صدا و سیمای
ج. اسلامی
در گرداب ورشکستگی ملی
رهبر و دولت میخواهند تلویزیون را در چارچوب
مشروعیت دادن به حكومت كودتا و جعل و تحریف خبر به آن تحمیل کنند. مردم
دربرابر این سیاست تبلیغاتی مقاومت می کنند. پرسنل و کارکنان تلویزیون
متاثر از مقاومت مردم و فشار وارد به حکومت حدی از استقلال را می خواهند
حفظ کنند.
نتیجه رویارویی این سه عامل بر یکدیگر در
نهایت به آن خروجی می شود که شاهدیم. رهبر و دولت احمدی و جامعه مدرسین قم
بیش از آنکه از این خروجی ناراحت باشند از بی تاثیری
این خروجی بر مردم ناراحتند و از این که تلویزیون نمی تواند مردم را به
حقانیت حكومت كودتا و جدا شدن از باصطلاح "سران فتنه" قانع كند عصبانی اند.
تلویزیونی که مردم آن را نگاه نکنند با یک جعبه چوبی در گوشه اتاق تفاوتی
ندارد.
تلویزیون جمهوری اسلامی در هفتههای اخیر بحث
روز شده است. همزمان با انتقاد اعضای دولت احمدی نژاد و نامه تشکلهای مفت
خور به اصطلاح بسیجی به رهبر، حجت الاسلام اسلامیان از اعضای جامعه مدرسین
حوزه علمیه قم نیز از نارضایتی اعضای این جامعه از وضعیت تلویزیون خبر داد.
به گفته وی علی خامنهای در دیدار با اعضای این جامعه گفته است: " آقا
فرمودند: من به مسئولان صدا و سیما خیلی تذکر میدهم ولی با همه این تذکرات
دردمندانه، این خروجی صدا و سیماست."
مشکل در کجاست؟ تلویزیون جمهوری اسلامی که 24 ساعته در خدمت تملق رهبر و
تبلیغ سیاستهای دولت و حمله به مخالفان و توجیه سرکوب و سانسور و شکنجه و
کشتار است، پس مقام رهبری و این آقایان از چه ناراحتند و چرا این مقدار را
هم کم میدانند؟
مسئله اساساسی در اینجاست که حکومت از نظر مشروعیت در بحران است و تلویزیون
نیز همچون بزرگترین رسانه و دستگاه تبلیغات دولتی خود متاثر از این بحران
است. علی خامنهای تصور میکند که چون "فصل الخطاب" است پس "خروجی"
تلویزیون را هم او میتواند تعیین کند. در حالیکه چنین نیست. "خروجی"
تلویزیون جمهوری اسلامی در شرایط کنونی تحت تاثیر سه عامل تعیین میشود:
1- سیاستی که رهبر و دولت میخواهند در چارچوب مشروعیت دادن به حكومت كودتا
و جعل و تحریف خبر به آن تحمیل کنند.
2- مقاومتی که توده مردم دربرابر حکومت کودتا و سیاست تبلیغاتی آن میکنند
و خواهان آگاهی و خبررسانی واقعی هستند.
3- نارضایتی پرسنل و کارکنان تلویزیون که متاثر از مقاومت مردم و فشار وارد
به حکومت حدی از استقلال را در این میان میتوانند برای خود بدست آورند.
نتیجه رویارویی و تاثیر این سه عامل بر
یکدیگر بصورت یک تناسب قوا در میآید که عامل اختلال و بحران در کارکرد
تلویزیون و در عین حال تعیین کننده نهایی خروجی و میزان تاثیر این خروجی
میشود. در واقع رهبر و دولت احمدی و جامعه مدرسین قم بیش از آنکه از خروجی
تلویزیون ناراحت باشند از بی تاثیری آن بر
مردم ناراحتند. مشكل آنان این است كه چرا تلویزیون نمی تواند مردم را به
حقانیت حكومت كودتا و جدا شدن از "سران فتنه" قانع كند.
براثر این وضع مثلا یک سایتهای اینترنتی با هزینه گاه چند ده هزار تومان و
با یاری چند تن اداره میشوند به کابوس حکومت و رقیب تلویزیون تبدیل شده
است. برای نمونه در جریان سفر اخیر رهبر به قم، دفتر رهبری ادعا کرد که
سایتهای اینترنتی "بیگانه" سخنان رهبر در مورد "میکروب" بودن مردم را
تحریف و بزرگ کردهاند. سخن بر سر درست و غلط بودن این ادعا نیست، سخن بر
سر این است که دفتر خود رهبر، دستگاه عظیم و عریض و طویل تلویزیون جمهوری
اسلامی با هزاران کارمند و صدها میلیارد تومان بودجه را که هفتهها در خدمت
تبلیغ این سفر بوده با چند سایت و رسانه اینترنتی مقایسه میکند و تلویزیون
را ناتوان تر از آنها میبیند.
تلویزیون جمهوری اسلامی مهمترین دستگاه تبلیغاتی برای توجیه دولت و چاپلوسی
و بزرگ کردن رهبر و حمله و توهین به مخالفان و کسب مشروعیت حکومت است. مشکل
اساسی درست در همینجاست که این دستگاه برای آنکه بتواند وظیفه خود را
بدرستی انجام دهد باید مخاطب داشته باشد و مردم به آن نگاه کنند و اگر نگاه
کردند به آن اعتماد کنند. این دو وظیفه در شرایطی که بحران سراپای حکومت را
فرا گرفته با یکدیگر در تناقض قرار گرفتهاند. در این شرایط تلویزیون
جمهوری اسلامی ناگزیر سیاستی میانه را در پیش گرفته، یعنی باز کردن نسبی
فضا در عرصه غیرسیاسی و اجتماعی، بستن کامل آن در عرصه سیاسی. اینکه
تلویزیون باوجود تذکرات "دردمندانه" رهبر، ناگزیر از مدارا با بسیاری از
هنرمندان و کارگردانان سینما و مشابه آنان است، بدلیل اندیشههای والای
گردانندگان تلویزیون نیست، بلکه از آنروست که برای جلب مخاطب به آنان نیاز
دارد. ولی از سوی دیگر چون اساس سیاسی و خبری این دستگاه بر دروغ و تحریف
بنا شده، تلاش برای جلب و استفاده از اینگونه نیروهای مستقل نیز گرهی نمی
گشاید و فقط به تضادها در بالا دامن میزند و بحران را عمیق تر میکند.
بحران مشروعیت حکومت تا آن اندازه عمیق است که تلویزیون جمهوری اسلامی حتی
چند دقیقه هم نمی تواند به مخالفان حکومت اجازه صحبت بدهد که اگر نه اعتماد
مردم، لااقل مخاطب جلب کند. همان یک مورد برنامه
مناظره تلویزیونی پس از انتخابات نیز با مخالفت رهبر روبرو شد که
مدعی شد مردم صلاحیت و بصیرت کافی برای شنیدن بحث آزاد از تلویزیون را
ندارند.
تضادها و محدودیتهای استفاده حکومت از شبکههای تلویزیونی نظیر فارسی وان
نیز در همینجاست. این شبکهها میتوانند مردم را به خود سرگرم کرده و بنا
بر محاسبه حکومت از سیاست دور کنند. ولی از سوی دیگر مخاطبان تلویزیون
جمهوری اسلامی را از او میگیرند.
تلویزیون جمهوری اسلامی با بستن درهای خود بر روی حقیقت و بر روی مخالفان
كودتا، در واقع درهای خود را بر روی مردم بسته است. تلویزیونی را هم که
مردم نگاه نکنند با یک جعبه چوبی در گوشه اتاق تفاوتی ندارد. بحران
تلویزیون بحران بی اثر شدن تبلیغ برای حکومتی است که از نظر مردم مشروعیت
ندارد. با رفتن این فرد و آمدن دیگری این بحران خاتمه نمی یابد. این حکومت
کودتاست که باید برود.
راه توده 292 15.11.2010