راه توده                                                                                                                                                          بازگشت

 

 

فاشیسم مذهبی
چرا "دیر" تر!
چه وقت "زود" تر؟
و چگونه "هرگز"!

 

از جمله شعارهائی که در همان ماه‌های اول انقلاب، بر سر زبان‌ها افتاد و در عمل نقش مقابله با سیاست حزب توده ایران را ایفاء کرد، شعار "فاشیسم آخوندی" و "دیکتاتوری نعلین" بود. این شعار در حالی بر سر زبان روشنفکران و سازمان‌های چپ نما و شخصیت هائی که مواضع میانه داشتند، اما با چپ نماها روی موافق داشتند، افتاده بود، که حزب ما بر ضرورت شناخت چند پارچه بودن حکومت، ضرورت دفاع از جناح آرمان گرای مذهبی و از این طریق دفاع از آزادی‌های موجود پای می‌فشرد. حزب ما بر این اعتقاد بود که باید جلوی قدرت یابی جناح‌های سرکوبگر و یا به قول برخی‌ها "فاشیسم" را گرفت. سیر رویدادها نشان داد که فاشیسم در کدام هجره بازار و سرمایه داری تجاری ایران و حوزه علمیه قم و زیر عبا و کت و شلوار چه کسی خود را پنهان کرده بود و چگونه انقلاب را به مسلخ هدایت کرد.
شاید سر دهندگان آن شعارها، امروز و با اشاره به جمهوری اسلامی کنونی مدعی شوند که "ما گفته بودیم"، اما این ادعا هیچ نوع ارزش تحلیلی و مبارزاتی ندارد، زیرا اگر آنها چنین ارزیابی و پیش بینی را داشتند می‌بایستی سیاست دیگری را، خلاف آن سیاستی که در آن سالها دنبال کردند اتخاذ می‌کردند. سیاستی که در عمل باید به نگهداشتن غول ارتجاع و فاشیسم در شیشه می‌انجامید، در حالی که این شعارها، در آن زمان، نقشی جز یک پارچه دیدن حکومت و قرار دادن ارتجاع و انقلاب در یک کاسه و متحد ساختن آنها از بیم ماجراجوئی‌ها ایفاء نکرد. ماجراجوئی هائی که به انفجارهای هولناک، ترورهای گسترده، کشتار در زندان‌ها و... ختم شد!
آنانکه در آن زمان در نشریات خود بر سر چهار راهها و بر بساط‌ هایی که بر روی زمین پهن می‌کردند آزادانه و با خیال راحت سخن از حاکم شدن دیکتاتوری نعلین و فاشیسم می‌ گفتند، نتوانستند دیکتاتوری و فاشیسم واقعی را ببینند. دیکتاتوری که البته قربانیان خود را از کسانی گرفت که ایستاده بودند تا با حفظ و مراقبت از آزادی‌های پس از انقلاب، رفتن کشور به سوی فاشیسم و دیکتاتوری واقعی را مانع شوند.
همین‌ها بودند که بعدها در دوران محمد خاتمی بجای آنکه از آزادی‌های موجود پاسداری و خاتمی را به ماندن و استقامت تشویق کنند با نوشتن نامه و مخاطب قرار دادن او بجای آن که همه قدرت دراختیارش بود، یعنی خامنه ای، خاتمی را به خروج از حاکمیت تشویق می‌کردند! دعوتی که بعدها شامل حال مجاهدین انقلاب اسلامی و جبهه مشارکت نیز شد. ما در آینده اعلامیه ها و اعلام مواضع آنها را در این ارتباط از مطبوعاتشان استخراج کرده و منتشر خواهیم کرد. از جمله از دل نشریه "نامه مردم" که در مهاجرت با همین جریانات همسو شد و با بستن چشم خود به روی واقعیات جاری در جمهوری اسلامی و بی خبری از واقعیات دیروز جمهوری اسلامی، به چهره "راه توده" چنگ کشید!
بد نیست یکی از تئوریسین های داخلی فرضیه خروج از حاکمیت، یعنی آقای عبدی را مخاطب قرار داده و بپرسیم:
به فرض که خاتمی از حاکمیت خروج می‌کرد، نتیجه چه بود؟ جز آنکه احمدی نژاد و احمدی نژاد‌ها چند سال زودتر بر سر کار می‌آمدند و چند سال زودتر کشور را به آن ورطه‌ای می‌کشاندند که امروز کشاندند؟ مبارزه با فاشیسم از طریق زودتر حاکم کردن فاشیسم انجام می‌شود یا متحد کردن نیروها برای جلوگیری از حاکم شدن آن؟
امروز جنبش سبز صف بندی‌های درون نیروهای مذهبی و درون و پیرامون حاکمیت را میان طرفداران آزادی‌ها و حامیان فاشیسم بیش از هر زمان دیگر آشکار کرده است. این صف بندی را حزب توده ایران زمانی تشخیص داد و از اختلاف میان نیروهای مذهبی شرکت کننده در انقلاب سخن گفت که خود آنان هم وجود اختلاف میان خود را قبول نداشتند. امروز که این اختلاف‌ها به رویارویی‌ها و صف آرایی‌های تعیین کننده کشیده شده است ادعای بیطرفی و کناره گیری، ادعای اینکه همه "آخوندها" مانند یکدیگرند " و... فقط می‌تواند برای حفظ و کشاندن ایران به سوی فاشیسم و دیکتاتوری درازمدت قرار گیرد.

راه توده 288 18.10.2010
 

بازگشت