تحلیل "یروان آبراهامیان" از شرایط ایران

و آینده ای که امریکا برای آن در نظر دارد

نباید به امریکا اجازه داد

 ایران را میدان جنگ چهارم کند

 

 

تعهد اخیر ایران برای تعلیق موقت غنی سازی صرفا رویاروئی بین ایران و آمریکا را به صورت موقت به تعویق انداخت. رویاروئی که جنگ عراق در مقابل آن می تواند یک سوء تفاهم جزئی باشد. شرایط فاجعه باری در یک فضای بد گمانی در حال وقوع است.

آمریکا مطمئن است که ایران به سرعت و مخفیانه مشغول گسترش سلاحهای اتمی است و به محض آنکه این کار به سرانجام برسد آنرا در اختیار سازمان های تروریستی بین المللی از قبیل القاعده خواهد گذاشت. این گروه ها نیز هیچ واهمه ای ندارند که از این بمب ها در اسرائیل و حتی شهرهای آمریکا استفاده کنند.

از سوی دیگر، تهران نیز مطمئن است که آمریکا مصمم به اجرای برنامه تغییر رژیم است. حتی به صورت سرنگونی جمهوری اسلامی و جایگزینی آن با رژیم دیگر، حتی اگر لازم باشد، به قیمت تصرف ایران.

هر بار که رهبران آمریکا در مورد تغییر رژیم صحبت میکنند کودتای 1953 علیه دولت دکتر مصدق در ذهن ها تداعی میشود.

خطر رویاروئی، علیرغم درگیری های عراق بسیار بالاست، گرچه شهروندان آمریکایی در مورد گسترش درگیریهای بین المللی آمریکا نگران شده و رهبران آمریکا را زیر فشار گذاشته اند، اما خطر علیه ایران همچنان رو به تشدید است.

نئومحافظه کاران که جنگ عراق را به ارمغان آورده اند، نسبت به سالهای 2001- 2003 بسیار جسور تر شده اند. این نئومحافظه کاران، علیرغم رویدادهای خونین در عراق هنوز بر این عقیده اند که قدرت آن را دارند تا حقایق را به نفع خود تغییر دهند. آنها چنان احساس قدرت می کنند که اکنون نابودی جمهوری اسلامی را انتظار می کشند.

حتی پیش از بحرانی شدن فعالیت های هسته ای ایران، نئومحافظه کاران به عناوین مختلف، نظیر عضو محور شرارت و قلب تپنده تروریسم بین المللی، ایران را بعنوان دشمن منافع آمریکا در سطح دنیا معرفی کردند. آمریکائیها از سال 1979 تاکنون به جزیک مقطع کوتاه، در زمان دولت پرزیدنت کلینتون با ایران همواره مشغول ستیز بوده اند.در صحبت های آمریکائی ها این نکته آشکار است که آنها به خونخواهی اشغال سفارت آمریکا در فاصله سالهای 1979-1981 برخاسته اند.

رئیس جمهور بوش در حضور وزیر دفاع اسرائیل صراحتا اعلام کرد که ایران تحت هیچ شرایطی نباید به سلاحهای اتمی دست پیدا کند. صداهائی نیز از اردوی نئومحافظه کاران  در مورد تاکتیک استفاده از سلاحهای اتمی و تغییر نقشه خاور میانه و عدم اجرای معاهده بین المللی 1916 در مورد به رسمیت شناختن مرزهای جغرافیائی  و همچنین تلاش برای تقسیم کشورها به ایالتهای کوچک و جنگ علیه شیطان و آغاز جنگ جهانی چهارم(جنگ سرد جنگ جهانی سوم بود) به گوش می رسد.

یکی از رهبران نئومحافظه کاران خود را مانند لورنس عربستان می داند. دیگری می نویسد که باید لقب "جنگجو" نیز به اسم وی اضافه گردد و حتی دیگری معتقد است که جنگ نشانه مردانگی و شرافت و باعث استحکام شخصیت است.

آن ها معتقدند: " ما آمریکائی ها مردمی جنگ طلب هستیم و جنگ را دوست داریم ، ما از جنگ نمی هراسیم و آنچه از آن متنفریم شکست در جنگ است". در گوش اروپائیان این صحبت ها رادیکالیسم دهه 1930 را تداعی می کند.

حتی نئومحافظه کاران ائتلافی برای دموکراسی در ایران به وجود آورده اند. آن ها آشکارا اذعان می کنند که از همه امکاناتی که دارند برای سرنگونی جمهوری اسلامی استفاده می کنند و در کنگره نیز آن ها سردمدار جا انداختن تغییر رژیم در ایران، به عنوان سیاست رسمی آمریکا شده اند. آنها در موقع لزوم نیز شروع جنگ جدید را برای مردم آمریکا توجیه خواهند کرد و ادعا خواهند کرد که آمریکا نمی تواند مشکلاتش در عراق را حل کند، مگر اینکه اول مشکل ایران را حل کند، که این خود شامل انتقام اشغال سفارت و  همچنین حل مشکل ارتباط ایران با حزب الله ، حماس، القائده و مقتدی صدر را نیز در بر دارد. همچنان که انتقام انفجار 1983 در نیروی دریائی آمریکا در بیروت و انفجار الخبر در عربستان صعودی و حتی 11 سپتامبر را.

مهمتر اینکه آن ها جامعه آمریکا را مطمئن خواهند کرد که جنگ با ایران جنگی محدود خواهد بود و صرفا آن ها محدوده جنوب غربی ایران که منابع نفتی ایران در آنجا قرار دارند و شاهرگ حیاتی و نقطه اصلی اتکای حکومت ایران است را تصرف خواهند کرد و این جنگ تنها به وسیله ناوگان دریائی آمریکا و حملات هوائی انجام خواهد شد. همانطور که پیش از این در عراق اجرا شد.

نئومحافظه کاران ادعا خواهند کرد، این جنگ ها در مقیاس وسیع در عرصه بین المللی به عنوان راه ناگزیری بوده که آنها در نبرد مرگ و زندگی برای جلوگیری از بمباران اتمی شهرهای آمریکا انجام داده اند. در روزهای اخیر ژنرالهای ارتش آمریکا اعلام کرده اند که آگر نیاز باشد ارتش آمریکا آماده استفاده از سلاح های تاکتیکی(اتمی- مینیاتوری) علیه ایران است.

اما در خواب هائی که برای جنگ محدود علیه ایران دیده اند، فراموش کرده اند که این جنگ کوچک پتانسیل تبدیل به جنگی بزرگ را دارد، چرا که ایران نیز بیکار نخواهد نشست و از کلیه امکانات خود در عراق و افغانستان برای نا امن کردن منطقه برای آمریکائی ها و حتی ناتو استفاده خواهد کرد.

جامعه بین المللی و به خصوص اتحادیه اروپا چه کاری برای جلوگیری از وقوع این فاجعه بزرگ می تواند انجام دهد؟

آنها باید مستقیما به سمت قلب مشکل حرکت کنند، تا این مشکل عدم اعتماد بین طرفین را حل کنند. از یک سو آنها باید آنچه تاکنون انجام داده اند را ادامه دهند و ایران را مطمئن سازند که می تواند پروژه های اتمی خود، که دارای اهداف صلح جویانه هستند را ادامه دهد؛ چیزی که حق مسلم آنهاست. در مقابل، ایران بصورت نامحدود متعهد شو که چنین فعالیتی  به گسترش سلاحهای هسته ای نخواهد انجامید. برای تضمین بیشتر ایران باید روند گسترش موشکهای دوربرد خود را نیز متوقف کند.

در سوی دیگر که به اندازه گام اول مهم است، جامعه بین المللی باید تضمین هائی را از آمریکا بگیرد، که این کشور هیچ برنامه ای برای حمله به ایران و تغییر رژیم نخواهد داشت. برای عملی شدن این تعهد دولت آمریکا باید از حمایت مجاهدین خلق ایران که مقر اصلی آن ها در عراق است و همچنین سلطنت طلب های لس آنجلسی و گروه های مختلفی که به صورت ناگهانی در واشنگتن پیدا شده اند دست بردارد.

لازم به ذکر است که مجاهدین خلق دو سال پیش از سوی دولت آمریکا در لیست سازمان های تروریستی قرار گرفت  اما حالا آشکارا  از سوی نئومحافظه کاران به عنوان  جنگجویان شجاع راه آزادی معرفی می شوند.

نياز نيست كه شما سياستمدار با هوشي باشيد تا بفهميد كه نمي توانيد با دشمنتان مذاكره كنيد در حالي كه بزرگترين افتخار شما تلاش براي نابوى همان دشمن است.

أمريكا بايد بجاي كمك و پشتیبانی از دشمنان قسم خورده جمهوری اسلامی، دست از مشکل آفرینی علیه ایران برداشته و با درخواست ایران برای ملحق شدن به سازمان تجارت جهانی موافقت کند. این کار به اقتصاد دنیا و ایران به یک میزان کمک خواهد کرد. این جو بدگمانی نیز به مرور از بین خواهد رفت، اگر آمریکا جهانیان را مطمئن سازد که قصد ندارد به صورت دائم در عراق بماند. کم شدن این بدگمانی نسبت به حضور آمریکا در منطقه به پیشرفت روند دموکراسی در ایران نیز کمک خواهد کرد. محافظه کاران ایرانی بدین ترتیب نخواهند توانست از بهانه خطر حمله آمریکا و امکان تکرار کودتای سال 32 استفاده کنند. اکنون، در پشت پرده، محافظه کاران برای اصلاح طلبان اینگونه استدلال می کنند که سلاح اتمی برای جلوگیری از حمله امریکا ضروری است، چرا که عراق چون سلاح اتمی نداشت مورد حمله واقع شد، اما کره شمالی از حمله آمریکا مصون مانده است. در چنین فضای جنگی و ترسناک اصلاح طلبان کارائی خود را از دست داده و هرگونه مخالفت آنان با محاقظه کاران آنها را به عنوان ستون پنجم دشمن معرفی خواهد کرد. بنابراین اگر آمریکا خواستار گسترش دموکراسی است، آنگونه که ادعا میکند، می تواند با پائین آوردن صدای خود در مورد سرنگونی جمهوری اسلامی به این روند کمک کند.

 

 

    مقاله در فرمات PDF :