بانگ گوشخراش
سازهای بادی
در ارکستر ضد راه توده
در شماره 289 راه توده مقالهای با عنوان
"امثال شالگونی را به حال خود رها كنید ... " منتشر شد كه در آن اشاره
كوتاهی به تلاش راه كارگر در همكاری با نامه مردم برای تخریب محمد علی
عمویی و نورالدین كیانوری و راه توده شده بود. برای اطلاع آن دسته از
تودهایهایی كه خواهان دانستن شرح دقیق این ماجرا هستند مقاله "راه کارگر
نگران "انفجار" است با "وحدت"؟" از شماره 56 - بهمن 1375 راه توده را یكبار
دیگر در اختیار خوانندگان قرار میدهیم. ریشههای برخوردهای كنونی با راه
توده را باید در اندیشههایی دید كه در این مقاله به برخی از آنها اشاره
شده و راجع به چگونگی حل آنها اندیشید.
"راه کارگر نگران "انفجار" است با "وحدت"؟"
نشریه دو ماه یک بار "راه کارگر"، ارگان سازمانی به همین نام، در شماره
140 (مهر و آبان 75) خود، از میان انبوه رویدادهای بسیار مهم داخل و خارج
کشور طی این دو ماه، عنوان اساسی صفحه اول خود را به کشف "حزب سازی توسط
جمهوری اسلامی" اختصاص داده است.
"راه کارگر" به دفاع از مطالبی که نشریه "آرش" در این ارتباط نوشته، اما
ظاهرا نتوانسته حق مطلب را آن گونه که این سازمان انتظار داشته است ادا
کند، خود راسا وارد میدان شده است. ماجرا از این قرار است، که مجله "آرش" و
نشریه "راه کارگر" معتقدند، فعالیت چند نفری که به نام "اتحاد چپ دمکراتیک"
(به رهبری پیروز دوانی) در داخل کشور اعلامیه داده و یا مقاله منتشر
کردهاند مشکوک است و سر نخ آن در دست وزارت اطلاعات و امنیت جمهوری اسلامی
است. نشریه هنری- ادبی "آرش" پای "محمد علی عموئی" را به این ماجرا وصل
کرده بود و حالا نشریه "راه کارگر" پا را فراتر گذاشته و "نورالدین
کیانوری" را هم با آن مرتبط دانسته است.
این ادعا، تا کنون بر پایه نامهای بوده که گویا از داخل کشور برای نشریه
"آرش" و "راه کارگر" و یا برعکس، اول برای "راه کارگر" و سپس به دست "آرش"
رسیده است.
این که چنین ادعائی درباره گروه مذكور واقعیت دارد یا خیر؟ اسناد و مدارک
آن کجاست؟ "اتحاد چپ دمکراتیک" و مواضعی که اعلام داشته چه سنخیت و ارتباطی
با حزب توده ایران و سیاست حزب ما در سالهای پس از پیروزی انقلاب دارد؟ و
پرسشهای بسیار دیگری در دو نشریه "آرش" و "راه کارگر" بی پاسخ مانده است.
طرح دو باره این ماجرا و پیگیری آن در نشریه "راه کارگر" همراه با شاخ و
برگهای تازه، نشان میدهد که اساسا هدفی که سازمان مذکور در این زمینه
دنبال میکند، چیزی دیگری است، که اتفاقا در لابلای مطالب منتشر شده در
"راه کارگر" نیز مندرج است.
در باره "اتحاد چپ دمکراتیک"
نظر "راه توده" در باره "اتحاد دمکراتیک چپ" همان است که پیشتر و در
ارتباط با نشریه "آرش" منتشر شد و ما توصیه میکنیم که دوستان راه کارگر با
حسن نیت، یک بار دیگر و با دقت بیشتری آن را مطالعه کنند. ما براین باوریم،
که نشریه "آرش" و متاسفانه نشریه "راه کارگر" برخورد با "اتحاد چپ
دمکراتیک" (چه ادعاهای مطرح شده در راه کارگر و آرش پیرامون آن واقعیت
داشته باشد و چه نداشته باشد) را سکوی خطابهای علیه حزب توده ایران
کردهاند. در مورد دو چهره توده ای، یعنی نورالدین کیانوری و محمد علی
عموئی، که از آنان در نشریه "راه کارگر" نام برده شده و تلاش شده تا آنها
نیز با این جمع (و یا تشکل و یا هر نام دیگری که بر آن گذاشته شود) مرتبط
دانسته شوند، تا آنجا که ارزیابی ما از اوضاع ایران جسارت بیان میدهد،
دوستان راه کارگری و یا آن نویسندهای که از داخل کشور برایشان نامه نوشته
و یا مینوشته، گرفتار خوش خیالی بوده و هستند، و اطلاعات و ارزیابی درستی
از اوضاع داخل نداشته و ندارند!
بنابراین، برخورد و نظر ما نسبت به آن چه دو نشریه مذکور به عنوان دام
وزارت اطلاعات و امنیت جمهوری اسلامی معرفی کرده و به همه نسبت به آن هشدار
داده اند، روشن است و این دوستان نیز اطمینان داشته باشند، که در این سو آن
قدر تجربه و آگاهی وجود دارد، که بتوان متکی به آن، از دامهایی از آن گونه
که آنان فرض کردهاند و یا از آن – به قول خودشان- با خبر شده اند، در امان
ماند! ضمن قدردانی از این همه توجه نسبت به حفظ سلامت امنیتی در حزب توده
ایران و تلاش برای بقاء و اعتلا آن، متقابلا به این دوستان توصیه میکنیم
اطلاعات خودشان را در این خصوص دقیق تر کرده و بر اساس اطلاعات دقیق تر
(بویژه به دنبال رویدادهای منفی اخیر داخل کشور!)، مواضعی با همین قاطعیت
که ما اتخاذ کرده ایم اتخاذ کنند، تا خودشان نیز از این هشدار باش سهمی
برده باشند.
در گزارش نسبتا مفصلی که "راه کارگر" پیرامون "حزب سازی جمهوری اسلامی"
منتشر ساخته، برخی نکات به ظاهر حاشیهای هم وجود دارد، که اتفاقا اگر "راه
کارگر" پاسخی آشکار را نیازمند باشد، در ارتباط با همین نکات است! این که
بر "آشکار" گوئی تکیه میکنیم، بدین خاطر است، که در ارتباط با برخی
فعالیتهای هنری و ادبی و همچنین اختلافات حیدری و نعمتی بین برخیها، که
خود را "یگانه" میدان فرض کردهاند – چه در داخل و چه در خارج از کشور- که
میتواند زمینه ساز برخی کج اندیشیها و کابوس پروریها شده و یا بشود، حرف
و سخن بسیار است. هم چنان که در باره شتاب گیری برخی خواب و خیالهای قومی
و خلقی، که ما امیدواریم به کج راهه نیانجامد! ما تصور میکنیم طرح آشکار
این نوع مسائل در نشریات، پیش و بیش از همه به سود همان دستگاهی تمام
میشود، که نسبت به حزب سازی آن به همگان هشدار داده میشود!! بنابراین،
مباحثی از این گونه بهتر است بماند تا فرصتهای دیگر!
آنچه را باید با صراحت گفت:
راه کارگر به بهانه هشدار نسبت به حزب سازی جمهوری اسلامی، مینویسد، که
"راه توده" همان سیاست گذشته (پس از پیروزی انقلاب) حزب توده (ایران) را
دنبال میکند و بازوی کیانوری در خارج از کشور شده است.
الف- سیاست و مشی حزب توده ایران در برابر انقلاب و حاکمیت برآمده از
انقلاب، که از همان ابتدا با مخالفت وابستگان امروزی "راه کارگر" روبرو
بود، هرگز ناشی از اراده و مشی این و یا آن فرد رهبری حزب ما نبود. این مشی
و سیاست مورد تائید اکثریت قریب به اتفاق رهبری حزب ما بود و در جلسات
صلاحیتدار حزبی تدوین، تدقیق و تنظیم شده بود. آنها که بحثهای درون
زندانهای جمهوری اسلامی اطلاع دارند، میدانند که این سیاست در اساس خود،
حتی توسط رهبری و کادرهای حزب در زندان نیز زیر علامت سئوال نرفت. این که
اشتباهات سازمانی، یا برخی زیاده رویها چه بود، مبحث دیگری است که نه راه
کارگر مطرح ساخته و نه موضوع این بحث است؛
ب- در سالهای مهاجرت اخیر نیز، حزب ما با آن که در ارگانهای تبلیغاتی
خود، بدلائلی معین دچار نوسان هائی پیرامون این سیاست شد، اما در اساس هرگز
مجموعه این سیاست را زیر علامت سئوال نبوده است، گرچه این امر با موافقین و
مخالفینی روبرو بوده است! بنابراین منتسب ساختن مشی و سیاست حزب توده ایران
به یک یا دو نفر، در عین حال که تلاشی است برای ایجاد شکاف در درون حزب
توده ایران و تشویق رویاروئیهای تبلیغاتی، هدف مهم دیگری را نیز دنبال
میکند؛
ت- هدف آن است که از رشد سریع و اجتناب ناپذیر واقع بینیها نسبت به اوضاع
داخل کشور چه در صفوف حزب ما و چه در صفوف سازمان فدائیان اکثریت جلوگیری
شود. راه کارگر ابتدا سیاست حزب ما در برابر انقلاب را بی محابا یک فاجعه
شرم آور معرفی و تبلیغ میکند و سپس هر نوع واقع بینی نسبت به اوضاع ایران
را به این فاجعه منتسب میسازد، تا بلکه جلوی رشد آن را به گیرد!
در جمع بندی این سه بند، تنها میتوان گفت، که این شیوه عمل و اندیشه نه
وحدت پذیر است و نه اتحاد پذیر؛ چرا که با وحدت سیاسی و سازمانی دیگران سر
ستیز دارد و با عدم پذیرش استقلال مشی و سیاست و اندیشه برای دیگران، عملا
بیایمانی خود را به امر مبرم اتحاد نشان میدهد. پائین تر خواهیم دید، که
این شیوه تفکر از همان ابتدا پیروزی انقلاب توسط "راه کارگر" در پیلهای
روشنفکرانه که دور خود تنیده بود دنبال شد: ایستادن در سایه، بی عملی
سیاسی، بازداشتن دیگران از تحرک سیاسی و انتظار فرصت برای یکه تازی،
نشانههای این مشی و نگرش بوده و هست! به دوستان و خوانندگان "راه کارگر"
توصیه میکنیم، اعلامیهها و مقالات و مطالب مندرج در این نشریه را یک بار
دیگر ورق بزنند و رویدادهای داخل کشور، در همان دوران را نیز مرور کنند.
قضاوت را برای آن که دانسته شود، این نشریه تا چه اندازه با مسائل ایران
نزدیک است و با جامعه حرکت میکند، به خود خوانندگان آن واگذار میکنیم.
البته به استثنای شمارهای که "حزب سازی جمهوری اسلامی" در آن افشاء شده
است؛ چرا که حجم وسیعی از نشریه به رویداد خبری بازداشت (و نه ناپدید شدن)
فرج سرکوهی، همراه با عکس بزرگ وی اختصاص یافته است!
مقابله با ضد تبلیغ
ضد تبلیغی را که راه کارگر و دیگر سازمانهای چپ و راست ایران، پیرامون
سیاست و مشی حزب توده ایران در برابر انقلاب ایران دنبال میکنند باید خنثی
ساخت. به نظر ما خنثی ساختن این تبلیغات ابتدا با بازتاب هر چه بیشتر وقایع
داخل کشور در نشریات حزبی و سپس صراحت بیان پیرامون این رویدادها و مقایسه
رویدادها با نقش انقلابی و تاریخی که حزب ما در سالهای اول پیروزی انقلاب
ایفاء کرد، ممکن است.
بنابر همین توضیحات مختصر و گویا: "راه توده" سیاست و مشی حزب توده ایران
در برابر انقلاب ایران و حاکمیت برآمده از آن را در اساس خود دقیقترین،
واقع بینانهترین و تودهایترین سیاست میداند و بر تداوم این سیاست، با
توجه به تغییراتی که طی این سالها در ایران و جهان روی داده پای میفشارد.
این درک و اندیشه پیوسته در راه توده منعکس بوده و در همین شماره نیز با
استناد به اسنادی، که در ایران منتشر شده، بر درستی این مشی پای فشرده شده
است. آنها که در همان سالهای اول پیروزی انقلاب نتوانستند، به تحلیل دقیق
از اوضاع ایران دست یابند و با تمام نیروی خود وارد صحنه شوند، امروز نیز
قادر به درک اوضاع ایران و تاثیر گذاری بر آن نیستند. بنابراین، "راه
کارگر" کشف محیرالعقولی نکرده که "راه توده" را ادامه دهنده سیاست و مشی
حزب توده ایران در برابر انقلاب سال 57 و مجموع رویدادها معرفی کرده است،
فقط بهتر بود صادقانه مینوشت، که «راه توده بر مبنای آن سیاست و تطبیق آن
با شرایط کنونی جامعه ایران، عمل میکند»!
با مواضعی بدین روشنی و صراحت، دیگر نیازمند "بازو" شدن برای این و آن نیست
و اساسا چه نیازی به این کار است؟
راه کارگر در همان حواشی که مورد نظر ما میباشد، و به احتمال بسیار انگیزه
اساسی خود آنها از انتشار چنان مطلبی نیز بوده، مینویسد:
1- «کیانوری و عموئی و دستیاران آنها اگر نتوانند کمیته مرکزی کنونی حزب
توده (ایران) را که در خارج از کشور است، به نحو مستقیم یا غیرمستقیم با
خودشان همراه سازند، انشعاب طرفداران شان را از آن قطعیت خواهند داد و
کمیته مرکزی خودشان را به وجود خواهند آورد... حزبی با چنین رهبر میتواند
کار آنهائی را که میخواهند مستقل از کنترل رژیم، با نام حزب توده فعالیت
کنند، دشوار و کم اثر میسازد.»
می توان از این همه بذل توجه نسبت به سلامت سازمانی و امنیتی حزب توده
ایران و مخالفت با ایجاد انشعاب در آن، توسط سازمانی که محبت و علاقه آن به
حزب ما برهمگان آشکار است، تشکر کرد. اما این تشکر کامل نیست اگر بدان
اضافه نشود:
اما، دوستان عزیز، به نظر ما و برخاسته از سابقهای که از نحوه عملکرد شما
داریم، این دلسوزی دو پهلو پیش از آن که به نام شما ثبت شود و اصولا کلام،
اندیشه و دلهره شما باشد، متعلق به چند انگشت شماری در درون کمیته مرکزی
کنونی حزب ما در مهاجرت است، که ما نیز از دغدغههای آنها بی اطلاع نیستیم.
کسانی که در این چهار سال بی وقفه علیه "راه توده" سمپاشی کردهاند و
بیشترین نگرانی شان تجمع دو باره همه توده ایها بر سر موضع مانده و بازگشت
وحدت سیاسی – تشکیلاتی به حزب ماست. اجازه بدهید که با احتیاط به گوئیم، از
این قسمت مطلب آخیر، بوی نوعی همیاری و همکاری بین شما و این چند انگشت
شمار در فضا پخش است! اگر این احتیاط به یقین تبدیل شود، آن وقت میتوان
گفت، که این چند انگشت شمار، که سیاست ستیز با مشی توده ای، ستیز با سیاست
حزب در برابر انقلاب، "راه توده" ستیزی و... را در این سالها به "نامه
مردم" تحمیل کردند، بر اثر واقعیات و رویدادهای داخل کشور و فشاری که از
طرف بدنه حزب- چه از داخل و چه از خارج- وارد میآید، در انزوا قرار گرفته
و بیمناک از شکست این بینش خود، دست یاری نزد شما دراز کردهاند. آنها نیز
مانند شما، نامه هائی رسیده ایران را مبنای پافشاری بر برخی کج اندیشی و کج
نویسیهای "نامه مردم" کردهاند و میکنند.
از خودتان نه، بلکه از دیگران سئوال کنید، اگر معنای این جمله شما در مطلب
مورد بحث، که در بالا عینا نقل کرده ایم جز این بود که ما آن را معنا کرده
ایم! این نوشته شما و یا توصیه آن انگشت شماران برای نوشتن آن، جز این معنا
میدهد که شما خود و یا به توصیه و تحلیل آن انگشت شماران، در آستانه کنگره
و یا پلنومی که اعلام شده برگذار میشود، این افراد را از اتهام همکاری و
همگامی با طرح تشکیل یک کمیته مرکزی جدید، با فرض آن که سر آن در تهران
باشند، ترساندهاید! نخواسته اید آنها را به ترسانید، تا در این جلسات به
دفاع از واقعیات، به دفاع از همه تودهایها، به دفاع از مشی دنبال شده در
"راه توده" و به انتقاد از مشی "تحریم انتخابات"، به انتقاد از انکار جناح
بندیها در حاکمیت جمهوری اسلامی، به انتقاد از نادرستی دو شعار تاکتیکی در
روزنامه ارگان مرکزی و... برنخیزند؟»
بدین ترتیب میتوان این گونه هم حدس زد، که "راه کارگر" نه نگران انفجار از
درون در کمیته مرکزی، بلکه نگران وحدت سیاسی- تشکیلاتی حزب توده ایران است
و ماجرا برعکس است! البته برخی واقع بینیهای منتشره اخیر در نشریه "کار"
پیرامون اوضاع ایران، جدائی از صفوف تحریم کنندگان جنبش مردم و انتخابات
آنها و... همگی میتواند این نگرانی را تا حد چاپ چنین مطلبی در "راه
کارگر" تشدید کرده باشد!
تائید مطلبی که در نامه مردم، پیرامون ماجرای حزب سازی جمهوری اسلامی چاپ
شده، جدا ساختن موضع گیریهای "راه توده" و "نامه مردم" در این زمینه و
انتقاد به "آرش" که آنها را یک سان ارزیابی کرده بود و مدالی که به گردن
نویسنده آن مطلب "نامه مردم" آویخته اید نیز، خود تائیدی نیست بر این حدس و
گمان ها؟
انفجار درونی
راه کارگر، مدعی نگرانی از انفجار درونی در حزب توده ایران و با استناد
و تائید اشارهای که در یکی از شمارههای "نامه مردم" به این مسئله شده
بود، مینویسد:
2- در نامه مردم شماره 484 تائید شده است که «ایجاد تشکلهای زیر نظر پلیس
و برنامه ریزی انفجار حزب از درون... کارهائی هستند که رژیم ... انجام
میدهد.»
آن چه به "نامه مردم" مربوط میشود و ما بارها نیز در "راه توده" نسبت به
آن انتقاد داشته ایم، کم دقتی در طرح برخی مطالبی از این نوع میباشد.
مطالبی که میتواند پایههای تبلیغاتی علیه حزب، از این گونه شود که شاهدیم
و با استناد آنها نفوذ در حزب ما را طرح سازند.
اما آن چه مربوط به "راه کارگر" میشود:
ما متاسفیم که ناچاریم، کمی بیشتر پردهها را بالا بزنیم. البته نه آن قدر
که برای دیگرانی در تهران مسئله به سازیم. تنها میخواهیم جای پاها را نشان
بدهیم و بقیه اش را به گذاریم برای بعدها!!
دوستان عزیز! از همان ابتدای پیروزی انقلاب، ایجاد انفجار در درون کمیته
مرکزی حزب توده ایران، توسط دو گروهبندی دنبال شد. یک گروهبندی متشکل از
برخی توده ایهای سابق که کینههای شخصی و اختلافات شخصی و خود "رهبر" بینی
جلو چشم آنها را گرفته بود. گروه دوم نیز مرکب از کسانی بود که در زندان و
در ابتدای خروج از زندان کار حزب ما را، مانند امروز تمام شده فرض کرده و
خود را جانشین متفکر و به قولی "سراپا ایدئولوژی" حزب ما و واجد صلاحیت
برای رهبری چپ انقلابی ایران میدانستند! سیر رویدادها و موفقیت حزب برای
جمع کردن نیروهایش، این خواب و خیال را باطل کرد! به صورت بسیار طبیعی، این
دو گروه که پس از چند حرکت مستقل کارشان به جائی نرسیده بود، به هم وصل شده
و توطئه مشترک انفجار در درون کمیته مرکزی حزب را با ترتیب دادن مصاحبه و
گفتگو با زنده یاد "ایرج اسکندری" و تحریف و انتشار آن پایه ریزی کردند.
این گفتگو، کار گذاشتن ضبط صوت در اتاق و گفتگوی خصوصی با مصاحبه کننده
و... تماما با همین هدف انجام شد. ما اگر پارهای ملاحظات را به دلیل وجود
برخی افراد در برخی موقعیتها نداشتیم، در این خصوص بیشتر و مشروح تر و با
ذکر نام افراد مینوشتیم، تا بدانید، که نگرانی از انفجار درونی، از کجا بر
میخیزد! این مشی و این سیاست، در تمام این سالها نیز چه در داخل و چه در
خارج از کشور توسط شما دنبال شد، که با رویدادهای اخیر ایران، خود بهتر
میدانید چه کرده اید و پاسخ آن را چگونه باید بدهید.
طرح انفجار در درون کمیته مرکزی حزب، در مهاجرت نیز پی گرفته شد. در پلنوم
18 کمیته مرکزی حزب ما، که با هدف تجدید سازمان و ترمیم دستگاه رهبری آن
برگذار شد، سه عضو مشاور کمیته مرکزی حزب ما، که پس از پیروزی انقلاب از
"راه کارگر" جدا شده و به حزب ما پیوسته و تا رده مسئولیتهای سنگین
سازمانی پیش رفته بودند، و انتظار رسیدن به رهبری حزب بی سر شده را در
مهاجرت داشتند، نخستین فراکسیون مهاجرتی را تشکیل داده و طرح انفجار از
درون را پیش گرفتند. آنها به فاصله چند ماه پس از یورش به حزب، زیر و رو
شده بودند و به نتایج دیگری رسیده بودند؟ از ابتدا با هدف دیگری از سازمان
شما به حزب ما پیوسته بودند؟... پاسخ را ما نباید بدهیم، شما باید بدهید که
نگران انفجار درونی در کمیته مرکزی حزب توده ایران هستید. گرچه بازگشت
آنها، در مهاجرت به سازمان پایه خود "راه کارگر" و برخی فعالیتهای فرصت
طلبانه قومی و خلقی کنونی آنها، خود بهترین پاسخ است، اما به هر حال برای
کسانی که نگران انفجار درونی اند، بد نیست در این زمینهها نیز پاسخ به
گویند؟ برپایه این تجربه، آیا نباید نگران برخی تماسهای احتمالی شما با
برخی انگشت شماران یاد شده در بالا با هدف پیگیری همان سیاست کهنهای بود،
که از زندان با خود به خارج از زندان آورده بودید و سپس در مهاجرت نیز پی
گرفتید؟
راه کارگر، که این گونه برای حزب ما دل میسوزاند، ببینیم حرف دلش را، که
همان ستیز کهنه با حزب توده ایران به بهانه سیاستش در برابر انقلاب ایران
باشد با چه کلماتی بیان میکند:
3- «نامه مردم فقط اگر به حداقلی از اخلاق و فرهنگ سیاسی پای بند بود،
پرونده شرم آور حزب توده ایران در رابطه با رژیم ولایت فقیه را مبارزه قاطع
و پیگیر حزب ما نمی نامید.»
از آنجا که هدف ما نه ستیز قلمی و ورق زدن تمام اوراق دفتر فعالیت بعد از
پیروزی انقلاب و دوران مهاجرت "راه کارگر"، بلکه روشن ساختن چند ابهام برای
علاقمندان به این سازمان و احتمالا برخی توده ایها بود که این شماره "راه
کارگر" برایشان ارسال شده، تصور میکنیم همین مشت برای شناخت نمونه "خروار"
کافی باشد! اگر نبود، میتوانند از ما به خواهند، تا بیشتر برایشان
بنویسیم!
با چنین دوستان دل سوزی، حزب ما نیاز به دشمن دارد؟
راه توده 292 15.11.2010