بازگشت

 

همان روحانیون، همان نقش

ترکمنچای دیگری

در کمین ایران است!

  

قرارداد تركمنچای، پایان غم انگیز نقش ضد ملی روحانیونی است که در دربار قاجاریه لانه داشتند و شریک حکومتی این دربار بودند.

پایان جنگ با روسيه كه با شكست و از دست رفتن بخش وسيع و مهمی از خاك ايران خاتمه يافت، با قرارداد تركمنچای همراه شد. جنگی، که با سماجت روحانيونی شروع شد كه اتفاقا هم انديش امثال مصباح يزدی و جنتی و خزعلی و... در جمهوری اسلامی كنونی بودند.

سيد عبدالله بهبهانی اول( با آیت الله آزادیخواه دوران مشروطیت اشتباه نشود)، آيت الله استرآبادی، ملاهادی نراقی و روحانيون بزرگ در آن دوره كه به عصر جهاديه معروف است، جنگ دوم ايران و روس را عملا و با فتوای جهاد به ملت ايران تحميل كردند. همين روحانيون گفته بودند كه شكست نيروهای مسلح ايران شكست سپاه دين است. و تركمنچای پايان نامه همين جنگ و شكست در آنست.

بعد از همان فتوای جهاد بود كه شاه به توصيه روحانيون و برای تفهميم فتوای علما، خوانين و سران عشاير را احضار كرد و در حضور آنها كه همه رجز جنگ می ‌خواندند و زره و خفتان بسته بودند و از جنگ ديگری با روس جانبداری می‌كردند از ضرورت جنگ و فتوای دينی گفت.

در صفحه 42 كتاب "كشتگاه بر سر قدرت" می ‌خوانيم:

نايب السلطنه "عباس ميرزا" و قائم مقام (صدراعظم) دل خون و ساكت بودند. تا شاه نظر قائم مقام را پرسيد، او بهانه آورد كه: ”كار جنگ و لشكرآرايی را بايد از لشكريان خواست كه من مرد قلمم“.

شاه اصرار كرد. قائم‌ مقام پاسخ خود را با اين سؤال بيان كرد:

”شاهنشاها! ماليات ممالك محروسه چقدر تواند بود؟“

شاه روی در هم كشيده پاسخ داد:

”شش كرور“

البته، شاه می ‌دانست كه قائم ‌مقام خود اين را بهتر می ‌داند. آنگاه قائم‌ مقام پرسيد:

”آيا ماليات ممالك روس به عرض مبارك رسيده است؟“

شاه با كمی تندی پاسخ داد:

”آری! ششصد كرور است، می ‌دانيم“

و قائم مقام جوابی را كه آماده كرده بود باز گفت:

”جنگ شش كرور و ششصد كرور نه شرط عقل است“.

گفته قائم مقام خروش از جمع بلند كرد. علما به فرمان جهاد اشاره كردند كه چون صادر شود كرور كرور برای دفع كفار عازم شوند. سردارانِ فتح نامه خواندند و ديگران اشاره به معبران و فال ‌بينان كردند. قائم‌ مقام سر می‌ جنباند و در دل نگران بود. او قصه شاه سلطان حسين و اطرافيانش كه وی را که با همين ترفندها تشويق به بی ‌خيالی كردند تا محمود افغان به اصفهان رسيد، در نظر‌ می ‌آورد. اينك همان حكايت بود به گونه‌ ای ديگر. همان رمالان و فال ‌بينان اين بار فتحعلی ‌شاه را تشجيع به حمله به روس می ‌كردند. پايان اين جنگ برای قائم مقام روشن بود، پس دم دركشيد و ساكت شد، كه ميدان در دست شيادان و رمالان بود ... "

قرارداد ننگين تركمنچای حاصل اين جنگ طلبی بود. احمدی نژاد که هنوز نمی داند فرق قرارداد ترکمنچای با قرارداد "گلستان" چیست و روحانیونی نظیر احمد جنتی و مصباح یزدی اکنون با کمک مداحان اهل بیت در جمهوری اسلامی، همان نقش را برعهده گرفته اند که روحانیون عصر جهاد در دوره فتحعلی شاه برعهده گرفته بودند. پس از آن شکست و خفت، عباس میرزا که جسارتش بر عقلش غلبه داشت، تازه فهمید که باید ارتش ایران را مدرن کند و از دایره رمالان و روحانیون جهادی خود را بیرون بکشد، اما همان روحانیون امانش ندادند.

قائم مقام نیز قصیده معروف خود را در باره این شکست سرود:

« روزگار است، آنکه که گه عزت دهد، گه خوار دارد- چرخ بازیگر از این بازیچه ها بسیار دارد»

 

 

 

 

  فرمات PDF :                                                                                                        بازگشت