امریکا
در بحران
و اوباما در دایره
بسته راه حل های
سرمایه داری
رابرت پولین- ترجمه مهران به نیا
از یکی دو نسل قبل، این ایده بر اقتصاد آمریکا و سایر اقتصادهای جهانی تسلط
یافت که بازار آزاد سرمایه داری مولد رشد پویا، ثبات مالی و باحتمال قریب
به یقین فرارویی به جامعه ای عادلانه است. حامیان چارچوب بازار آزاد
معتقدند که مداخله دولت در اقتصاد جهت تشویق رشد و ثبات یا حتی بهبود
منصفانه اوضاع، نه تنها کمکی نمی کند، بلکه اغلب موجب آسیب بیشتر هم می
شود. این طرز تفکر، شالوده اندیشه ای شد برای دورانی که مقررات زدایی در
ایالات متحده به وقوع پیوست. برچیدن سیستم نظارتی معروف به(گلس – استگال)
که در کوران آوار سقوط بازار در 1929 و منعاقب آن بحران اقتصادی دهه 1930
بمنظور کنترل بانک ها وضع شده بود.
دولت کلینتون در سال 1999 با گذراندن قانون نوسازی خدمات مالی آخرین میخ را
بر تابوت مقررات مالی کوبید.
در پی بحران جاری در بازار مالی که عمیق ترین بحران از نوع خود از دهه 1930
تاکنون است، موارد جایگزین بازارهای مالی مقررات زدایی شده، شدید تر از خود
بازار سقوط کردند. هنوز هم بحران شدیدتر خواهد شد، اگر کمک های انبوه نجات
بخش حکومت به عنوان تکیه گاه برای هردو سیستم مالی و کلیه مصارف اقتصادی به
کار نیاید.
بعد از فشاری که برای مقررات زدایی در دهه 1970 با شدت آغاز شد، سقوط 09 -
2008 یک انحراف صرف نبود. بحران های مالی یکی از ویژگی های دائم اقتصاد
ایالات متحده و دورنمای اقتصاد سرمایه داری است. نظری به کارنامه 20 سال
قبل از بحران 2008 نشانگر یک فاجعه است. سقوط بازار سهام در 1987 ،بحران پس
انداز و وام و وامهای نجات بخش در 09-1989، بحران " بازارهای نو ظهور" در
98-1997 که در بین همه، برنامه ریزی دراز مدت سرمایه را به هم ریخت، سرمایه
گذاری با ریسک بالابه رهبری دو برنده جایزه نوبل اقتصاد و متخصص در امور
مالی و انفجار حباب بازار سهام "دات کام" در 2001. هرکدام از این بحرانها
در صورت نبود وام های نجات بخش دولتی می توانست باعث فروپاشی از نوع دهه
1930شود.
بعلاوه، همچنانکه چارلز کیندل برگر در مطالعات کلاسیک خود بطور قاطع روشن
ساخته است، جنون، اضطراب و درهم ریختگی، بخشی از ریتم های منظم اقتصاد
سرمایه داری قبل از برقراری سیستم مقررات بانکی معروف به(گلس-استگال) در
ایالات متحده و دیگر اقتصادهای مشابه در کشورهای پیشرفته بوده است.
کتاب جدید جان کسیدی "چگونه بازار به هم ریخت؛ منطق فجایع اقتصادی" کمک
بزرگی است به پشته هایی از کتاب ها، گزارشها، رساله ها و بیانیه هایی که
تلاش کردند بیان کنند که چه اشتباهی در این دوران رخ داده است. شبیه بسیاری
از مساعدت ها به این ادبیات نوین، "کسیدی" روایت روشنی از دلایل بحران ها
بدست داده است. این دلائل شامل بحث های پیرامون حباب مستغلات، بازار وام
های مسکن سابپرایم، بازار ابزارهای مشتقات مالی و اینکه همه این عمارات با
فناوری پیشرفته، مهندسی توربو شارژ مالی، که به وسیله باهوش ترین مغز های
وال استریت بنا شد، درهم فرو ریخت. کسیدی همچنان توضیح میدهد که اغلب
بازیگران بزرگ عرصه بازارهای مالی- گلدمن ساکس، سیتی بانک، جی پی مورگان و
تعدادی دیگر – چگونه برنامه ریزی کردند که با کمک فدرال رزرو و بانک مرکزی
آمریکا وام های نجات بخش را به خدمت بگیرند. در عوض در همین زمان – که آن
بازسازی رادیکال سیستم مالی به عنوان یک راه حل کوتاه مدت فعال بود– صدها
میلیون انسان بی پناه به امان خود رها شدند تا سرنوشتی شوم تر از آنچه وال
استریت بر سرشان آورده بود را تجربه کنند.
در بیان بحران ها، کسیدی با استهزاء از "آلن گرین اسپن" یاد می کند، که از
1987 تا 2006 رئیس بانک فدرال ایالات متحده بود و بطور خستگی ناپذیر برنامه
مقررات زدایی را در دوران مسئولیتش به پیش برد. حتی او خود راسا چندین
برنامه بیل اوت (نجات بخش) مالی را جهت دفع آثار سوء الغاء مقررات مالی
(گلس- استگال) به اجرا در آورد. گرین اسپن کاملا از سوی کسیدی افشاء شده
است، اما این به تنهایی کافی نیست. قطعا، رابرت روبین و لاری سامرز، که
هردو به عنوان وزیر خزانه داری در دوران کلینتون خدمت کرده اند، همپای گرین
اسپن در توطئه به کرسی نشاندن برنامه مقررات زدایی در دوره کلینتون شرکت
داشته اند. در راس همه اینها، از 1970 به این سو، اکثریت عظیمی از هر دو
حزب دموکرات و جمهوری خواه از این موضوع مشعوف بودند که حمایت خود را جهت
در دستور کار قرار دادن پیش نویس وال استریت برای برنامه مقررات زدایی به
حساب خود اعلام کنند. اما در حال حاضر، شاید تاکنون اشتباه پر هزینه دولت
اوباما گماردن شخص لاری سا مرز در مسئولیت سیاستگذار اقتصادی باشد، باضافه
چند نفری از حواریون رابرت رابین در پست های حساس. گرچه اوباما اخیرا اکثر
افرادی را که در این نوشته از آنها نام برده شده از کابینه خود حذف کرده
است. اما حذف این و یا آن سیاستگزار می تواند سیستم را نجات بدهد؟ شاید
اوباما را نجات بدهد اما مردم امریکا را خیر!
راه توده 291 08.11.2010