راه توده                                                                                                                                                          بازگشت

 

پس از تصرف سفارت امریکا
پیش بینی 30 سال پیش
حزب توده ایران را دوباره بخوانیم

 

آذر ماه 1358، یعنی 30 سال پیش و در اوج اقتدار آیت الله خمینی و جبهه واحدی که بر مبنای اسلام و نه بر اساس آرمان های واقعی انقلاب 57 میان نیروهای مذهبی تشکیل شده بود، دبیراول وقت حزب توده ایران زنده یاد کیانوری، بنام کل رهبری حزب، به دو پرسش بسیار مهم روز که در نخستین جلسات پرسش و پاسخ در دفتر مرکزی حزب در خیابان 16 آذر تشکیل شده بود پاسخ داد. نخست این که چرا حزب توده ایران به قانون اساسی جمهوری اسلامی رای مثبت داد و دوم این که چرا درباره ولایت فقیه سخن نمی گوید. دلائلی که در پاسخ به این دو سئوال طرح شد، پس از 30 سال، همچنان تازگی خود را حفظ کرده و حرف و سخن امروز همگان در جمهوری اسلامی کنونی است. کیانوری بنام حزب توده ایران گفت که حزب توده ایران پس از انتشار نامه سرگشاده حزب و طرح انتقادهائی که به قانون اساسی دارد و پس از تاکید آیت‌الله خمینی به رفع این نقائص در متمم قانون اساسی، به آن رای مثبت داد و از دیگر سازمان های سیاسی و فعال وقت و در راس آنها مجاهدین خلق و چریک های فدائی خلق خواست که شرایط و اهمیت لحظه را درک کرده و در این انتخابات شرکت کنند.
در ادامه همین بحث و در پاسخ به سئوالی که درباره ولایت فقیه مطرح شده بود نیز کیانوری گفت:
"ما معتقدیم كه ولایت فقیه در چارچوب زمان حیات امام خمینی صدمه‌ای به انقلاب ایران نمی‌زند. ولی برای دوران پس از امام خمینی دشواری‌های بسیار زیادی ایجاد خواهد كرد كه باید مورد بحث و بررسی قرار گیرد. به نظر ما، در آینده این مسئله- ولایت فقیه- بصورت یك بحث عمومی در خواهد آمد و حزب ما در آینده و در موقع مناسب نظریات خود را در این مورد مطرح خواهد ساخت."
در توضیح بیشتر پیرامون این دو پاسخ، کیانوری نظر رهبری حزب توده ایران را پیرامون خطراتی که انقلاب را تهدید می کند چنین بیان کرد:
به نظر ما مبارزه‌ای كه اكنون در میهن ما علیه آمریكا آغاز شده، مبارزه ای گذرا نیست كه تنها مربوط به گروگانها و یا وجود شاه در آمریكا باشد، بلكه مبارزه‌ای است بسیار ریشه ای، بمنظور قطع تمام بنیادهای تسلط امپریالیسم آمریكا در مسائل سیاسی، اقتصادی، فرهنگی، اجتماعی و نظامی در میهن ما. این مبارزه مسلما با مقاومت سرسختانه، دسیسه ها، توطئه‌ها و تلاش‌های گوناگون آمریكا از راه‌های متنوع روبرو خواهد شد. برای اینكه بتوانیم در این نبرد ایستادگی و مقاومت كنیم، مواضع به دست آمده در انقلاب را تحكیم و تثبیت كنیم و این امر را به پیش بریم، باید بتوانیم تمام نیروهای ضد امپریالیستی ایران را بر محور عمده ترین هدف ها متحد كنیم. بر اثر سیاست مكارانه عوامل امپریالیسم آمریكا كه با تمام قوا می‌كوشید سمتگیری انقلاب را منحرف سازد و همچنین بر اثر اقدامات انحصار طلبان راستگرای مذهبی و سیاست و ارزیابی گروه‌های چپگرا، برای مدتی حادثه جویی ها، تحریكات و دسیسه چینی‌های امپریالیسم آمریكا فراموش شده بود. حتی لحظه‌هایی رسید كه به نظر می‌آمد گویا مبارزه علیه آمریكا به مسئله‌ای درجه دوم تبدیل شده است و مبارزه اصلی میان نیروهای مذهبی و چپ هاست. این توطئه، به وسیله راست گرایان افراطی، مذهبیون راستگرا و عوامل دشمن در بین آنها از یك سو و چپ گرایان و سایر عوامل دشمن كه زیر پوشش چپ عمل می‌كنند از سوی دیگر، دامن زده می‌شد."
بموجب همین ارزیابی و پیش بینی، مسئله ولایت فقیه سرانجام به بحث اساسی درجامعه ما تبدیل شد، زیرا ولایت فقیه به روزنه ای تبدیل شد برای بازتولید سلطنت در ایران و حاکمیت تفنگ و سرنیزه و زندان و کودتا. همانگونه که پس از کودتای 1299 رضاخان و در 28 مرداد 1332 توسط پسرش شد.
باز؛ بموجب همین ارزیابی که یکماه پس از تصرف سفارت امریکا در 13 آبان 1358 بیان شد، بخش مهمی از نیروهای مذهبی درون حاکمیت، از همان ابتدا- امری که امروز و پس از کودتای 22 خرداد کاملا شاهد آن هستیم- قصد داشت صحنه اصلی مبارزه انقلابی را تغییر داده و به مقابله مذهبی ها و چپ ها تبدیل کند. بخشی از چپ روی های گروه های چپ در آن دوران به این هدف کمک می کرد و سپس نیز فاجعه آفرینی سازمان مجاهدین خلق همین جهت را قویا تقویت کرد.
نکته بسیار مهم دیگری که در آن تحلیل عنوان شد، ضرورت اتحاد نیروها در برابر دسیسه های امریکا برای بازگشت به ایران و سلطه بر میهن ما بود. رهبری وقت حزب توده ایران بدرستی از زبان دبیر اول وقت حزب اعلام کرد که مبارزه علیه امریکا در چارچوب تبلیغاتی مخالفت باحضور شاه در امریکا و یا نگهداشتن و یا رها کردن گروگان های درون سفارت امریکا خلاصه نمی شود. این مسیر طولانی، با درایت و با بسیج ملی باید به پیش برده شود.
حال، امروز نگاهی دوباره به عمق فاجعه حاکم بر جمهوری اسلامی بیاندازیم. پرتاب لنگه کفش بطرف بوش و یا سنگ اندازی احمدی نژاد در مرز لبنان و اسرائیل و چفیه به گردن انداختن و درعین حال اجرای بی کم کاست فرامین بانک جهانی و تاریخ ترین وابستگی وارداتی به امریکا و اروپا شده مبارزه ضد امپریالیستی! وحدت ملی تاریخی ترین ضربه را خورده است. حتی میان نیروهای مذهبی نیز دیگر وحدت که هیچ، حتی اتحادی وجود ندارد. صدها انقلابی مذهبی در زندان کودتا زیر شکنجه و بازجوئی اند و از راه رسیده هائی که معلوم نیست چه تعداد آنها از شجره سعید امامی از امریکا به ایران فراخوانده شده اند حاکم!
آقای خامنه ای به محور بزرگترین تفرقه ملی تبدیل شده و افکار و ایده های خود را جانشین آرمان های انقلاب کرده و کشور را با سرعت به سمت بزرگترین و ویرانگر ترین فاجعه می برد.
باز گردیم و بازگردید به گذشت، به 30 سال پیش و یکبار دیگر، با دقت بخوانیم که رهبری کارآزموده، انقلاب شناس و تجربه اندوخته حزب توده ایران، چگونه فاجعه ای را که امروز حاکم است، در آن دوران در خشت خام دیده بود. ما نمی گوئیم، هرآنچه را که حزب ما، بویژه در ارتباط با افراد گفت همچنان به قوت خود باقی است، زیرا آن گفتمان را باید در ظرف زمانی خود و با ملاحظه شرایطی که بر کشور حاکم بود ارزیابی کرد. اما با قاطعیت می گوئیم که آنچه را حزب ما در باره گرهی ترین مسائل اقتصادی و سیاسی جامعه از انقلاب بیرون آمده ایران گفت همچنان به قوت خود باقی است. نمونه هائی که در ادامه و به نقل از جزوه پرسش و پاسخ آذر ماه 1358 می خوانید حجت ماست.

چرا در رفراندوم قانون اساس شركت كردیم؟

س- در مورد قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران و علت شركت حزب توده ایران در رفراندوم مربوط به این قانون توضیح بدهید.
ج- ما در نامه سرگشاده‌ای كه در باره قانون اساسی نوشتیم، انتقادات خود را در شش مورد اساسی به روشنی تذكر دادیم. چون اطمینان یافتیم كه دستگاه رهبری، یعنی آیت‌الله خمینی و همراهانش به درستی دریافته‌اند كه نواقص جدی این قانون باید در متمم و یا متمم‌هایی برطرف شود، و با در نظر گرفتن نكات مثبتی كه در زمینه تحكیم استقلال سیاسی و اقتصادی ایران در آن وجود دارد و هم چنین نكات مثبتی كه در مجموع، در باره حقوق خلق ها و زحمتكشان جامعه در آن گنجانده شده است به آن رای مثبت دادیم و از همه دعوت کردیم تا از موضعگیری ما پشتیبانی کنند. بویژه با توجه به شرایط مشخص دورانی كه در آن قرار داریم. ما چنین دریافتیم كه باید در جهت اتحاد همه نیروها، بویژه نیروهای انقلابی تحت رهبری آیت‌الله خمینی قدم بر داریم و با پشتیبانی مشروط از این قانون اساسی- مشروط از این جهت كه وعده داده شده است كه نواقص آن رفع گردد و ما نیز در راه بهتر كردن آن بكوشیم و این حق را برای خود محفوظ نگه داریم- به قانون اساسی رأی مثبت دادیم.
خوب، نتایج رای گیری مشخص است. ما فكر می‌كنیم به جز برخی نقاط كشور مانند كردستان، تا حدی بلوچستان و یكی دو شهر آذربایجان، در سایر نقاط اكثریت سنگین و شكننده‌ای به قانون اساسی رای مثبت داده اند. مخالفین قانون اساسی هم از پیش مشخص بودند: طیف وسیعی كه متاسفانه رنگ‌های به كلی گوناگونی در آن دیده می‌شود. از یك طرف بخشی از مبارزان راستین و صادق جنبش خلقی و ضد امپریالیستی ما قرار دارند مانند سازمان مجاهدین خلق ایران و بخش‌هایی از چریك‌های فدایی خلق و در طرف دیگر مخالفان انقلاب و گروه های مائوئیستی، گروه‌های تروتسكیستی و ایسم‌های انحرافی. وجود این گروه ها، از مائوئیست‌ها گرفته تا مخالفان انقلاب و موضعگیری آنها در این طیف، قابل فهم است. آنها از مبارزه ضد امپریالیستی، از عمیق تر شدن انقلاب در جهت خلقی آن و از اینكه جهت گیری انقلاب به طور روشن علیه امپریالیسم آمریكاست، به وحشت افتاده اند. تمام عناصر ضد كمونیست و ضد شوروی، با آن همه ایسم‌های گوناگونی كه روی خود می‌گذارند، شدیدا به هراس افتاده‌اند. در این میان، برای ما تاسف آور است كه سازمان مجاهدین خلق و چریك‌های فدایی خلق نیز در این طیف قرار گرفته و جای نادرستی را اشغال كرده اند. ما امیدواریم، همان طور كه سرانجام هواداران چریك‌های فدایی خلق پس از هشت ماه رفته رفته دریافته‌اند كه عدم شركت در رای دادن به جمهوری اسلامی نادرست بوده است، این بار نیز، البته نه پس از هشت ماه، بلكه زودتر دریابند كه موضعگیری آنها در جهت منافع جنبش نبوده است. یكی از استدلال‌هایی كه ما اخیرا شنیده‌ایم و بسیار تعجب آور است، این است كه عده‌ای گفته‌اند ما برای پشتیبانی از راه امام خمینی در مقابل فشار عناصر راستگرا كه می‌كوشند جهت گیری او را به سمت ارتجاعی بكشانند، در رفراندوم قانون اساسی شركت نمی‌كنیم تا به این ترتیب به پیشبرد راه امام خمینی كمك كرده باشیم. این استدلال كه از طرف افرادی جدی در یك بحث بسیار جدی عنوان شده، شوخی به نظر می‌رسد. مانند این است كه بگوئیم مثلا در جنگ میان آمریكا و ویتنام، به عنوان اینكه در ویتنام عده‌ای مخالف مبارزه علیه امپریالیسم آمریكا هستند، از رساندن اسلحه، مهمات، پول و وسایل مورد نیاز دیگر به ویتنام خودداری كنیم، مبادا در اثر حمله احتمالی ارتش آمریكا این مهمات به دست این دشمنان بیفتد. یعنی در جایی از جبهه قرار گیریم كه آمریكا می‌خواهد و بگوئیم كه ما توانسته‌ایم از این راه به ویتنام كمك كنیم. این استدلال فوق العاده سست و بی پایه است.
به نظر ما درست این بود كه ببینیم مخالفین انقلاب ایران، با چه نیرویی تلاش می‌كنند صف متحدی را كه اكنون ایجاد شده و روز به روز نیرومندتر می‌شود، متلاشی كنند. مخالفین، از هواداران رادیوی صدای آمریكا، بی بی سی و بختیار و عوامل شاه گرفته تا عوامل گوناگون و رنگارنگ امپریالیسم و ارتجاع در داخل جبهه وسیع مبارزه كنونی ایران، به فعالیت مشغولند. از این رو ما فكر می‌كنیم كه حزب ما در یك مرحله تاریخی، بار دیگر توانست راه درست را انتخاب كند. دوستان ما، كه انتظار داشتیم بر اساس جهان بینی ادعایی خود به نتایج درستی برسند، در سمت گیری سیاسی و مسائل روز مانند تمام موارد یكسال اخیر بار دیگر دچار اشتباه بزرگی شدند كه اگر در آینده روی آن پافشاری كنند، می‌تواند عواقب ناگواری به بار آورد. ما امیدواریم كه این دوستان بر اساس این تجربه‌ها از سمت گیری‌ها و ارزیابی‌های نادرستی كه تا كنون داشته اند، خلاصی یابند. البته این امیدواری چندان زیاد نیست، زیرا با كمال تاسف باید گفت كه شناخت آنها دارای پایه طبقاتی است. این گروه‌ها از نظر شناخت بیشتر به خرده‌بورژوازی وابسته‌اند و این جزو خصلت آنهاست كه شناخت شان در مسائل اساسی اغلب نادرست باشد و گاه بسیار گران تمام شود.
در این زمینه، نمونه بسیار دردناك پرتقال پیش روی ما است. امروز در آنجا انتخابات برگزار می‌شود. از هم اكنون حدس می‌زنند كه نیروهای راست بتوانند اكثریت آرا را به دست آورند. با پیروزی آنها، به انقلاب پرتقال ضربه بزرگی وارد خواهد شد. وقتی درست نگاه كنیم، می‌بینیم كه مسئول این شكست در درجه اول، چپ گرایان پرتقال هستند كه از آغاز انقلاب، سمت گیری‌های ماجراجویانه و نادرست شان باعث وارد آمدن ضربه بر اتحاد حزب كمونیست و سایر نیروهای چپ شد. امتناع آنها از همكاری در یك جبهه بر محور شعارهای مشخص، و جمله پردازی‌های چپ روانه، گام به گام موجب شد تا ارتجاع بتواند مواضع خویش را تحكیم كند، مواضع از دست رفته را باز یابد. امپریالیسم زلزله‌ای را كه بسیاری از پایه‌های حاكمیتش را ویران ساخته بود مهار كند، در تحكیم مجدد آنها بكوشد و خود را برای حمله بمنظور باز پس گرفتن مواضع اقتصادی از دست رفته آماده سازد.
تجربه تلخ پرتقال باید دوستان چپ گرای ما را در همه زمینه‌ها هشیار كند. ما هم كوشش خود را در این زمینه خواهیم كرد. ما راهی طولانی در پیش داریم و این مسئله از این جهت اهمیت بسیار دارد كه به نظر ما مبارزه‌ای كه اكنون علیه آمریكا آغاز شده، مبارزه گذرایی نیست كه تنها مربوط به گروگانها و یا وجود شاه در آمریكا باشد، بلكه مبارزه‌ای است بسیار ریشه ای، به منظور قطع تمام بنیادهای تسلط امپریالیسم آمریكا در مسائل سیاسی، اقتصادی، فرهنگی، اجتماعی و نظامی در میهن ما. این مبارزه مسلما با مقاومت سرسختانه، دسیسه ها، توطئه‌ها و تلاش‌های گوناگون آمریكا از راه‌های متنوع، روبرو خواهد شد. زیرا آمریكا به هیچ وجه حاضر نیست شكست خود را در ایران به رسمیت به شناسد. دلیل آن نیز روشن است. اگر به نقشه جغرافیایی ایران و منطقه نگاه كنیم متوجه می‌شویم كه ایران برای سیاست جهانی آمریكا نقطه بسیار حساسی است. شاید بتوان گفت كه حساس ترین نقطه جهان برای حمایت امپریالیسم غرب، منطقه خیلج فارس است. ایران در این منطقه می‌تواند اهمیت تعیین كننده داشته باشد. در این منطقه یك كشور 40 تا 35 میلیونی كه سیاست مستقل ملی، ضد امپریالیستی، و مردمی مبارز و آگاه داشته باشد، می‌تواند چهره منطقه را به كلی تغییر دهد و تغییر چهره منطقه به معنی فشرده شدن كامل گلوی امپریالیسم است. فراموش نكنیم كه 94 درصد سوخت و انرژی ژاپن، 60 درصد تمام انرژی اروپای غربی و حدود سی درصد انرژی خود آمریكا از این منطقه تامین می‌شود. واقعیت این است كه حیات آنها در گرو تسلط بر این منطقه است و به همین دلیل آمریكا در سال‌های آینده نیز تمام نیروی خود را به كار خواهد بست تا مواضعی را كه در ایران از دست داده، بار دیگر به دست آورد. ما با این پلنگ وحشی متجاوز درگیر یك جنگ طولانی خواهیم بود. و برای اینكه بتوانیم در این نبرد ایستادگی و مقاومت كنیم، مواضع به دست آمده در انقلاب را تحكیم و تثبیت كنیم و این امر را به پیش بریم، باید بتوانیم تمام نیروهای ضد امپریالیستی ایران را بر محور عمده ترین هدف ها، متحد كنیم. باید در هر لحظه بتوانیم مسائل فرعی و درجه دوم را تشخیص دهیم، آنها را در جای مناسب خود قرار دهیم و راه حل‌های درخور آنها را بیابیم. مسئله اساسی ما "وحدت و اتحاد برای مبارزه علیه امپریالیسم آمریكا" است. این شعار تنها امروز و فردای ما نیست، بلكه مسئله‌ای است كه ما در دورانی طولانی با آن روبرو خواهیم بود. اگر می‌بینید ما بی درنگ پس از انقلاب این شعار را دادیم، برای این بود كه ما می‌دانستیم كه مبارزه در این جهت در خواهد گرفت و تشدید خواهد شد. البته در ابتدا یك دوران ظاهرا اعتدال و آرامش به وجود آمد كه آمریكایی‌ها كوشش كردند به كمك عناصر و هوادارانی كه در درون دستگاه حاكمه ایران داشتند، چهره دوستانه‌ای به خود بگیرند و بگویند كه ما دیگر متنبه شده ایم. آقای ونس گفت كه: "ما با انقلاب ایران كنار خواهیم آمد." و ما در تمام این دوران زنهار باش دادیم كه: این سیاست خواب كننده امپریالیسم آمریكاست كه با تمام نیرو می‌كوشد تا بوسیله دستگاه‌های جاسوسی و عوامل و هواداران خود در ایران، پایه‌های انقلاب ما را متزلزل سازد و آن را با شكست روبرو كند. حوادث نشان داد كه نظر و ارزیابی ما كاملا درست بوده است. در همین دوران، بر اثر سیاست مكارانه عوامل امپریالیسم آمریكا كه با تمام قوا می‌كوشید سمتگیری انقلاب را منحرف سازد و همچنین بر اثر اقدامات انحصار طلبان راستگرای مذهبی و سیاست و ارزیابی گروه‌های چپگرا برای مدتی حادثه جویی ها، تحریكات و دسیسه چینی‌های امپریالیسم آمریكا فراموش شده بود. همین سه عامل با كمك سیاست خواب كننده سازشكاران در دستگاه دولت باعث شدند كه كوشش برای اتحاد همه جانبه تمام نیروها علیه امپریالیسم آمریكا چند ماهی دچار ركود گردد و حتی لحظه‌هایی رسید كه به نظر می‌آمد گویا مبارزه علیه آمریكا به مسئله‌ای درجه دوم تبدیل شده است و مبارزه اصلی میان نیروهای مذهبی و چپ هاست. این توطئه، به وسیله راست گرایان افراطی، مذهبیون راستگرا و عوامل دشمن در بین آنها از یك سو و چپ گرایان و سایر عوامل دشمن كه زیر پوشش چپ عمل می‌كنند از سوی دیگر، دامن زده می‌شد كه خوشبختانه با شكست روبرو شد و انقلاب سمتگیری اساسی خود را بار دیگر بازیافت. در اینجا باید با صراحت تمام بگوئیم كه نقش امام خمینی در بازگرداندن انقلاب به مسیر اصلی خود بسیار بسیار مثبت و تعیین كنند بوده است و این یكی از دلایل اساسی است كه ما از امام خمینی به طور جدی پشتیبانی می‌كنیم. قاطعیت و پی گیری او در این مسئله، شناخت درست در انتخاب دشمن اصلی و توجه كردن به اتحاد تمام نیروها برای از پا در آوردن آن، بسیار مثبت بوده است. ضمنا ما خوشحالیم كه چریك‌های فدایی خلق سرانجام پس از 7 یا 8 ماه به این حقیقت اذعان كرده‌اند كه نقش امام خمینی در انقلاب ایران بسیار مثبت و موثر بوده است. گرچه دست یافتن به این شناخت به صورت دست به عصا آمیخته به تردید و با تب و لرز انجام گرفته، ولی به عقیده ما یك گام به پیش است. ما امیدواریم این حركت تسریع و تقویت شود، زیرا شناخت درست از واقعیت جبهه بندی نیروهای اجتماعی در ایران، برای تعیین و در پیش گرفتن یك سیاست درست از سوی چریك‌های فدایی خلق، اهمیت اساسی دارد.

س- چرا حزب در مورد ولایت فقیه هیچ نظری نداده است؟

ج- شاید رفیق ما اطلاع ندارند كه ما در این باره نظر خود را داده ایم. ما معتقدیم كه ولایت فقیه در چارچوب زمان حیات امام خمینی صدمه‌ای به انقلاب ایران نمی‌زند. ولی برای دوران پس از امام خمینی دشواری‌های بسیار زیادی ایجاد خواهد كرد كه باید مورد بحث و بررسی قرار گیرد. ما فكر می‌كنیم این مسئله مربوط به آینده است. زیرا ما در این دوران، نقش امام خمینی را در رهبری انقلاب، بسیار بسیار موثر، عمده و تعیین كننده می‌دانیم و معتقدیم كه در چارچوب این دوران باید با انتقاد از نكات منفی و تكیه بر نكات مثبت قانون اساسی، بدون اینكه در مسئله ولایت فقیه وارد بحث شویم، به آن رای مثبت بدهیم. اما در رابطه با دوران پس از امام خمینی، به نظر ما این مسئله به صورت یك بحث عمومی در خواهد آمد و حزب ما در آینده و در موقع مناسب نظریات خود را در این مورد مطرح خواهد ساخت.

راه توده 291 08.11.2010
 

بازگشت