"وليد چرارا" تحليل گر مسائل لبنان
امریکا
از پل "لبنان"
می خواهد به ایران برسد
فرانسه پرستیژ مخالفت با سیاست های
جنگ طلبانه امریکا را قربانی با امریکا کرد.
مصاحبه از "بي ير بارانسي" فرستاده ويژه اومانيته به لبنان
"عمركرامی" مجددا به مقام نخست وزير لبنان منصوب شد، اما اپوزيسيون با پيشنهاد مشاركت در حكومت وحدت ملي او موافقت نكرد. سوريه همچنان نيروهايش را از لبنان خارج مي كند و حزبالله قدرت خود را به نمايش گذاشته است.
اومانيته در مورد اوضاع يك ماه اخير لبنان با "وليد چرارا" تحلیل گر مسائل لبنان و نویسنده یک کتاب تحقیقاتی در باره حزب الله لبنان مصاحبه اي انجام داده است كه در ادامه مي خوانيد:
- روز سه شنبه تظاهرات عظيمي در مركز بيروت برگزار شد. اين تظاهرات چه تغييراتي را در کشور بوجود خواهد آورد؟
- وليد چرارا: اين تظاهرات نشان داد كه در لبنان يك شكاف واقعي بر سر قطعنامه 1559 سازمان ملل وجود دارد، قطعنامه اي كه راه مداخله امريكا را در امور داخلي لبنان و مناسبات لبنان و سوريه باز مي كند. هدف اصلي اين قطعنامه عبارت است از خروج نيروهاي سوري از يكسو و خلع سلاح حزب الله از سوي ديگر است. در شرايطي كه حزب الله تنها جنبش پارتيزاني است كه توانسته اسرائيل را وادار كند از جنوب لبنان كاملا عقب نشيني كند و اكنون نيز نقش بازدارندگي مهمي در برابر برتري طلبی های اسرائيل در جنوب لنبان دارد. بنابراين قطعنامه 1559 لبنان را از امكان دفاع از خود و همچنين از مناسبات با سوريه و ايران محروم مي كند. این ها در شرايطي است كه هدف شماره یک امریکا در منطقه منزوي كردن ايران است. بنابراين تظاهرات يك ميليوني بیروت داراي كاربردي خارجي و بويژه رو به ايالات متحده داشت. براي آنكه به جامعه بين المللي نشان داد كه حزب الله بعنوان نیروی مقاومت لبنان، خط قرمز مهمي از لبناني هاست و بحث خلع سلاح آن اصلا نمي تواند مطرح باشد. هدف ديگر اين تظاهرات نشان دادن علاقمندي بخش مهمي از لبناني ها به همكاري استراتژيك با سوريه در مسئله نزاع اعراب و اسراييل بود. بديهي است كه اين علاقمندي به معناي رضايت خاص از مديريت امور داخلي لبنان توسط سوريه و مقامات لبناني در سال هاي اخير نيست. اما روشن است كه حزب الله و تظاهركنندگان مي خواستند نشان دهند كه معتقد به ضرورت هماهنگي ميان لبنان و سوريه در برابر اسراييل هستند. کشوری كه ايالات متحده حامي آن است. ويژگي كنوني وضع در منطقه استراتژي امريكا براي تغيير ساختار خاورميانه براساس منافع واشنگتن و نه خواست هاي مردم منطقه است. خواست مردم پيش از هر چيز خروج اسراييل از سرزمين هاي اشغالي 1967، خروج نيروهاي امريكايي از عراق و توقف سياست تجاوزكارانه امريكا در منطقه است. آن هم در شرايطي كه خطر جنگي جديد يكي از كشورهاي منطقه خاورميانه- ایران- را تهديد مي كند. در اين شرايط ويژه است كه قطعنامه 1559 تصويب شده و فشار امريكا برضد سوريه و لبنان افزايش مي يابد.
- رهبر حزب الله به اپوزيسيون پيشنهاد كرده است كه يك دولت وحدت ملي تشكيل شود، اما بنظر مي رسد اپوزيسيون در اين مورد مردد است. آيا اپوزيسيون واقعا خود متحد است؟
- اپوزيسيون در ارزيابي تظاهرات روز سه شنبه و فراتر از آن، اوضاع سياسي لبنان يا خروج نيروهاي سوري اتفاق نظر ندارد. مثلا وليد جنبلاط صريحا اعلام كرده كه مخالف آن است كه لبنان ابزاري در سياست امريكا شود. اين فاصله گيري جنبلاط در برابر امريكا در تضاد با موضع ديگر جريان هاي اپوزيسيون مانند "نيروهاي لبنان" يا هواداران ژنرال "اون" يا شخصيت هايي نظير رييس جمهور سابق "جمايل" است. آن ها كاملا از قطعنامه 1559 و كلا استراتژي امريكا پشتيباني مي كنند. آنان اميدوارند كه لبنان مجددا در آغوش امريكايي ها قرار گيرد و گفته هاي آنان نسبت به ديگر لبناني ها آغشته به نژادپرستي است. در اين اپوزيسيون جريان هاي راست افراطي مانند "نيروهاي لبنان" يا اون كه مدلشان ديكتاتوري هاي فاشيستي آمريكاي جنوبي است حضور دارند. اما جريان هاي دمكراتيك مانند گروه هاي چپ، شخصيت هاي مسيحي نظير "نصيب لحود" هم در آن هستند. اين گروه هاي اخير كاملا مي توانند مذاكراتي ملي با حزب الله و ديگر احزاب لبناني را آغاز كنند تا به اجماعي ملي دست يابند كه بتواند كشور را از بحران خارج كند. نصرالله دست خود را بسوي اپوزيسيون دراز كرده است و از هويت لبنان بعنوان دمكراسي مبتني بر اجماع دفاع كرده است.
- قطعنامه 1559 فقط به ابتكار امريكا تصويب نشد بلكه مشتركا با فرانسه ارائه شد. شما موضع فرانسه را در مورد لبنان چگونه مي بينيد؟
- قطعنامه 1559 يك طرح امريكايي است كه فرانسه هم به آن ملحق شده است. بنظر من فرانسه از يك سال پيش در سياست خارجي خود تغييراتي داده است. فرانسه پرستیژ مهمي در جریان مخالفت با سياست امريكا بطور كلي و بويژه در مورد جنگ عراق بدست آورد، اما ديپلماسي فرانسه به اين نتيجه رسيد كه رويارويي مستقيم با امريكا بسيار هزينه بردار است. فرانسه اكنون رويكردي بصورت همكاري با ايالات متحده را در نظر دارد ولو همكاري از موضع پايين تر. قطعنامه 1559 نتيجه اين بازبيني سياست فرانسه در خاورميانه است. البته هنوز اختلاف چشمگيري ميان اهداف فرانسه و امريكا در منطقه وجود دارد. فرانسه نگراني بيشتري نسبت به ثبات در خاورميانه دارد تا ايالات متحده چرا كه آن را مرزهاي جنوبي خود مي بيند و در آن منافع مهمي دارد. از طرف ديگر نخبگان فرانسه و رييس جمهور آن شيراك همواره از جهاني چند قطبي پشتيباني كرده اند، در حالي كه استراتژي امريكا برقراري و تحكيم تسلط بر سراسر جهان است. بنابراين تضادهايي ميان اين دو وجود دارد كه نبايد ناديده گرفت. اين تضادها وجود دارد، هر چند از يكسال پيش بدين سو خود را بطور جدي نشان نمي دهد. اين احتمال وجود دارد كه فرانسه سرانجام ناگزير به بازبيني موضع خود شود.
بايد تاكيد كرد كه هدف استراتژيك ايالات متحده و بطور دقيق تر، محافظه كاران نوين امريكايي بيرون كردن نيروهاي سوريه از لبنان، خلع سلاح حزب الله و سرنگوني رژيم سوريه است. روزنامه انگليسي گاردين طرح نومحافظه كاران را در اين مورد اخيرا فاش ساخته است.
براساس آن، محور مسئله ساز خاورميانه شامل ايران، سوريه و حزب الله است. سوريه حلقه ضعيف اين زنجير محسوب مي شود. خروج نيروهاي سوري از لبنان مقدمه بي ثباتي و سرنگوني رژيم سوريه است.
- پيامدهاي آن براي رژيم سوريه و حكومت بشار اسد چه خواهد بود؟
- عليرغم مشكلات داخلي و قطب هاي مختلف قدرت در درون رژيم سوريه و ميان جوانان و نسل قديم، بنظر من درك مشترك خطري كه دولت و كشور سوريه را تهديد مي كند موجب تصميم بشار اسد براي خروج نيروهاي سوري از لبنان شد. ايالات متحده مي خواست دامي در برابر سوريه پهن كند و آن را وادار كند در لبنان بماند تا بدين وسيله حمله به آن را با تركيبي از فشارهاي داخلي و بين المللي توجيه كند. بنابراين در رهبري سوريه همه با تصميم به ترك لبنان موافقند.