جدال بر سر رهبری

سرمايه داری تجاری غارتگر

موريانه بازار

ريشه‌های سپاه

را جويده است

 

   

ريشه‌های مردمی سپاه پاسداران را، سرانجام همان موريانه‌ای جويد، كه ريشه‌های جهاد سازندگی و بنياد مستضعفان را جويد. حساب اين سه نهاد، از نهاد چهارمی كه از ابتدای تاسيس به بيراهه رفت و سنگ بنايش را كج گذاشتند هميشه جدا بود، چرا كه مدعی دفاع از انقلاب بود. آن نهاد چهارم، كميته‌هائی بود كه از همان ابتدا آيت الله مهدوی كنی پا در ركابش نهاد و بعد هم آن را تحويل محسن رفيقدوست داد.

اين نهاد چند تصفيه بنيادين را پشت سر گذاشت تا آن شد كه امروز هست. بسياری از فرماندهان اوليه و بنيانگذار آن در جبهه ‌های جنگ يا كشته شدند و يا به كشتن داده شدند. به بهانه مقابله با خط آيت الله منتظری و ريشه كن ساختن خط محمد منتظری و سيد مهدی‌هاشمی در سپاه تصفيه‌های امنيتی بعدی صورت گرفت. آيت الله خمينی كه درگذشت موج سوم تصفيه‌ها آغاز شد. در اين موج سوم رهبر جديد جمهوری اسلامی فرماندهانی را كه از دوران جنگ می‌ شناخت و دور خود جمع كرده بود با معيار وفاداری به خويش به سطح فرماندهی بركشيد و بقايای خط آيت الله منتظری، فرماندهان متمايل به مجاهدين انقلاب اسلامی، خط امام و سپس آن گروه از فرماندهانی كه با رفسنجانی نزديكی بيشتری داشتند و يا سيمشان روی سيم محسن رضائی بود مشمول تصفيه شدند.

در تمام اين مراحل تصفيه، فرماندهانی جانشين فرماندهی ديگر شدند. همانگونه كه نماينده آيت الله خمينی در سپاه پاسداران( حجت الاسلام عبدالله نوری) جای خود را به آيت الله موحدی كرمانی داد. نه تنها عبدالله نوری، كه بسياری از فرماندهان بركنار شده نيز سر از زندان‌های سپاه در آوردند اما اجازه ندادند اخبار آن به روزنامه‌ها راه يابد.

فرماندهان نوينی كه جانشين فرماندهان اوليه شدند، بويژه در سال های پس از جنگ، بيش و پيش از آنكه نظامی و پاسدار و متعهد به آرمان‌های انقلاب باشند، سياست بازانی بودند كه بند نافشان نيز گام به گام بيشتر به بند ناف مافيای اقتصادی حاكم بسته شد و خود به محفل و قشری قدرتمند در حاكميت سرمايه داری تجاری تبديل شدند.

اين همان موريانه‌ای بود كه ريشه نهادهای از انقلاب بيرون آمده را جويد. راس هرم رهبری و فرماندهی بسيج سپاه نيز سرنوشتی جز اين نداشته است.

8 سال مقابله و توطئه عليه اصلاحات و زنده كردن آرمان‌های واقعی انقلاب 57 كه اكنون به سيلی بنيان كن تبديل شده و می‌ رود تا علاوه بر مجلس، قوه مجريه را نيز قبضه كند، آينه ايست كه در برابر اين فاجعه نهاده شد تا انعكاس آن را ببينيم. گرچه چشم جان و روان هر پايبند و طرفدار انقلاب 57 را می ‌آزارد و می ‌زند!

بدين ترتيب، جدالی كه اكنون بر سر قبضه رياست جمهوری جريان دارد و بخش مهم و تعيين كننده آن را فرماندهان سپاه پاسداران رهبری می ‌كنند، نه جدال بر سر دفاع از انقلاب و آرمان‌های آن و يا دفاع از استقلال كشور در برابر امريكا و ديگر ادعاهائی كه مطرح می‌ شود، بلكه جدالی است از يك طرف درونی و در صفوف سياسی- نظامی سرمايه داری تجاری و از طرف ديگر ميان همين صفوف و طيف با طرفداران زخم خورده و نگران آينده اصلاحات.

آن كشاكشی كه در جمع باصطلاح اصولگرايان و بنيادگرايان، آبادگران و نشاط آوران و يا هر اسم ديگری كه برای آن اختراع كنند تا بلكه خود را از تابلوی "راستگرايان" بيرون بكشند، جدالی است درون طبقاتی، كه نام آن حتی تضاد هم نيست!

بخشی از سرمايه داری تجاری ـ بازاری ايران كه به راستگرايان سنتی مشهورند با فرماندهان سپاه پاسداران كه می‌ خواهند رياست جمهوری را دراختيار بگيرند، نبردی است بر سر تقسيم منافع.

اين جدال در آن بخش از سخنان اخير حاج "حبيب الله عسگراولادی مسلمان" كه كمتر در مطبوعات ايران و خارج از ايران بدان توجه شد منعكس است كه در زير می‌ خوانيد:

«به گزارش خبرنگار "رويداد" حبيب الله عسگر اولادی خواستار سپردن امور سياسی به دست سياسيون اين جناح و نه نظاميان شده است و ادامه روند پررنگ شدن نقش نظاميان كم‌ تجربه را در جناح راست به ضرر اين جناح ارزيابی كرده است... »

بخش سنتی بازار و سرمايه داری بزرگ تجاری ايران، با فرماندهان سپاه پاسداران كه يك رهبری مافيائی و پنهان برای خويش برپا كرده اند در جدال قرار گرفته است. اين جدال نه بر سر دفاع از انقلاب كه اين فرماندهان مدعی آنند، كه اگر بود كلام عسگراولادی كلامی بود شبيه آن كلامی كه با مجاهدين انقلاب سخن می ‌گويد، بلكه جدال بر سر بردن و چاپيدن و از آن هم جدی تر" انداختن سيم روی سيم امريكا و عقب ماندن بخش سنتی است.»

امثال مهدوی كنی، واعظ طبسی و عسگراولادی از اين نگرانند. حتی‌هاشمی رفسنجانی!

 

 

 

 

  مقاله در فرمات PDF :