن، که چندسالی است از دنده چپ برخاسته و روی دنده راست خوابیده و شده مقاله نویس کیهان لندن و یک قاشق شکر را در یک سطل آب حل کرده و نامش را می گذارد شربت، در اساس نه انقلاب 57 را قبول دارد و نه اصلاحات دوران خاتمی را و نه جنبش سبز را. آنها هواهای دیگری در سر دارند. اما شما چرا؟ خانداداش- درمقاله بزرگترین کنفرانس محیط زیست هزینه 40 میلیاردی غلط است. سالیانه هم غلط است، سالانه درست است. راه توده- دوست عزیز. دوبار در این ارتباط پیام ارسال فرموده اید اما در هیچکدام از آنها رقمی را ذکر نکرده اید که شما آن را درست می دانید. ما هم که از هزار بیشتر بلد نیستیم بشماریم، چه رسد به میلیارد و آن هم 40 میلیارد! اما درباره سالیانه و سالانه. ما سعی می کنیم تا آنجا بتوانیم، اصل جمله بندی ها و اصلاحات نویسندگان پیام ها را حفظ کنیم. تا همینجای اصلاح و ویراستاری مطالب و نامه ها و مقالات هم چنین استنباطی بوجود آمده که همه این نامه ها را یکنفر می نویسد و همه پاسخ ها را هم به همچنین! چون سبک هم آنها به هم نزدیک است. حتی درباره مقالات تحلیلی و تاریخی و دیگر نوشته های راه توده نیز همین استبناط را دارند. ظاهرا عده ای فکر کرده اند راه توده یک رستم دستان در اختیار دارد که یک تنه هم می نویسد، هم ترجمه می کند، هم پاسخ میدهد و .... همین استنباط را در صفحه اول سایت کیهان لندن مطالعه و ملاحظه بفرمائید! درحالیکه وقتی همآهنگی کامل سیاسی میان یک جمعی برقرار باشد و آن جمع بی وقفه درحال نوشتن و کار ترویجی و تبلیغی باشد، خواه نا خواه سبک نوشتاری آنها و شیوه استدلالی آنها به هم نزدیک می شود. چنان که گاه تفکیک نوشته های چند نفر از یکدیگر دشوار است. شما به مقالات دنیا و نامه مردم پیش و پس از انقلاب و تحلیل های هفتگی حزب مراجعه کنید تا درک بهتری از این استدلال ما پیدا کنید. درحالیکه یک تیم 5- 6 نفره نویسندگان اصلی مطالب و مقالات دنیا و نامه مردم و تحلیل هفتگی بودند و همگی بدون نام و امضاء مطلب می نوشتند، شما دشوار می توانید تشخیص بدهید که نویسنده فلان مقاله و تحلیل، نویسنده فلان مقاله و تفسیر دیگر در همان شماره تحلیل هفتگی و یا روزنامه مردم – بویژه سرمقاله های آن- نیست. ---------------- پیوند- باسلام واحترام هفته گذشته درشماره 263 اشاره به مطلبی کرده بودید که بنده در باره کمیته داخلی ارسال کرده بودم. آن اشاره کامل نبود. مسئله این بود که بعد از یورش دوم پولی بدست ما رسیده و می خواستیم آن را به حزب برسانیم. یکی از رفقا گفت از طریق کانال ارتباطی پیغامی را می فرستیم و جوابی که میرسد مشخص می کند که رفیق جوانشیر بیرون است یا دستگیر شده. پس از مدتی همان کانال، به ما اطلاع داد که رفیق جوانشیر دستگیر نشده و ما هم پول را تحویل دادیم. درواقع اصل ابهام اینست که چگونه چنین جوابی رسید؟ به امید پیروزی راه توده- دوست عزیز! این توضیح شما را هم بناچار کمی اصلاح و مواردی را حذف کردیم، زیرا ابهاماتی را بوجود می آورد که جای طرح آن در راه توده نیست. ما تمام پیام هائی را که در ارتباط است با یادمانده ها، در اختیار سردبیر راه توده می گذاریم تا هر طور که صلاح می داند مطرح کند. در این ستون، یعنی ستون پاسخ به پیام ها، ما درهمین حد که مشاهده می کنید، مسئله را طرح کردیم. مجموعه همه این مسائل سرانجام یک روزی بررسی و نتیجه آن اعلام خواهد شد، اما این که ما مسئله مالی را آنگونه که شما نوشته اید مطرح کنیم، عملا یعنی متهم کردن افرادی دیگر. اجازه بدهید این مسئله را در همینجا ختم کنیم و از شما بدلیل حساسیت و پیگیری موضوع تشکر کنیم. ---------------- جمشید- در زندگی ام افتخار می کنم در سنگر پیکار با متجاوزین کشورم با بهترین جوانان کشورم در یک سنگر بودم و تا اخرین لحظه زندگی یادشان را در قلبم نگه می دارم . اگر روزی جمهوری اسلامی ایران اجازه فعالیت به احزاب و گرو های سیاسی بدهد مطمئن باشید دوباره حزب توده ایران را دوست خواهم داشت. در شرایط فعلی تنها جمهوری اسلامی ایران و مراجع بزرگ تقلید می توانند در مقابل تجاوزات نظامی امپریالیست ها کشور را حفظ کنند. برای من اول حفظ کشورم مهم است، بعد فعالیت سیاسی و آزادی. از انتقاد شما هم نسبت به خودم ممنون هستم . زندگی ام امروز مدیون شهدای جنگ هشت ساله است و اگرچه مبارزان داخل و خارج کشور هم محترم هستند. زنده باد یاد و خاطره همه شهدای جنگ هشت ساله و همه شهدای راه ازادی و همه شیمیائی های کشورم. در مورد شهامت که فرمودید "در پشت اسم مستعار" باید بگویم که با نگارش اسم خود نمی خواهم شهامت خود را به رخ شما بکشم . شهامتی که شما ها دارید بهترین شهامت ها نیست .عرب ها کشتند، مغول ها کشتند و سوختند و انگلیسی ها و امریکائی ها کشتند و سوختند و بردند. و در این میان تنها شهدای جنگ هشت ساله در ایران سر بلندند. راه توده- آقای جمشید گرامی! قبل از هر چیز، از این که سبک نگارش خود را تغییر داده اید خوشحالیم. سعی کنید در ارتباط با دیگران هم همینگونه عمل کنید. برای گفتن و نوشتن یک نظر و مخالفت با نظر دیگران، حتما که نباید از ادبیات توهین آمیز استفاده کرد. توهین، پرخاش، تهدید و... حتی اگر حرف حق و درستی هم در میان باشد را در سایه قرار می دهد. بزرگترین نمونه این روش، سخنرانی اخیر آقای احمدی نژاد در سازمان ملل متحد است. در نطق نوشتاری ایشان حرف های بسیار درستی درارتباط با امریکا و اوضاع اتمی جهان مطرح شد، اما از آنجا که مردم ایران و افکار عمومی جهان او را فردی دروغگو، پرخاشگر، جنجال آفرین و دو رو شناخته است، همین استدلال ها و منطق نهفته در سخنرانی مکتوب ایشان هم در سایه شخصیت وی قرار گرفت. ما یقین داریم که اگر این سخنان از دهان میرحسین موسوی و یا خاتمی در سازمان ملل متحد بیرون آمده بود، بازتابی بسیار مثبت در سطح جهان پیدا می کرد، اما از دهان احمدی نژاد خیر! با توجه به مضمون و حدس و گمان پیرامون گرایش های شما در پیامی که نوشته اید، از آقای احمدی نژاد بعنوان نمونه یاد کردیم، والا از این نمونه ها بسیار است. اما، درباره دیگر نکاتی که مطرح کرده اید. دوست عزیز دفاع از استقلال یک کشور، کار مردم آن کشور است و مراجع تقلید نیز بخشی از مردم یک کشور- ایران- اند. مراجعی که درکنار مردم قرار میگیرند، مردمی اند و آنها که در برابر مردم قرار میگیرند، غیر مردمی. یعنی همین داستان 30 ساله ای که در جمهوری اسلامی شاهدیم و نمونه های تاریخی هم دارد. از صدر حضور اسلام در ایران که تا پیش از سلطنت صفویه "اسلام اهل سنت" بود و بعد از صفویه که "اسلام اهل تشیع" رایج شد. به چرائی و چگونگی این رایج شدن هم کاری نداریم زیرا بحث ما در اینجا نیست. این که شما در جبهه جنگ با عراق بوده اید قابل احترام است، همچنان که احترام و اعتبار ملی آن دهها هزار تنی که در آن جنگ کشته شدند به جای خود محفوظ است. اما، آزادی نیم تنه استقلال کشور است. همیشه در غیاب آزادی ها و بی تفاوتی ناشی از بی خبری مردم استقلال ایران بر باد رفته است. بنابراین، از این تن واحد باید دفاع کرد، نه از نیم تنه. چه این نیم تنه آزادی باشد و چه استقلال. ضمنا قربانیان و کشته شدگان و بقول شما شهدای آن جنگ که رفته اند و دیگر نیستند. احترام و عزتشان هم محفوظ، اما نگاه کنید به اوضاع امروز جمهوری اسلامی و ببینید بر سر آنها که زنده و یا نیمه زنده از جبهه های آن جنگ بازگشتند چه می رود. بقول آنها در راه استقلال کشور کشته شدند. استقلال کشور یعنی 70 میلیارد دلار واردات در سال؟ از نخود و کشمش تا دیگ و قابلمه و دمپائی و پارچه کفن؟ اگر همین یک قلم، یعنی واردات و نابودی تولید داخلی، معنای نفی استقلال کشور را بدهد و شما آزاد نباشید که این را بگوئید و بنویسید، آنوقت شاهد مرگ هر دو نیم تنه نیستید؟ فعالیت و مبارزه سیاسی، بعد از پاسخ به همین سئوال آغاز می شود. دوست داشتن حزب توده ایران نیز، بعد از پاسخ به همین سئوال است که می تواند تبدیل به فعالیت در حزب توده ایران بشود. دست شما را می فشاریم و برایتان آرزوی سلامت و موفقیت می کنیم م. ر. ه- با سلام- اخیرا مقالهای در سایت "یاران ما" خواندم که ابتدا و پایان این پاراگراف آن بدرستی پرورانده نشده است: برگرفته از نشریه کار داخل کشور (14) اگر قبول کنیم که جنبش اخیر بخشی از جنبش اعتراضی و مبارزات دمکراتیک مردم کشورمان می باشد، لازم است سریعاً برای ترمیم معایب آن تلاش ورزیم. کنار کشیدن از مبارزه به دلایل واهی، همچون استیلای نیروهای بورژوازی بر رهبریت جنبش تنها می تواند فرار از مسئولیت بشمار آید. کارگران آگاه و انقلابی همراه با طیف های مختلف چپ بایستی تلاش مضاعفی را برای رفع عقب ماندگی های پیش آمده بکار بندند." این پاراگراف مرا به یاد نامه رفیق نورالدین کیانوری انداخت: «برای آن كه به راحتی منفعل شویم، همواره ضرور نیست، كه جنبش خلق الزاما متوقف شده باشد. ریشه واقعی انفعال در نامتناسب بودن شعارها و خواستهای یك مبارزه با خواستهای مشخص خلق در یك لحظه معین قرار دارد و اگر مبارزی به هیچ قیمتی حاضر نگردد، كه خواستهای خلق را بپذیرد و برای همان خواست ها مبارزه كند، بناگزیر در حالتی زنجیر انفعال را خواهد گسست، كه خواستهای او به خواستههای خلق تبدیل شود. و این همان سرگذشت تلخ شعار، خط مشی و سیاست ما- نامه مردم- است. در عرصه جنبش واقعا موجود، در پیكار اقتصادی و طبقاتی خلق، در صحنه نبرد لحظه به لحظه، ساعت به ساعت و تعیینكننده "كه بر كه" حضور نداریم و هیچ نام و نشانی از ما نیست، اما در انتظار روز معین نشستهایم، كه خلق جنبشی دیگر، مطابق میل ما برپا کند تا ما فعال شده بلکه خود رهبر آن شویم وی خود رهبر آن شویم. تنها از این روست، كه در مهلكه یك جنبش عظیم، در ركود گرفتار آمدهایم. تناقضی كه هیچگاه بدنبال یافتن دلیل واقعی آن نرفتهایم.» می خواهم بنویسم که ای کاش رفقای نامه مردمی ما همینقدر شجاعت داشتند و به همین نتیجه به ظاهر ناتمام میرسیدند. راه توده- ما پاسخی برای پیام شما نداریم، جز این که بنویسم: جانا! سخن از زبان ما می گوئی. ---------------- بهروز- با درودهای فراوان و خسته نباشید! رفقای گرامی با توجه به اینكه سایت راه توده در ایران فیلتر است لطفا ترتیبی اتخاذ کنید كه مطالبتان از طریق گوگل ریدر هم در دسترس قرار بگیرد و به روز شود. همانگونه كه می دانید فیلتر گوگل ریدر سخت تر است. ضمنا ماتریالیست ها كه به روان و روح معتقد نیستند. چرا در یادمانده ها از كلمه شادروان استفاده می شود؟ ضمنا ستون ایشان را لطفا هفتگی كنید كه مطالبش خواندنی و جالب است. در خاتمه استدعا دارم كه اختلاف با رهبری كنونی حزب را مطبوعاتی نكنید و از وارد شدن به اینگونه مقولات خودداری نمائید كه این به نفع حزب نیست. شرایط كنونی خطیر است و این نوع اختلافات نباید در این وضع سخت علنی شده و دامن زده شود . شاد و پیروز باد جنبش توده ای و حزب توده ایران راه توده- دوست عزیز. در باره گوگل ریدر، مسئله را با بخش فنی سایت در میان گذاشتیم که امیدواریم مسئله به همان شکل که شما توصیه کرده اید درست شود. بستگی به همت و دانش فنی دوستان بخش فنی دارد. درباره اصطلاح "شادروان"، نیز این اصطلاح در آثار حزبی و در ادبیات حزبی استفاده شده و می شود و ربطی به ماتریالیست بودن و یا ماتریالیست نبودن و باورمندی به روح و یا ناباوری به روح ندارد. این اصطلاح بیشتر معنای "یادش گرامی باد" را میدهد تا قبول روح و شاد بودن آن. ضمنا توجه داشته باشید که مخاطبان ما، همه مثل بنده و شما فکر نمی کنند. مثلا آقای جمشید هم که در بالا نامه و پاسخ ما به ایشان را خواندید، راه توده می خواند! شما "مو" می بینی و اجازه بدهید که ما "پیچش مو" را هم ببینیم! درباره هفتگی شدن یادمانده ها نیز پیام شما عینا دراختیار سردبیر راه توده قرار گرفت. تصمیم با ما نیست، با ایشان است. درباره تفاوت نظرها و سیاست های انکار ناپذیر میان "راه توده" و "نامه مردم" نیز ما تا آنجا که ممکن بوده و به صلاح، آنچه را شما توصیه کرده اید، تاکنون مراعات کرده ایم. البته بطور نسبی. و از این به بعد هم خواهیم کرد. اما، باور کنید که این قصه سر دراز دارد و گهگاه، گریزی از طرح آن هم نیست. موفق باشید و با ما در تماس نصر من الله و فتح القریب- از شما تقاضا داریم مقالات و سخنان آقایان حجاریان و گنجی را هم منتشر کنید. راه توده- دوست گرامی که نام خود را ذکر نکرده اید و ما ناچار شدیم شما را نصرمن الله و فتح القریب ذکر کنیم. آقای حجاریان و گنجی باندازه کافی تریبون برای انعکاس نظراتشان دراختیار دارند. بویژه آقای گنجی که محدودیت های آقای حجاریان را در داخل کشور ندارد. آنچه که وظیفه ماست، دفاع از حق بیان و حق آزاد زیستن آنهاست، درعین حال که ما نظرات خود را داریم و آنها نظرات خودشان را. البته در عرصه سیاسی گاه در این و یا آن موضوع و موضع گیری اشتراک نظر و مواضع هم داریم. مثلا تا وقتی آقای گنجی در ایران و زندانی بود، با استفاده از همه امکانات محدود خود از ایشان دفاع کردیم. به همین ترتیب درباره آقای حجاریان چه زمانی که ترور شد و چه زمانی که بعد از کودتای 22 خرداد دستگیر شد. ما تصور می کنیم، که این آقایان نیز در ارتباط با توده ایها همینگونه عمل می کنند و شاید هم درعرصه دفاع از آزادی توده ایها بسیار بسیار محتاط تر! شما در تریبون هائی که نظرات آقایان مورد اشاره شما را منعکس می کنند تا حالا مقاله و مطلبی به نقل از راه توده دیده اید؟ ما گله این یا آن ارتباط را نداریم. بلکه این سئوال را به آن جهت کردیم که شما عمیق تر مسئله را درک کنید. موفق باشید من(...) ساکن گیلان در خشکبیجار هستم. درود به همه شما. خسته نباشید. از سایت بسیار پرمحتوای شما بسیار استفاده می برم. میخواستم اگر اطلاعاتی در مورد یوسف قانع خشكبیجاری و دیگر شهیدان این منطقه دارید، منتشر کنید. ما جوان ها خیلی دلمان می خواهد عکس این ها را ببینیم. با تشكر از همه عزیزان راه توده راه توده- دوست عزیز! ما نام شما را حذف کردیم و بجای آن "نقطه" گذاشتیم. دلیل آن بر شما هم معلوم است. درباره خواست و توصیه شما، حتما اقدام خواهیم کرد و در همینجا از همه خوانندگان راه توده که اطلاعات و عکسی از این عزیزان دارند خواهش می کنیم آن را دراختیار ما بگذارند تا برای نسل جوانی که در پی آشنائی با گذشته است آن ها را منتشر کنیم. ---------------- ضد عرب- شکستن دیوار برلین نه برای آزادی که برای بدست گرفتن قدرت توسط سرمایه داری بود. سرمایه داری جهانی برای فروپاشی کشور شورا ها از نظرات برجستگانی چون انتنیو گرامشی هم سود جست چه رسد به نظرات ... چون بابک امیر خسروی که.... به حساب نمی آید . راه توده- دوست گرامی. با بخش اول نظر شما موافقیم. یعنی نتیجه شکستن دیوار برلین. البته نباید مشکلات و کمبودها و غفلت های احزاب حاکم در اروپای شرقی را هم فراموش کرد. اما درباره آقای امیرخسروی، موافق شیوه نگارش و استدلال شما نیستیم و به همین دلیل این بخش از پیام شما را بسیار خلاصه و در واقع "لت و پار" کردیم. موفق باشید ---------------- راه توده- دوست گرامی "نامی شاكری". با تشکر از مطلبی که درباره سیاوش کسرائی برای ما فرستاده بودید، ما این مطلب را گرچه با تاخیری چند ماهه دراین شماره راه توده بصورت مستقل منتشر می کنیم. البته برای نوشتن در باره سیاوش کسرائی، زمان همیشه مناسب است و نیاز به مناسبت نیست! توفیق دم افزون شما را آرزو می کنیم ش. رضوانی- سهم بزرگی از طپش این قلب در سینه ما در هوای دور افتادگان است. کارشما تیری است کاری برقلب رشگ اندیشان بد خواه و درسی بزرگ است به ناصحان و تحفه ای پر امید برای چون منی که عزیزش میدارم .با این آرزو و امید که دگر بار، در کنار هم کندوئی را در 16 آذر برپا کنیم. گام بر قلب ما می گذارید. خوش قدم باشید . راه توده- هیچ نداریم بگوئیم، جز بیان شوق دیدار شما! |
راه توده 266
20 اردیبهشت ماه 1389