ایران بسوی یک
تحول انقلابی
10 ماه از کودتای 22 خرداد می گذرد. میهن ما در این 10 ماه شاهد رویدادهائی تاریخی بود و مردم ایران باندازه دهها سال آموختند، شناختند و تجربه کردند. هم توان و عزم خود را باز شناختند و هم ماهیت و درنده خوئی حاکمیت را. صدها فیلم و کتاب و مقاله و تحلیل نمی توانست مردم ما را در چنین وسعت و عمقی با ماهیت حاکمیت آشنا و آنها را برای رفتن به سوی فرصت های دیگر و ایجاد تحولات بنیادی در کشور آماده کند. شماری از فعالان سیاسی – اعم از مذهبی و غیر مذهبی- چنین تصور و تبلیغ می کنند که انقلاب یعنی جنگ و گلوله، سرنگونی و ویرانی و برای پرهیز از آنچه در سه دهه پیش در ایران روی داد، بیم دارند بگویند جنبش سبز مردم ایران یک جنبش انقلابی است. این عده چنان در چنبره اشکال انقلاب اسیر شده اند که محتوای انقلابی جنبش سبز را فراموش کرده اند. هر تحولی که نتیجه آن تغییر ترکیب طبقاتی حاکم، تغییر سمت گیری اقتصادی کشور باشد و اقشار و طبقات تحت ستم و تحت فشار اقتصادی کشور ما را هر چه وسیع تر زیر چتر یک عدالت اجتماعی قرار دهد و هر قانونی که وضع شود و یا از دل قانون اساسی بیرون کشیده شده و به سود این تغییر به اجرا گذاشته شود، نامش یک تحول انقلابی است. این تحول، آزادی ستمگران و غارتگران را محدود و دهها میلیون مردم به بند کشیده شده ایران را از اسارت می رهاند. دهها نشریه و سایت اینترنتی وابسته به حاکمیت کنونی زیر فشار نشریات و سایت های از بند رها شده و مدافع جنبش انقلابی رنگ باخته و از صحنه خارج خواهند شد. سیمای جمهوری اسلامی که بلند گوی حاکمیت کنونی است، بلندگوی آن تحول خواهد شد. ما می گوئیم این مجموعه درکنار هم، یعنی یک تحول انقلابی در کشور. تمام سعی و کوشش مردم ما – مانند همه تحولات انقلابی در همه کشورهای جهان- اینست که این تحول در میهن ما، از مسیری مدنی، بدون خشونت و گلوله و مرگ و زندان عبور کند. اما، این خواسته مردم ایران، خواست و تمایل حاکمیت نیست و یا لااقل تا کنون نشان داده که نیست. این در حالی است که بموجب همه شواهد و نشانه ها تحول انقلابی در کشور ما اجتناب ناپذیر است. کشوری غرق در بحران همه جانبه سیاسی، اقتصادی، اجتماعی- حتی مذهبی- و حاکمیتی در محاصره وسیع ترین جنبش اجتماعی، کدام مسیر را جز مسیر یک تحول انقلابی می تواند طی کند؟ بنابراین، آن که شکل این تحول انقلابی را تعیین می کند، نه خواست سیاسیون و نه خواست دهها میلیونی مردم ایران، بلکه مقاومت حاکمیت در برابر این تحول انقلابی است. طبیعی است که سئوال شود: مردم خواهان تحولی انقلابی اند. حاکمیت با سرکوب و کشتار و زندان در برابر چنین تحولی مقاومت می کند. سرانجام، از درون این تضاد، انقلابی خونین بیرون نخواهد آمد؟ ما می گوئیم، چنین واقعه ای نیز نه تنها محتمل است، بلکه جلوگیری از آن در اراده ما نیست. درعین حال که، این احتمال به دلائل مختلف، در ایران کنونی و در جمهوری اسلامی کمتر از بسیاری از نظام ها و کشورهای دیگر است و همین امر گذار مسالمت آمیز به یک تحول انقلابی در کشور ما را ممکن می سازد. حتی علیرغم وجود و حضور نیروها و گروه های مسلح و نیمه مسلح فشار که اکنون بر بخش مهمی از حاکمیت سلطه یافته اند. برگ برنده ای که جنبش سبز برای عبور مسالمت آمیز به یک تحول انقلابی در اختیار دارد، شکاف عمیقی است که از راس حاکمیت تا پائین ترین بخش های آن بوجود آمده است. این شکاف در نیروهای مسلح، در روحانیت، در بدنه مذهبی حاکمیت، در ارگان های مختلف حکومتی و حتی ارگان های اطلاعاتی و امنیتی، حتی در میان نمایندگان دستچین شده مجلس و در قوه قضائیه بوجود آمده است. هر اندازه این شکاف عمیق تر و وسیع تر شود، بخت گذار مسالمت آمیز انقلابی در کشور ما بیشتر می شود و این درست همان نکته مهم و کلیدی است که باید آن را عمیقا درک کرده و در هر گامی که برداشته می شود به آن توجه شود. در حقیقت، برای یک تحول انقلابی اما مسالمت آمیز در کشور، باید آنقدر پیکره حاکمیت تراشیده شود، که از آن جز پوست و استخوان باقی نماند. دراینصورت است که سقوط و یا کنار زدن آن، نیازمند هیچ گلوله و خون و خشونتی نیست! فراموش نباید کرد که خون انقلاب 57 هنوز در رگ های جامعه ما جاری است. شعارها و اشکالی که جبنش سبز برای خویش انتخاب کرده است، خود بیانگر جاری بودن همین خون در رگ های مردم ایران است. بنابراین، ما همچنان در جاده یک انقلاب انجام شده طی مسیر می کنیم و به همین دلیل آنچه برای آن مردم ایران خیز برداشته اند، یک تحول انقلابی در چارچوب همان انقلاب است و نه آغاز دوباره یک انقلاب، که در هر دو صورت، شکل و اشکال آن پیش و بیش از آنکه در دست مردم باشد، به مقاومت حاکمیت برای ایستادگی در برابر این خواست مردم بستگی دارد. |
راه توده 261 15
فروردین ماه 1389