ظهور امام زمان، این بار حکومتی شده
از جنبش بابیه
تا ظهور امام زمان
برخی، ظهور دولت احمدی نژاد و اوجگیری ادعاهای وی درباره ارتباط و یا نزدیكی ظهور امام زمان كه انجمن حجتیه مبلغ آن شده را نوعی بابیگری جدید می دانند. هر چند می توان با اطلاق بابیگری بر این ادعاها موافق بود، اما بنظر می رسد این نام گذاری نباید موجب شود تفاوت عمیق میان جنبش تاریخی بابیه و دیگر جنبش های مهدیگری با جریانی كه امروز احمدی نژاد و انجمن حجتیه و پاره ای از روحانیون آن را نمانیدگی می كنند نادیده گرفته شود.
بحث بر سر مشابهت ها و تفاوت های فكری و نظری میان جنبش قدیم و جریان جدید بابیگری نیست بلكه سخن از تفاوت ها و مشابهت های آنان، بعنوان یك جریان اجتماعی است.
در واقع جنبش های اجتماعی بسیاری با پرچم مهدیگری در سده های اولیه ظهور اسلام رخ داده اند و در قرن نوزدهم بزرگترین جنبش اجتماعی ایران زیر پرچم بابیگری بوجود آمد.
برای درك بهتر تفاوت جریان كنونی بابیگری، با جنبش تاریخی بابی شاید بد نباشد نگاهی به شمه ای از جنبش بابیه انداخته شود.
سید علی محمد باب طلبه ای ساده در محضر شیخ كاظم رشتی از مراجع شیخیه و از شاگردان شیخ احمد احسایی بود. كه با تفسیرهای متفاوتی كه از احادیث مذهبی ارائه می داد ظهور مجدد امام زمان و یا بعبارتی حلول وی را در كالبد فردی دیگر امكانپذیر می دانست. شاگرد وی سید كاظم رشتی قبل از مرگ بدلیل تصور ظهور نزدیك امام زمان جانشینی برای خویش تعیین نكرد. كه این از طرفی منجر به اختلافات عمیق در میان معتقدین به مكتب شیخیه و از طرف دیگر ظهور مدعیان پرشمار بابیت و یا مهدیت گردید. بر اساس آموزش های شیخ احمد احسایی و سید كاظم رشتی، سید علی محمد همچون بسیاری دیگر از شاگردان شیح كاظم رشتی مدعی ارتباط با مهدی و یا مهدیگری شد و دعوی بابیت امام زمان كرد.
شیخ حسین بشرویه ای از شاگردان مكتب شیخیه كه امام زمان را جستجو می كرد با سید علی محمد برخورد كرد و پس از مباحثاتی در شیراز او را مرتبط با امام تشخیص داد. شیخ حسن طبق احادیث به سمت خراسان رفت تا از آنجا همراه با دسته هایی با درفش سیاه قیام كند. قرار بر این بود كه سید علی محمد نیز طبق احادیث مربوط به ظهور امام به مكه رفته و از آنجا قیام خود را آغاز كند. لیكن از مسافرت او به مكه نشانی در دست نیست. در تمام مدتی كه ملا حسین بشرویه ای در حال تبلیغ ظهور باب در مناطق شمالی ایران بود اثر چندانی از باب دیده نمی شود و در غالب این ایام تحت مراقبت حكومت های مختلف محلی قرار داشته است. با این حال خبر ظهور باب موجب بروز جنبش های وسیع اجتماعی و دهقانی در نقاط مختلف ایران شد.
در بررسی هایی كه از شخصیت و افكار سید علی محمد باب انجام شده بنظر می آید با فردی با اختلالات روانی و نیز عدم تسلط كافی بر متون مذهبی و یا زبان عربی مواجهیم. تا آنجا كه برخی جریان بابیه را جنبش عده ای فریب خورده ارزیابی كرده اند. این ارزیابی مبتنی بر عدم انسجام منطقی و محتوایی آثار و دیدگاه های سید علی محمد باب است. در حالی كه اكثریت قریب به اتفاق شركت كنندگان در جنبش بابیه نه كتابی از سید علی محمد باب خوانده بودند و نه خود او را دیده بودند. در واقع بنظر ما شرایط سخت اجتماعی و مناسبات پوسیده فئودالی عامل اصلی قیام روستاییان و پیشه وران شهری بود و نه اعتقاد به نظریات و عقاید خاص مذهبی و ایدئولوژیك شخص علی محمد باب.
انگلس در كتاب جنگ دهقانی در آلمان كه در واقع نوعی بررسی ایدئولوژیك از این جنبش ها نیز محسوب می شود، یادآور می شود كه تمام جنبش های دهقانی در قرون وسطی زیر پرچم الحاد مذهبی علیه دین مسلط صورت گرفته اند.
در جنبش پروتستانتیسم در اروپا كه نوعی الحاد مذهبی در برابر كاتولیسیسم حاكم بود نیز می بینیم كه این جنبش به پرچم مبارزات دهقانی تبدیل شد، بدون آنكه بنیانگذار نظری این جنبش خود طرفدار پیامدهای اجتماعی و جنبش های ناشی از آن باشد. همچنان كه در مورد باب نیز مشاهده می كنیم كه در تمام مدتی كه او از گفتار و اعمال خود طلب استغفار می كرد جنبش اجتماعی بوجود آمده در ایران به پیشرفت خود ادامه می داد.
در واقع اعدام سید علی محمد باب نه بدلیل قوت ایدئولوژیك او بلكه به منظور پایان دادن به این جنبش اجتماعی انجام می گیرد. تردید در سلامت روانی باب و نیز توبه های پیاپی او تا مدت ها مانع از اجرای حكم اعدام او شده بود.
در مورد انجمن حجتیه نیز آنچنان كه گفته شده شیخ محمود حلبی پس از خواب دیدن امام زمان تصمیم به تاسیس انجمن حجتیه می گیرد. انجمنی كه از نظر تشكیلاتی بسیار مشابه تشكیلات فراماسونری در كشورهای اروپایی است. هر چند پیش از پیروزی انقلاب 57 عدم دخالت در سیاست از اصول این انجمن بشمار می رفت، لیكن پس از پیروزی انقلاب كسب كامل قدرت سیاسی به هدف آن تبدیل شد. امری كه با وجود تشكیلات و اهداف بسیار منسجم از طرفی و سردرگمی و عدم انسجام طرفداران آیت الله خمینی از سوی دیگر تا حد زیادی انجام شد.
البته ادعای عدم دخالت در سیاست در عمل هیچگاه جنبه واقعی نداشته است زیرا قبل از انقلاب نیز این عدم دخالت به معنای سیاست عدم مقابله با حكومت وقت بود. در دوران انقلاب نیز این سیاست تبدیل شد به سیاست تفرقه افكنی بین نیروهای انقلابی مذهبی و غیرمذهبی. پس از پیروزی انقلاب نیز تبدیل شد به سیاست كنار گذاشتن نیروهای انقلابی مسلمان و جایگزینی آنها با نیروهای وابسته به خود.
پس از انقلاب ما شاهد ترورها و انفجارهائی بودیم با نام هائی نظیر "فرقان" و یا "گروه مهدیون" و... سرانجام تبدیل سازمان مجاهدین خلق به ابزار اجرای تصفیه های خونین، که در تمام اینها دست همین انجمن در آن ها بند بوده و حتی مبتکر و هدایت کننده بوده است.
پس از درگذشت آیت الله خمینی، آنها گام به گام و با اسامی جدیدی که برای خود انتخاب کرده بودند بیرون آمدند و به گسترش افقی و عمودی قدرت - همزمان- مشغول شدند.
دراین دوران- حتی در جریان مقابله با انتخاب خاتمی در انتخابات دوم خرداد- ما با نوعی استفاده از مسئله ارتباط با امام زمان روبرو بودیم.
پس از پیروزی آقای احمدی نژاد در انتخابات ما نه تنها شاهد فروكش كردن این نوع ادعاها نیستیم، بلكه بطور روز افزون به آن برخورد می كنیم. شاید به قدرت رسیدن یك رییس جمهوری دچار نوعی روان پریشی بی تاثیر نبوده است، لیكن دلیل مهمتر، سعی این افراد برای برطرف كردن تمام موانع جهت كسب قدرت كامل سیاسی است.
بنابراین فرارویی ایدئولوژیك انجمن حجتیه از مبارزه با بابیت و بهاییگری به شكل تازه ای از بابیگری، در چارچوب همین تلاش برای كسب قدرت باید مورد توجه قرار گیرد. چنانكه تبلیغ عدم فعالیت سیاسی به همین شكل به فعالیت برای كسب قدرت سیاسی و استفاده از انواع ترفندها، منجمله ادعای داشتن ارتباطاتی با امام زمان تغییر می یابد.
جایگاه رهبران دو جریان بابیگری قدیم و بابیگری جدید و انجمن حجتیه در سلسله مراتب روحانیت نیز شبیه و جالب توجه است.
سید محمدعلی باب خود طلبه جوان شیخیه با سنی حدود بیست و چند سال بود و در رده های پایین روحانیت قرار داشت. در انجمن حجتیه نیز هیچگاه روحانیون طراز اول شیعه حضور نداشته اند و حداكثر رده های میانی روحانیت به آن پیوسته اند. این ضعف با ادعای اتصال به امام معصوم جبران می شود. بعبارت دیگر مدعیان "نیابت خاصه" و ارتباط با امام عصر(باب) بطور طبیعی از مجتهدان و مراجع كه حداكثر مدعی "نیابت عامه" هستند خود را برتر می دانند. نوع ارتباط با امام زمان از خواب دیدن وی و نقل قول هایی از او توسط كودكان نابالغ شروع می شود تا به ادعاهایی چون مورد حمایت خاصه امام بودن و بابیت امام می رسد. یكی از دلایل عمده مخالفت روحانیون عالیرتبه شیعه با اینگونه مدعیان در همینجاست. زیرا در صورت قبول وجود ارتباطات خاص با امام معصوم سلسله مراتب روحانیت بی معنا می شود.
انجمن حجتیه می كوشد این عدم برخورداری از حمایت روحانیون عالیرتبه را از دو طریق جبران كند. در درجه اول سعی در اثبات برتری خویش از طریق ادعای وصل به معصوم دارد و در درجه دوم می كوشد روحانیون برجسته شیعه را كنار گذارد. چنانكه این جریان پس از در گذشت آیت الله خمینی برنامه كنار زدن روحانیون طراز اول شیعه را دنبال كرد و در این راه با بخشی از روحانیون متوسط و سیاسی به اتحاد مقطعی رسید. در واقع هدف مشترك كنار گذاشتن سلسله مراتب مذهبی روحانی از طرف وابستگان به انجمن حجتیه و نیز روحانیون بیشتر سیاسی، همزمان و مقارن مرگ و از دست دادن حمایت آیت الله خمینی دنبال شده است. در این مسیر گاهی روحانیون عالیرتبه ای كه بدلیل كهولت سن و یا نوع شخصیتشان تمایلی به شركت در منازعات سیاسی و اجتماعی نداشتند بعنوان مراجع برتر و گاه نیز روحانیون متوسط دیگری بعنوان عالیرتبه ترین مراجع مذهبی معرفی شده اند. اغلب افراد جدیدی كه اینان بعنوان فضلای حوزه معرفی می كنند دست پروردگان مدارسی چون حقانی و موسسات نوظهوری نظیر مرکز پژوهش های مصباح یزدی هستند كه از طریق اینگونه وابستگی ها و تبلیغات به مدارج بالاتر مذهبی دست یافته اند و نه بر مبنای دانش و شایستگی های فردی خود. این سیاست اقتدار سلسله مراتب روحانی را متزلزل كرده و از عوامل تغییر مركزیت شیعه از ایران به عراق شده است.
جریان بابیگری جدید برخلاف جنبش تاریخی بابیه از درون یك حكومت سربرآورده و خود شریك و شاید مسئول اصلی نابسامانی های اجتماعی موجود است. تصور سردمداران این جریان احتمالا به فراموشی سپردن نقش خود در مشكلات فعلی جامعه و نسبت دادن آن به دیگران می باشد. اگر سهم رهبران جنبش بابی اعدام و شكنجه بود سهم این بابیان جدید تسلط بر قدرت و ثروت یك كشور است. اگر جنبش بابیه بطور عمده جنبش ستمدیدگان بود در بابیگری جدید ما با افراد موثر در قدرت سیاسی سروكار داریم كه حداقل در شانزده سال اخیر در مهمترین مقام های تصمیم گیری و اجرایی نقش آفرینی كرده اند و سهم عمده در غارت ثروت ملی را بر عهده دارند. اینان در راس گروه های نامتجانسی از افراد قرار گرفته اند. از نظامیان فاسدی - از نظر اقتصادی - تا شیادانی كه به امید رسیدن به قدرت به این جریان پیوسته اند. هرچند وجود افرادی بیمار از نظر روانی در هر دو جنبش مشاهده می شود، لیكن از نظر به خدمت گیری اوباش و مزدوران بابیان جدید كاملا منحصر بفرد است. اگر توده های قیام كننده در جنبش های پیشین متشكل از دهقانان و پیشه وران خرده پای شهری بود در اینجا ما با تركیبی از شیادان، روان پریشان، جنایتکاران و مزدوران سر و كار داریم.
فرمات PDF : بازگشت