راه توده                                                                                                                                                        بازگشت

 

 

مثلث آخر الزمان

ایران- امریکا- اسرائیل

پس از ویرانی ایران با بمباران اتمی

قرار است امام زمان ظهور کند؟

ترجمه و تنظیم- م. امین

 

بنیادگرائی در اسرائیل، هیچ دست كمی از بنیادگرائی در میان وابستگان به محفل باصطلاح پژوهشی مصباح یزدی و حجتیه در ایران ندارد. همانگونه كه در ایران ارتجاع مذهبی وابسته به محافل یاد شده مروج ارتجاع مذهبی‌اند، در اسرائیل نیز اراده بنیادگرایان یهود بر سیاست و سیاستمداران این كشور پیوسته سایه افكنده‌است. همآنگونه كه در ایران محافل یاد شده متكی به ثروت و تشكیلات مافیائی عمل می‌كنند، در اسرائیل نیز بنیادگرائی متكی به قدرت مالی و بانكی در این كشور است. درعرصه جهانی، صهیونیسم جهانی از بنیادگرائی در اسرائیل، در پارلمان (كنیسه) و دولت این كشور حمایت می‌كند و قدرت مالی عظیم جوامع یهودی پشتیبان آنست، در جمهوری اسلامی نیز حمایت از ارتجاع مذهبی و بنیادگرائی و محافل یاد شده در بالا را شبكه‌ها و بنیادهای بزرگ مالی- مافیائی حمایت می‌كنند.

         همین بنیادگرائی، بصورت فرقه گرائی مسیحی در ایالات متحده رو به گسترش است و اتفاقا همه آنها نیز تبلیغ رستاخیز می‌كنند و ظهور عیسی مسیح، و مانند حجتیه و دولت احمدی نژاد منتظر  ظهور امام دوازدهم اند!

         دراین میان، نقش بیت‌المقدس، بعنوان مركز ظهور قیامت، كه دركتاب مقدس مسیحیت نیز به آن اشاره شده نقشی مركزی شده و پافشاری غاصبانه اسرائیل برای دراختیار نگهداشتن آن، با حمایت‌های مذهبی توسط فرقه‌های مذهبی نوظهور در ایالات متحده نیز همراه شده‌است!

         دراین میان، باصطلاح پیشگوئی های فردی بنام "گرشون سولومون" رهبر فرقه "تمپل برگ" در اورشلیم، كه پایان نزدیك جهان و فرا رسیدن روز قیامت و زیر و رو شدن جهان و فروریختن آسمان را در خاورمیانه هشدار می‌دهد بیشتر به یك تهدید جنگ هسته‌ای شبیه است تا وعده‌ای الهی. درست همانند حرف هائی که احمدی نژاد می زند.

با بررسی دقیق در سوابق و روابط این فرقه آشكار می‌شود كه سولومون و تمام دارو دسته متعصبان مافوق صهیونیستی او تنها ابزاری در دست بنیادگرائی پروتستان، كاتولیك و افراطیان یهودی امریكائی هستند. این بنیادگرایان امریكائی- كه كانال‌های رادیوئی و تلویزیونی عادی و ماهواره‌ای را به همراه تعداد كثیری كشیشان و وعاظ رادیو- تلویزیونی مسلط به انواع و اقسام حقه‌بازی‌ها و شعبده‌بازی‌ها دراختیار دارند- در زندگی سیاسی ایالات متحده نقش قابل توجهی بازی می‌كنند. درجریان انتخاب بوش، تمامی این كانال‌های رادیو-تلویزیونی كه در اروپا و آسیا نیز قابل دریافت هستند، به شكلی بسیار همآهنگ به تبلیغ برای او مشغول بودند. شیوه دفاع تبلیغاتی- مذهبی از جورج بوش در خود امریکا بسیار جالب است. این شیوه شباهت زیاد دارد به دوران مکارتیسم در امریکا و دوران فاشیسم در آلمان.

انجمن "صبحانه با دعا" از جمله کانون های هدایت مذهبی تبلیغات به نفع سیاست های بوش است. از درون همین انجمن جمعی از سناتورهای امریکا، از جمله هلاری کلینتون همسر رئیس جمهور سابق امریکا در می آمده و می آیند. این انجمن و انجمن های مشابه از حمایت صهیونیست ها و کانون پرقدرت آنها در نیویورک برخوردارند!

یكی از رهبران فرقه مذهبی "صبحانه با دعا" فردی است بنام "بیلی گراهام" كه در سال 91-90 فتوای مذهبی برای حمله امریكا و انگلیس با عراق را برای جورج بوش (پدر) صادر كرد!

بنیادگرائی در امریكا یك مسئله بسیار جدی است و بسیاری می‌خواهند بدانند این گروه‌ها و فرقه‌ها از چه طریق صاحب چنین قدرتی می‌شوند؟

بنیادگرائی در نیمه دوم دهه 60 میلادی كه علائم ناتوانی ارتش امریكا برای پیروزی در جنگ ویتنام نمایان شد و بازگشتگان از جنگ جنبش اعتراضی را سامان می‌دادند تشدید شد. این بنیادها كوشیدند مسیر جنبش اعتراضی علیه جنگ ویتنام و بویژه تشكل‌های مربوط به بازگشتگان از جنگ ویتنام را تغییر داده و جنبه‌های مذهبی به آن بدهند. تقاضای بخشش از خداوند، دعا برای پایان جنگ و گرایش به انواع خرافاتی كه این بنیادها تبلیغ می‌كردند در میان معلولین و مجروحین جنگ از جمله فعالیت‌های این بنیادها بود. دولت وقت ایالات متحده، همزمان با این فعالیت‌های بنیادهای مروج خرافات مذهبی، اتوپیای یك " جامعه ما بعد صنعتی" را بعنوان سیاست خود اعلام كرد تا بخشی از خشم اجتماعی را ناشی از صنعتی شدن دوران معرفی كند. در این میان بخش‌های وسیعی از صنایع كوچك امریكا نابود شدند. این روند نیز تشدید بیكاری را در پی داشت، كه بازهم انجمن‌های مذهبی بنیادگرا كوشیدند با ترویج خرافات مذهبی در میان آنها، از تشكل و شكل گیری یك جنبش دیگر جلوگیری كنند. فرقه‌های آخرزمان در این دوران رشد كردند. این فرقه‌ها به معترضان مژده فرا رسیدن روز قیامت را می‌دادند و دعوت به صبر و بردباری می‌كردند! درست شبیه آنچه  اکنون گروهبندی نظامی – امنیتی دولت احمدی نژاد و حجتیه در ایران مبلغ آنست:

« باید در برابر فساد و تباهی و تبعیض و بیكاری و فقر صبر و بردباری داشت. هرچه این دشواری‌ها بیشتر باشد ظهور امام زمان قطعی تر و زمان آن نزدیكتر خواهد شد! و بعد از این ظهور همه چیز درست شده و جهان بهشتی برای غارت شدگان و ستم دیدگان خواهد شد. پس برای آنكه هرچه زودتر به آن بهشت برسید و یا آن بهشت بر روی زمین ساخته شود، شما هرچه مظلوم‌تر، فقیرتر، غارت شده‌تر باشید و فساد و تباهی هرچه گسترده‌تر باشد به سود خود شماست! »

از فراز مناره های مسجد جمکران جز این خطابه که عینا در امریکا تبلیغ می شود پخش می شود؟

         سال 1965 نقطه عطف مهمی در این روند بود. در این سال لیندن جانسون رئیس جمهوری وقت ایالات متحده كه هم متهم به دست داشتن در ترور جان‌.اف.كندی بود و هم به سمبل ادامه جنگ در ویتنام تبدیل شده بود، برای حفظ موقعیت خود و بمنظور منحرف سازی افكار عمومی ناراضی از ادامه جنگ ویتنام دست به یك مانور شتابزده زد. او از فسخ قانون نژادگرایانه انتخابات و حقوق مدنی مارتین لوتركینگ دفاع كرد و این مخالف نظر و سیاست نژاد پرستان بود. فرماندار نیویورك "دیوید راكفلر" و چند جمهوری‌خواه دیگر هم در برابر او یك جنبش مخالف این فسخ قانون و حمایت از نظرات لوتركینگ را بوجود آوردند. دیوید راكفلر در نیمه‌های دهه 70 "كمیسیون سه جانبه" را بنیاد گذاشت كه بعدها نیز به "جامعه راكفلر" شهرت یافت و افرادی نظیر "برژینسكی"، جورج بوش(پدر ریاست جمهور كنونی ایالات متحده)، كسینجر، ساموئل هانتینگتون( مخترع و نویسنده كتاب "جنگ تمدن‌ها") و 000 از اعضای آن به شمار می‌روند0 تمام سیاست‌گذاری‌های ایالات متحده از طریق این جامعه دیكته می‌شود( رجوع شود به راه‌توده شماره 95)

همه این بازی‌ها برای  تقسیم جنبش اعتراضی مردم نسبت به جنگ و جلب توجه جنبش به یكی دیگر از عرصه‌های قدیمی مبارزه در امریكا، یعنی نژاد پرستی بود. راكفلر "استراتژی جنوبی" را اعلام كرد كه علیه اتحاد فعالان حقوق مدنی و دمكرات‌ها بود. او خاطره كنفدراسیون ایالات جنوبی را پیش كشید، كه در قرن 19 در جنگ داخلی امریكا علیه ایالات شمالی جنگیدند. این ترفند و توطئه موثر واقع شد و اقشار وسیعی از "سفید پوستان فقیر" در ایالات جنوبی، كه به كمربند انجیل معروف هستند  به آن پیوستند. آنها كه در این دوران به آن منطقه سفر كرده‌اند به یاد دارند كه در آن دوران، در آن منطقه تعداد زیادی ایستگاه‌های رادیوئی مداوما به پخش گفتارهای مالیخولیائی وعاظ و خاطبان مذهبی در تبلیغ نزدیك بودن آخرالزمان و روز قیامت و چند و چون و علائم ظهور آن مشغول بودند. این استراتژی جنوبی، سرانجام موجب شد در سال 1968 ریچارد نیكسون به پیروزی برسد و جنگ در ویتنام ادامه پیدا كند! "هنری كسینجر" دولت نیكسون را رهبری می‌كرد. سیاستمداری كه از انگلستان لقب "سر" دریافت داشت.

حیرت آوراست، نیست؟ تشابه انگیزه ها و برنامه های شبه فاشیستی درامریکا و در جمهوری اسلامی را می گویم. دولت احمدی نژاد را ستادی هدایت نمی کند، که از تمام این مسائل با اطلاع است و از همه آنها برای دولت وی استفاده می کند؟ وقتی از نفوذ عمیق در ارگان های مذهبی و نظامی جمهوری اسلامی گفته می شود، وقتی وزارت اطلاعات خاتمی امثال باصطلاح دکتر عباسی را چهره های مشکوک ارزیابی می کنند، واقعا باید تعجب کرد؟ بنظر من که خیر! چرا نباید فکر کرد کسانی نظیر او و حتی خود او دقیقا برای همین نقشی که اکنون درایران و در حد استاد استراتژی در دانشگاه سپاه پاسداران تدریس می کند تربیت شده اند. حتی در همان امریکا و در دوران تحصیل و یا دیدن دوره های تحصیلی!

         پایان جنگ در ویتنام، شكست ایالات متحده در این جنگ و روحیه حق‌طلبی و اعتراضی در میان شركت كنندگان در این جنگ، در این دوران اوج تازه‌ای گرفت. غرامت خواهی، محاكمات مربوط به متخلفین نظامی، رواج مواد مخدر و خشونت در میان سربازان از جنگ برگشته و معضلاتی از این دست باعث شد تا دمكرات‌ها نیز با تقلید از جمهوری خواهان دوران انتخابات نیكسون، با حیله‌های مذهبی به میدان بیآیند. آنها "دفتر رهبری دمكرات‌ها" را دایر كردند كه شباهت زیادی به استراتژی جنوبی راكفلر داشت! در این بازی نوك تیز انتقادهای مربوط به جنگ ویتنام علیه جمهوریخواهان قرار داشت، كه شانسی برای پیروزی نداشتند. از طرفی دمكرات‌ها نیز نمی‌توانستند با حمایت از جنبش اعتراضی پایان جنگ ویتنام به میدان بیآیند و با شعارهائی در حمایت از این جنبش به كاخ سفید بروند. تبلیغ بنیادگرائی مذهبی و ترویج خرافات بار دیگر در دستور كار قرار گرفت.

         كارتر، مزرعه دار بادام زمینی و فرماندار ناشناس ایالت جورجیا، كه در تمام دوران زمامداریش زیر سیطره و نفوذ راسپوتین‌هائی از نوع برژینسكی قرار داشت، برای این مرحله در نظر گرفته شد. برژینسكی خود مجری سیاست‌های راكفلر بود. كسی كه در دوره قبل جمهوریخواهان را با استراتژی جنوبی به كاخ سفید فرستاده بود!

         جیمی كارتر ذاتا یك بنیادگرا بود و ذهنی سرشار از تصورات و تخیلات سطحی، مبهم و غیر شفاف و بسته مذهبی داشت. در زمان او بنیادگرائی دینی بصورت تصاعدی رشد كرد و همزمان با آن فاصله و شكاف بزرگی در طرز تلقی اجتماعی و سیاسی مابین امریكائیان و اروپائیان ایجاد شد، که بعدها جورج بوش پسر از این زمینه فراهم آمده در جامعه امریکا بهترین بهره را برای استراتژی امریکای پس از فروپاشی اتحاد شوروی و سیاست پیش بسوی خاورمیانه بزرگ بهره گرفت.

امواج اجتماعی در اعتراض به جنگ ویتنام كه از سرگذشت، بنیادگرائی مذهبی در امریكا در اشكال دیگری به میدان آمد و به گسترش خود ادامه داد. در هشتم ماه مارس سال 1983 و در زمانی كه رونالد ریگان بیش از هر زمان دیگری در "جنگ سرد" می‌دمید و آن را "جهاد مقدس" می‌نامید گفت:«... در جهان گناه و شر وجود دارد، كلام مقدس و پدر مقدس (عیسی مسیح) ما را موظف به ایستادگی در مقابل آنها می‌كنند، با همه قدرتمان و با هر آنچه در دست داریم.»

پس از روی كار آمدن "رونالد ریگان" جهان شاهد لشكر كشی صلیبی امپریالیسم علیه كمونیسم و دخالت خشن امریكا د رافغانستان و ساخته و پرداخته شدن مجاهدان افغان شد:

دسته‌های مزدورانی مانند اسامه بن لادن، ملاعمر و شبکه القاعده که از دل حکوم طالبان افغانستان و اردوگاه های طالبان در پاکستان و با پول عربستان و دیگر محافل ارتجاعی کشورهای اسلامی بیرون آمد به بهترین سلاح‌های امریكائی و انگلیسی مجهز شدند.

چند ده سال ترویج خرافات مذهبی و تشویق بنیادگرائی مذهبی و تشكیل گروه‌ها و فرقه‌های مذهبی بنیادگرا در ایالات متحده كار را به جائی كشانده كه بسیاری از مردم عادت كرده‌اند با چشمان شیشه‌ای به تماشای جنگ‌های مذهبی بنشینند. آنها به هیزم كشان جهنم تبدیل شده‌اند! آنها خود نیز بتدریج به جمع منتظران ظهور آخرالزمان نشسته‌اند.

بنیادگرایان در تبت خرابكاری می‌كنند، در كشمیر جنگ مذهبی به راه انداخته‌اند، در چچن مردم رامی‌كشند، در الجزایر قتل‌های فجیع را ترتیب می‌دهند، ، در اسرائیل كودكان را به گلوله می‌بندند، در تركیه و ایران روزنامه نگاران و روشنفكران مترقی را با فتواهای مذهبی ‌كشتند و یا زندانی کردند و اکنون دولت جدید در تدارک فصل نوین و گسترده تر آنست.

آنها چه نام دارند و مبانی اعتقادی‌شان چیست؟

همه آنها، علیرغم ظاهر متفاوتشان در یك نكته مشتركند: همه آنها علائم ظهور را دیده و آخرالزمان و روز قیامت رانزدیك می‌دانند و این پندارها را با استفاده از آخرین دستآوردهای فنی و امكانات وسیع مالی در میان فقیرترین و ناآگاه ‌ترین اقشار جامعه خود ترویج می‌كنند! این علامت ظهور، در سرانجام مقطعی خود با ویرانی ایران به بهانه مقابله با تولید بمب اتم درکشور ما همراه نخواهد شد؟ خطر اینجاست!

 

 راه تودهراه توده

 

  فرمات PDF :                                                                                                                        بازگشت