بازگشت

 

کردستان

ج.ا سرنوشت آن را با

حوادث عراق پیوند زده

ح . فروزان

  

کردستان ایران نه تنها زیرپوشش تلویزیون های کردستان عراق است، بلکه بتدریج و با ادامه سیاست سرکوب سیاسی و فرهنگی کردها و حتی تحمیل فقه شیعه به مردم مذهبی اما اهل تسنن کردستان، بتدریج زیر تاثیر سیاسی کردستان عراق نیز قرار گرفته است. هر اندازه در این سوی مرز حکومت مرکزی با فرهنگ و سنن و مذهب کردها می ستیزد و سپاه پاسداران به توپ و تانک متوسل می شود و کردها را می راند، در آنسوی مرز تلویزیون و رادیو و مراکز فرهنگی دولت تقریبا مستقل کردستان عراق فضای فرهنگی را به روی کردهای ایرانی می گشاید؛ چنان که سینما، تاثر و شعر زیر نفوذ مستقیم اهل ادب و هنر کردهای ایرانی است. دشوار بتوان تصور کرد، حاکمیت جمهوری اسلامی توان درک روندی که طی می شود را داشته باشد. آنها حتی هشدارهای سخنگوی دولت خاتمی را هم تاب نیاوردند. عبدالله رمضان زاده کُرد بود و سخنگوی دولت خاتمی. پیش تر نیز استاندار کردستان. انتخاب سیاستمدارانه ای از جانب خاتمی برای سهیم کردن کردهای ایران در کابینه اش.

همه این درایت ها را- مانند حاصل مذاکرات با اروپا- دولت جدید برباد داد. مقابله خونینی که با اعتراضات مردم شهرهای مختلف کردستان در ابتدای دولت احمدی نژاد شد، دفتر یک دوران را در کردستان بست و بیش از پیش چشم امید کردهای ایران را به کردستان عراق معطوف کرد. به همین دلیل است که نگاهی به نقش ماهواره و تلویزیون های کردی و اساسا تاثیر کردستان عراق روی کردستان ایران ضروری است. از سوی دیگر و بویژه، تاثیر پذیری احزاب قدیمی و شناخته شده کردستان ایران از رویدادها و سیاست های احزاب کردستان عراق باید مورد توجه قرار گیرد. محکوم ساختن سیاست های سرکوبگرانه حاکمیت جمهوری اسلامی، هرگز نباید چنان نابینائی سیاسی را به همراه داشته باشد که هر سیاست و شعاری به صرف این محکوم سازی پذیرفته شود. از جمله شعار فدرالیسم در عراق و یا کردستان واحد در منطقه. این شعارها و خواست ها شاید متاثر از حوادث و رویدادهائی که در عراق و یا ترکیه و یا حتی سوریه آینده جریان دارد و یا جریان خواهد یافت تاثیر گذار و یا حتی مفید هم باشد، اما هیچ دلیلی وجود ندارد که ما در باره کردستان ایران هم همینگونه بیاندیشیم و شعار بدهیم. کردهای ایران در کشورهای مختلف، لایه بندی های طبقاتی خود را دارند که جدا از مجموعه همین لایه بندی ها در آن کشورها نیست. همانگونه که لایه بندی های طبقاتی کردهای ایران متاثر از مجموعه ساختار  بافت طبقاتی ایران است. بنابراین، شعار و سیاست کُردی، برای کردستان ایران  درست و تقلید از شعارها و سیاست های کردهای دیگر کشورها غلط است.

 فروپاشی امپراتوری عثمانی در پی جنگ جهانی اول و تقسیمات جغرافیایی به دنبال آن، "مساله ی کُرد" را به عنوان مناقشه ای منطقه ای میان کردها از یک سو و دول ایران، عراق، ترکیه و سوریه از سوی دیگر در پی داشته که تا کنون- به رغم موافقتنامه های بسیار- برای طرفین حل نشده باقی مانده است. در 1920 عقد پیمان "سور" تعیین سرنوشت کردها را به رسمیت می شناسد اما تنها چند سال بعد طی قرار داد 1923 لوزان این حق از کردها سلب می شود و در کشورهای مذکور ادغام می شوند. از آن زمان تا کنون کردستان تاریخ پر فراز و نشیبی به خود دیده که همواره مبارزه ی کردها به اشکال گوناگون وجه غالب آن است. چیزی که بدون شک غیر قابل انکار است هویت ملت کرد و تلاش کردها برای زنده نگاهداشتن آن است. هویتی که طی دهه های متمادی سعی شده چه از سوی دولت های خودکامه محلی با سرکوب و ارعاب و محروم داشتن کردها از حداقل حقوق مدنی و چه از سوی دول استعماری و امپریالیستی با معاملات پشت پرده، انکار و به بازی گرفته شود. اما حکایت همچنان باقی است و صورت مساله را نمی شود پاک کرد. در این میان کردستان عراق در مبارزه برای احقاق حقوق کردها پیشرو بوده و هر گاه جنبش ملت کرد در عراق با شکست مواجه شده پس از چندی و به شکلی دیگر سر برآورده و پرچم مبارزه را کماکان برافراشته نگاه داشته اند. هر تحولی در کردستان عراق همواره در کردستان های دیگر و بویژه کردستان ایران بازتاب داشته و تاثیر گذار بوده است. جدای از مسائلی همچون همسایگی دو کشور و سابقه ی همکاری های مبارزاتی علت این امر را می بایست در هویت کردی مشترک و ناسیونالیسم کرد جستجو کرد. به هر حال این تاثیر گذاری هیچگاه از دید دولت های حاکمه ی این دو کشور پنهان نمانده و به رغم روی کار آمدن رژیم های مختلف همگی در حساسیتی ویژه نسبت به مساله ی کردها اشتراک نظر داشته اند، بطوری که آن را مستقیما در ارتباط با "امنیت ملی" این کشورها قلمداد کرده اند. به هر حال در معادلات سیاسی منطقه ای و به خصوص در شرایط ویژه و اضطراری، اقلیت های ملی و قومی کانون های بحران زا تلقی می شوند و می توانند نقش مهمی پیدا کنند. کردها در این میان بیشتر مورد توجه بوده و هستند هم به لحاظ سابقه و توان مبارزاتی و هم پراکندگی جغرافیایی خاص خود. با توجه به اینکه کردستان عراق به کمک آمریکا در دهه ی 90 خود مختاری به دست آورد شرایط آزادتری برای فعالیت کردها از فعالیت های فرهنگی از قبیل انتشار روزنامه ها، مجلات متنوع و کانال های ماهواره ای گرفته تا تشکیل پارلمان کردستان پدید آمد. سیاست های چهار کشوری که کردها در این کشورها پراکنده اند هیچگاه توام با واقع بینی نبوده، هیچگاه تلاش نشده حقوق مدنی اقلیت کرد این کشورها (و همینطور سایر اقلیت های ملی) به رسمیت شناخته شود. همیشه سعی کرده اند اقلیت کرد را در ملت واحد فارس ، ترک و عرب ادغام کنند. نمونه ی سیاست تعریب (عربیزه کردن) کرکوک در کردستان عراق و نمونه های مشابه در کردستان های دیگر از این جمله اند. در کردستان ایران جمهوری اسلامی در اوایل جنگ ایران و عراق حتی اسامی اماکن کردستان را به نام های اسلامی تغییر داد. حتی شخصیتی فرهنگی چون خاتمی در جریان سفر به ترکیه و شرکت در اجلاس سران اکو با تشکیل پارلمان کردستان عراق مخالفت نمود و کردهای هر منطقه را متعلق به کشورهای خود دانست. اینها نشان از کج اندیشی هیاتهای حاکمه این کشورها دارد که به جای تاکید بر حقوق شهروندی یکسان برای همه ی ملل یک کشور بر سرکوب خواست های مدنی آنها اصرار دارند.

با تشکیل منطقه ی خود مختار کردستان عراق و بویژه پس از اشغال عراق توسط آمریکا و به دست آمدن فرصت فعالیت در کردستان عراق، کردهای ایران که تحولات کردستان عراق را دنبال می کنند و می بینند طبعا تحت تاثیر قرار می گیرند. در این میان تاثیر شبکه های تلویزیونی کردستان عراق غیر قابل انکار است. در كردستان عراق 3 كانال ماهواره ای KURDsat، Kurdistan tv و Zagros فعاليت می كنند. Kurdsat تلويزيون وابسته به اتحاديه ميهنی كردستان عراق PUK به رهبری جلال طالبانی است. مركز پخش برنامه‌های اين تلويزيون شهر سليمانيه است. Kurdistan tv كه تحت اختيار حزب دمكرات كردستان KDP به رهبری مسعود بارزانی است از شهر هه ولير پخش می شود و Zagros را می توان حاصل همكاری مشترك اين دو حزب دانست. در واقع Kurdsat و Kurdistan tv كانال های حزبی هستند. در آغاز فعاليت، اين شبكه‌ها به شيوه‌ای دمكراتيك اداره می شدند ولی پس از يورش آمريكا و پذيرفتن سياست های اين كشور در عراق از سوی اين دو حزب هر چه بيشتر اداره ی اين شبكه‌ها به شيوه‌ای متمركزتر در جهت اين سياست‌ ها اعمال می ‌شود. بيشتر بينندگان اين دو كانال علاوه بر كردهای عراق مردم كردستان ايران هستند كه محروم از داشتن تلويزيون مستقل كردی، بسيار پيگير برنامه‌های اين دو شبكه را دنبال می‌كنند. در پی جريانات مربوط به تعلق كركوك به كردستان عراق و پذيرش فدراليسم برای عراق، شادی مردم در كردستان ايران تا حد درگيری با نيروهای امنيتی پيش رفت. اين نشان دهنده ی تاثير پذيری فوق العاده كردهای ايران از اين كانالهاست. دليل اين اشتياق را بايد در سركوب ساليان طولانی گذشته جستجو كرد. كردهای ايران شاهد قدرت گيری برادران خود در عراق هستند، از طرفی واضح است كه آگاهی كردها نسبت به تحولاتشان در دنباله روی از رهبرانشان خلاصه شده كه اين نيز به نوبه ی خود نتيجه ی طرز تفكر حاصل از مبارزات عشيره‌ای تا همين اواخر و احساسات ناسيوناليستی شديد است. اساسا PUK در گسست از جنبش بارزانی برای پی ريزی سياستی مدرن و منطقی در پيشبرد مبارزات ملت كرد پا به عرصه گذاشت. به هر حال Kurdsat و Kurdistan tv در كردستان ايران طرفداران بسياری دارند. اين دو شبكه با روشنفكران، هنرمندان و فعالين كرد ايرانی نيز همكاری دارند. در ميزگردهای سياسی فرهنگی از آنان دعوت می شود. در مصاحبه‌های تلويزيونی به همين شكل. در زمينه ی موسيقی نيز بارها شاهد دعوت نوازندگان و خوانندگان كرد ايرانی برای اجرای برنامه در كردستان عراق بوده ايم نمونه ی مشخص آن گروه كامكارها و عندليبی است. برای برنامه سازی رابطينی از سوی كردستان عراق برای دعوت از فعالين ايرانی به كردستان ايران رفت و آمد دارند و به اين صورت تلويزيون‌های ماهواره‌ای زمينه ساز ارتباطات هر چه بيشتر مردم كردستانهای مختلف با يكديگر شده اند. پوشش خبری اين تلويزيون ها عمدتا بر روی مسايل جنگ عراق، كردستان عراق و ايران است. بر روی فدراليسم برای كردستان عراق و رای به قانون اساسی آتی تاكيد می ‌شود. شكی نيست كه تاثيرات تلويزيون های كردی بسيار مثبت بوده به عنوان دريچه‌ای كه بواسطه ی آن ملت كرد با جهان امروز ارتباطی سريع تر و وسیع تر پيدا كرده، از رويدادها دنيای امروز مطلع می ‌شود و دنيا را بهتر می ‌شناسد و اين جدای هويت بخشی كردی است كه مرهون اين تلويزيون ها هستيم. اما مساله ی ديگری در اين ميان وجود دارد و آن شرايط دنيای امروز است. بدون شك كردها در عراق پس از فروپاشی ديكتاتوری صدام حسين و اشغال عراق توسط امريكايی ها فرصت فعاليت حتی در سطح رييس جمهوری عراق پيدا كرده اند.  تاييد سياست های امريكا در منطقه از سوی رهبری كردستان عراق پوشيده نيست، و اما اين سياست همان نمايشی است كه با عنوان دكترين pax Americana (صلح و دمكراسی به شيوه ی آمريكايی!) در يك تور بين المللی قرار است به جهان ارائه شود كه برای شروع  در افغانستان و عراق از آن پرده برداری كرده اند. اما اينكه در اين زمينه رهبران كرد عراق تا كجا پيش می روند بايد منتظر ماند و ديد. ولی در اين شكی نيست كه در حال حاضر تلويزيون های كردی از اين سياست به شدت پشتيبانی می كنند و حتی زمزمه ی سانسور اخبار و تحليل‌ های مخالف اشغال عراق نيز شنيده می شود. و اين چيزی است كه آينده كردستان عراق را باز هم در‌ هاله‌ای از ابهام قرار داده و حتی كردستان ايران را همسو با اين سياست‌ها قرار می دهد چرا كه گفتيم در كردستان ايران اين شبكه‌ ها، به ياری سياست ضد كردی و ضد سنی حكومت مركزی شيعه مصرانه پيگيری می شوند. هنوز بياد داريم معامله ی 1975 الجزيره و خيانت امثال كيسینجر به ملت كرد را. البته بايد قبول كرد رهبری جنبش كرد از اشتباه مصون نبوده اما ترس از تكرار چنين خيانتی است. حوادث اخیر در کردستان ایران که با سرکوب شدید و حضور هزاران نیروی نظامی و نیروهای ویژه و اعلام حکومت نظامی پایان یافت و فقر و توسعه نیافتگی حاکم شده بر کردستان ایران، نبود مطبوعات کردی و حداقل آزادی ها همه و همه کردهای ایران را بیش از پیش به پیگیری وضعیت کردستان عراق که می بینند شرایطی به مراتب بهتر و آزادتر دارند متمایل می کند و هم از اینجاست که در نهایت خطر همسویی با سیاست های منطقه ای ایالات متحده آشکار می شود. آمریکا تا چند هفته پیش از حمله به عراق از ترکیه درخواست نمود تا برای حمله به شمال عراق از طریق ترکیه به نیروهای آمریکایی اجازه داده شود و در ازای آن ارتش ترکیه برای سرکوب کردها در شمال عراق مختار است.  این مساله با رد درخواست آمریکا توسط پارلمان ترکیه پایان یافت. تنها پس از اینکه آمریکا در جلب رضایت ترکها توفیقی پیدا نکرد به سراغ کردها آمده و با توجه به آرزوی دیرینه ی ملت کرد برای کردستان فدرال و قول آن به کردها آنها را با سیاست های خود در منطقه همسو ساخت. به هر حال مقابله با اکثریت 60 درصدی شیعه در عراق در این شرایط بحرانی و خطر مداخلات ایران و احیانا روی کار آمدن دولت شیعه با الگوپذیری از جمهوری اسلامی، آمریکا را به قبول درخواست کردها مجبور ساخته است. امپریالیسم آمریکا میخواهد و توانسته که از جنبش های ملی و قومی به سود خود بهره برداری کند این موضوع همراه با سابقه ی تاریخی خیانتهای غرب به جنبش کرد نکته ای کلیدی است که نباید از دید رهبران کرد پنهان بماند. مسلما مسائل بسیاری از جمله تعلق کرکوک و میدان های نفتی آن، همچون گذشته مورد مناقشه خواهد بود.

ظهور مجدد جنبش های ملی و قومی و بنیاد گرایی مذهبی از یک سو ناشی از جهانی شدن به شیوه ی امریکایی و تلاش امریکا برای سلطه بر جهان و به دست آوردن رهبری جهانی ست و از سوی دیگر ناشی از  ناکامی دولت های محلی در برآوردن مطالبات به حق ملتهای ساکن در محدوده ی یک کشور و استقرار دموکراسی. آنچه که با توجه به شرایط جهان امروز باید به دنبال آن بود نه استقلال و فدرالیسم که تلاش برای دمکراسی است تا بتوان به واسطه ی آن مطالبات ملت ها را محقق کرد. فدرالیسم امروز دردی نه از ملت کرد و نه سایر ملتها دوا نمی کند و تنها ابزاری می شود در خدمت سیاستهای جهانی ایالات متحده که اینجا و آنجا با دامن زدن به ناسیونالیسم ملی و قومی و مذهبی و مینیاتوری کردن جهان، یوگسلاوی های تجزیه شده و چچن های مستقل دیگری بیافریند. متاسفانه اشتباه رهبری کرد عراق در مورد احزاب کردستان ایران تکرار می شود. اتخاذ شعار فدرالیسم با توجه به شرایط کردستان عراق و غافل از سیاست های جهانی در منطقه نمودی از آن است که در این اشتباه رد سیاست ها و شیوه های سرکوبگرانه و غیر مسئولانه جمهوری اسلامی که در نهایت تنها به سود سیاست جهانی ایالات متحده آمریکا عمل می کند، آشکار است.

 

 

 

 

  فرمات PDF :                                                                                                        بازگشت