راه توده                                                                                                                                                          بازگشت

 

می توان کودتا کرد

اما نمی توان بر مردم حکومت کرد

29  سال پیش و در آستانه دو کودتای طبس و نوژه، بحث پیرامون خطر کودتای نظامی، بمباران هوائی، دستگیری رهبران وقت جمهوری اسلامی و رهبران احزاب سیاسی طرفدار انقلاب و اعدام و تبعید فوری فعالان سیاسی به اوج رسیده بود. آقای خمینی در یکی از سخنرانی هایش برای انبوه مردمی که درجماران به دیدار او می رفتند در پاسخ به این نگرانی ها گفت: بعد از بمباران و کشتار، بالاخره باید بیایند روی زمین و بر این مردم حکومت کنند. جوابشان را همین مردم خواهند داد.

شرح آن سالهای دور و این که چه شد؟ و چه کردند؟ و نتیجه اش چه بود؟ برگ هائی است از تاریخ پرحادثه 30 – 31 سال اخیر که مرور آن وظیفه این سرمقاله نیست. ما می خواهیم از آن جمله تاریخی آقای خمینی که دانش و دوراندیشی سیاسی و مذهبی اش حداقل در سالهای اول تاسیس جمهوری اسلامی با دوراندیشی سیاسی کسانی که بعد از او حاکم شدند، فاصله ای نجومی داشت، برای امروز و کودتائی که درانتخابات 22 خرداد کردند نتیجه گیری کنیم.

یکسال و نیم از کودتای 22 خرداد می گذرد. بسیاری از آن هائی که در آن سالهای دور با کودتا می خواستند بکشند، یا بعدها ترور شدند، یا عمر طبیعی شان به سر رسید، یا در سال 1367 اعدام شدند و یا در همین کودتای 22 خرداد زندانی شده اند. یعنی، آن خطر کودتائی که 29 سال پیش مطرح بود، و حتی دو گام عملی و بزرگ در جریان کودتای طبس و نوژه برای اجرای آن برداشتند و یا رفتند که بردارند و شکست خوردند، در سالهای بعد گام به گام به اجرا گذاشته شد و البته برای تثبیت آن گام بزرگ را نیز در کودتای 22 خرداد برداشتند.

حال، با اشاره با یادآوری همان جمله آیت الله خمینی که اشاره اش به کودتای داخلی بود و نه دخالت خارجی، باید پرسید: آنها که کودتا کردند، پس از یکسال و نیم، توانسته اند زیرپایشان را سفت کنند و کودتا را تثبیت شده ببینند؟

به تعبیر دیگر و نزدیک به همان جمله ای که آقای خمینی گفت؛ آیا کودتاچی های 22 خرداد بعد از یکسال و نیم کشتار و دستگیری و اعدام و شکنجه و اعتراف گیری و بزرگ ترین یورش تبلیغاتی به جنبش مردم، توانسته اند حریم امنی برای کودتا بوجود آورند؟ و از همه مهم تر، توانسته اند بر مردم حکومت کنند؟

پاسخ به این سئوالات را نیاز نیست ما و یا مردم و زندانیان کودتا و مخالفان حکومتی کودتا بدهند. پاسخ را خود کودتاچی ها هر روز و به هر مناسبتی در جملاتی تقریبا یکسان تکرار می کنند. از فرمانده کل قوای نظامی تا فرماندهان سپاه و امام جمعه ها تا مقامات دولتی. همه آنها بر مرگ فتنه 88 تاکید می کنند. اما کدام آدم عاقل و مطمئن از موقعیت خویش است که به وقفه مرده را از قبر بیرون کشیده و بر تابوت آن مشت بکوبد؟ و با وحشت، از ضرورت دستگیری و به زندان منتقل کردن موسوی و کروبی سخن بگوید، هاشمی رفسنجانی را تهدید به محاکمه پسرش بکند و پس از محاصره خبری محمد خاتمی، سایت مدیران زمان ریاست جمهوری او را فیلتر کند؟  و یا در کسوت امام جمعه در دانشگاه تهران از خطر آتش "سبز" در زیر خاکستر "سرکوب" سخن بگوید؟

جز اینست که کودتاچی ها پا بر زمین گذاشته اند اما نمی توانند بر مردمی که علیه رای و نظر آنها کودتا کرده و چهره خویش را بر آنان آشکار کرده اند حکومت کنند؟

سئوال بزرگ، اکنون اینست: تا چه وقت می توان متکی به سرنیزه کودتا ادعای قدرت کرد؟

یک ضرب المثل بسیار گویا می گوید: می توان به سرنیزه تکیه داد، اما نمی توان روی آن نشست!

این ضرب المثل و آن جمله آقای خمینی، وصف حال امروز و پاسخ به سئوالی است که طرح کردیم. بویژه که از یکسال و نیم پیش تا کنون، چهره کودتائی حاکمیت گسترده تر و وسیع تر در جامعه عریان شده و آتش زیر خاکستر تیز تر نیز شده است. اگر آمران و عاملان کودتا از تیزی آتش خبر نداشتند، به ادامه تهدیدها و بگیر و ببندها نیازمند نبودند. بویژه که بحران عمومی حاکم بر جامعه روزبه روز عمیق تر می شود و تحولات در ایران گریز ناپذیر است.

 

 

                راه توده 282    15 شهریور ماه 1389
 

بازگشت