رویاهای انقلابی
جایگزین گمراه کننده
آگاه سازی توده ها
ب. آ. پوگاچيف
ترجمه و تلخيص: ک. رحمانی
نخست درباره اصطلاحات
1- مبارزه کمونيست ها انقلابی است. اين يکی از بديهيات است- کمونيست ها بمثابه بخشی از طبقه کارگر در راستای دگرگونی جامعه، يعنی انقلاب پيکار می کنند. اما «استراتژی انقلابی» دارای دو نشان است- يا آن استراتژی است که در آن تحولات انقلابی و بنيادی روی می دهند ( در تحولات تکنيکی و جامعه)، يا استراتژی متخذه در انقلاب های مسلحانه ( در خطوط کلی همه انقلاب های گوناگون که استراتژی هر يک از آنها خود ويژه است، گذشته از خصايص کلی، خصايص مخصوص خود وجود دارد).
با توجه به اين ويژگی ها معنايی، برای کاربرد درست تر استراتژی، توسط کمونيست ها اصطلاح « استراتژی مبارزات انقلابی طبقه کارگر» اتخاذ شد.
2- استراتژی - اصطلاحی است از حوزه نظامی و به معنی «عالی ترين رشته هنر نظامی» ( فرهنگ دانشنامه شوروی 1983). مسائل تئوری و پراتيک تدارکات نيروهای مسلح برای جنگ، برنامه ريزی و اداره آن را در بردارد، قانونمندی های نظامی را پژوهش می کند، روش و اشکال تدارک و اداره عمليات استرتژيک را تدوين، اهداف و وظايف جبهه، ناوگان و ارتش را برآورد و نيروها را در عرصه عمليات نظامی و خطوط استراتژيک تعيين و توزيع می کند ».
در خاطرات ژنرال اُ . بِردِلی سردار آمريکايی جنگ دوم جهانی، استراتژی شوروی به بازی شطرنج تشبيه می شود، يعنی اشاره ای است به حسابگری آن. تجربه جنگ کبير ميهنی نشان داد که پيروزی های واقعی هنر استراتژی متکی بر محاسبه واقع بينانه علمی و خلاقيت الهام آميز سرداران جنگی است.
استراتژی مبارزات انقلابی دارای خصايص مناسب با خطوط استراتژی های نظامی است. به چنين اصطلاحاتی اشاره می کنيم.
1- اهداف و وظايف استراتژيکی
2- اوضاع استراتژيکی، ابتکارعمل استراتژيکی
3- مخالفين و متحدين استراتژيکی
4- نيروها و ذخيره های استراتژيکی
5- مراحل تکامل اوضاع استراتژيکی
6- عرصه و سمت و سوی استراتژيکی
7- فاکتور اخلاقی- سياسی در استراتژی
استراتژی مبارزات انقلابی طبق تجربه گذشته
1- اهداف سياسی و وظايف انقلاب در بلوغ و پختگی تضادهای طبقاتی ارزيابی و در برنامه معين احزاب به اهداف نزديک تر ـ دستاوردهای حاکميت سياسی طبقه کارگر و اهداف دورتر، برنامه حداکثر ـ ساختمان سوسياليستی و سپس جامعه کمونيستی تقسيم می شوند. همه فعاليت های در پيوند با اهداف بالا، در دستيابی به اهداف و وظايف بينابينی در ارتباط با مرحله انقلاب عملی بکارگرفته می شوند. مهمترين موًلفه هنر استراتژيکی ـ تعيين مرحله در روند مبارزاتِ درحال وقوع ، يعنی ارزيابی اوضاع استراتژيکی است.
2- آموزش لنينی درباره وضع انقلابی در خطوط کلی آموزش ارزيابی اوضاع استراتژيکی در مبارزه سياسی است. وضع انقلابی مراحل تکامل خود را طی می کند.
وضع عمومی انقلابی ـ زمانی که عدم تناسب مناسبات اجتماعی سطح نيروهای توليدی تضاد را تا چنان مرحله ای شدت بخشد که «بالايی ها نتوانند رهبری کنند و پايينی ها نخواهند به شيوه سابق زندگی کنند». بدتر شدن سطح زندگی پايينی ها بيشتر از حالت عادی اوضاع را بحرانی تر و وضع مستقيم انقلابی را که در نهايت امر می تواند به انفجارانقلابی ـ انقلاب ها پايان يابد، نزديک می کند.
اصطلاحات «بالايی ها» و«پايينی ها» ياد شده در بالا ما را به مفهوم نيروهای استراتژيکی سوق می دهند.
3- ارزيابی صف آرايی نيروهای طبقاتی در جامعه، خصلت مسلم و جدا نشدنی تحليل اوضاع استراتژيکی است. نمونه چنين تحليلی آثار لنين و .. است.
در يک مرحلهً انقلاب، طبقه کارگر به همراه تمامی دهقانان با تزار و ملاکين مخالفت کردند. در مرحلهً ديگر انقلاب کارگران به همراه دهقانانِ تهيدست با خنثی کردن دهقانانِ ميان حال با بورژوازی بزرگ و ميانه مخالفت کردند، سپس در اتحاد با دهقانان تهيدست و دهقانان ميان حال با کولاک ها مبارزه کردند. صف آرايی طبقاتی نيروها با صف آرايی سازمان های سياسی اين طبقات که بيانگر منافع طبقاتی آنان بودند، مطابقت داشت. مخالفين گاهی سلطنت طلبان و گاهی کادت ها( اعضای حزب مشروطه خواه دمکرات)، گاه اس ارها ـ در آغاز راستگرا و سپس بخش چپ های منشويک ها ـ بودند. در اين رابطه لنين در مقاله «مارکسيسم و قيام» می گويد:
« قيام برای اينکه قرين موفقيت گردد بايد نه به توطئه و نه به حزب بلکه به طبقه پيشرو متکی باشد. اولا، قيام بايد به شورانقلابی مردم متکی باشد.
ثانيا، قيام بايد به چنان نقطه عطف در تاريخ انقلاب در حال اعتلاء متکی باشد که در آن فعاليت گروه های پيشرو و مردم بحداکثر خود رسيده باشد و تزلزل صفوف دشمن و صفوف دوستان ضعيف و دودل و نيم راه انقلاب از هر وقت ديگر شديدترباشد.» (لنين آثارمنتخب در دوازده جلد. ج 6 . ص144_145 .)
4 ـ نيرو ها و ذخيره های استراتژيکی در روند انقلاب دستخوش دگرگونی ها می شوند. مبارزه در زمان و مکان صورت می گيرد. در پروسه فعاليت ها دگرگونی موقعيت طبقات و سازمان های سياسی آنان روی می دهد. چنانکه پايان جنگ ميهنی در روسيه پايه و اساس اتحاد کارگران و دهقانان را دگرگون ساخت.
دهقانان بدون اينکه بيمی از بازگرداندن زمين های بدست آمده از حکومت شوروی به ملاکين داشته باشند، برای سختی کشيدن تقسيمات آذوقه آمادگی از خود نشان ندادند. بدين ترتيب خطر گذار آنها از ذخيره انقلاب به ذخيره ضدانقلاب که در شورش کرونشتاد بروزکرد، بوجود آمد.
همچنين در جريان جنگ ميهنی ديناميک وضع ذخيره ها زماني که ضدانقلاب کمک انسانی و تسليحاتی از کشورهای آنتانت دريافت کرد، ظاهر گرديد و انقلاب از پشتيبانی اقدامات مشترک پرولتاريای جهانی برخوردارشد.
ساختار نيروهای انقلابی: 1- حزب 2- پرولتاريای پيشاهنگ 3- اکثريت پرولتاريا 4- توده های زحمتکش 5- مردم
«تسمه های انتقال»، «چرخ دنده های» ارتباط حزب با توده ها: اتحاديه ها، شوراها، سازمان های جوانان، زنان و ديگرسازمان های اجتماعی.
5- مراحل انقلاب را همانند مراحل فعاليت های نظامی می توان چنين ارزيابی کرد:
دفاع استراتژيکی، مواضع دفاعی فعال، تعرض متقابل، تعرض، وقفه استراتژيکی. هر مرحله ای با اشکال و متد های مبارزه خود، با اشکال سازمان های طبقه کارگر خود و حزب آن تطبيق می کند. چنانکه مبارزه اقتصادی، بنا بر ارزيابی و نظريهً مارکسيست ها تدافعی است و وظايف دفاع از طبقه کارگر را همزمان با وظايف تدارک و شکل گيری ارتش سياسی انقلاب، انجام می دهد.
در اين مرحله اشکال کارها ـ به ويژه (بيشتر در مرحله نخست) تبليغاتی و سازماندهی است: پيشقراولان، تظاهرات، اشکال سازماندهی طبقه دراتحاديه ها (احزاب طبقه کارگر برای نفوذ خود در آنها، برای استقلال سياسی طبقه و عليه انحراف آن در مسير همکاری اجتماعی است). اشکال سازماندهی احزاب همانا بر تبليغ مبارزهً طبقاتی سمتگيری شده اند، کار پروپاگانديست ها را متحد و هدايت می کنند و شرايط مادی: تکنيک چاپ، رسانه های گروهی، شبنامه ها را فراهم می آورند.
گذار به اعتصاب های سياسی، راه پيمايی های توده ای ـ اقداماتی است تعرضی، در درجه اول اهميت سازمان های کارگری در مقياس طبقه، شکل گيری اعتصابات متحد، شوراها، تدارک شکل گيری ساختار اعمال زورطبقه، شکل گيری دسته های حفاظت کننده اعتصاب کنندگان و راه پيمايان قراردارد.
در مرحله مستقيم وضع انقلابی، مثلا در سپتامبر ـ اکتبر سال 1917 در حزب بلشويک ها ارگان هايی مانند کميسيون نظامی و سپس در جريان خود انقلاب ـ کميته های نظامی ـ انقلابی ـ «کميسيون های انقلابی» و شوراهای نظامی انقلابی با نهاد کميسرياهای آنها که با اختيارات و اعتبارنامه های لازم در همه ساختار طبقه کارگر و ساختارهای ماشين دولتی برای درهم شکستن آن و کسب اهرم های دولتی دردست کارگران ابلاغ شده بود، ديگر شکل گرفته بودند. البته نيروی اعتبارنامه ها متکی بر نيروی سازمان ها و تجهيز طبقه کارگر بود.
هنر ارزيابی مرحله و اشکال مقتضی مبارزات و سازماندهی آن امکان تعيين و لحظه گذار از مرحله ای به مرحله ديگر و فاکتور زمانی فعاليت ها را می دهد. چنانکه مارکس در سال 1870 به انقلابيون فرانسه از حرکت نابهنگام، کوته انديشانه، خودانگيخته تا نضج اوضاع انقلابی در ولايات هشدار داد.
لنين بنحو احسن در ژوييه سال 1917 اين فاکتور زمانی را در نظرگرفت: در پتروگراد برآمدِ خود انگيخته توده ها در فراخوان به هنگ مسلسل ميسر شد که در چارچوب تظاهرات صلح آميز مسلح اجرا شود، هر چند برای بدست گرفتن حکومت در پايتخت نيرو به اندازه کافی وجود داشت. اما در ولايات اوضاع در برخی ايالات مانند ايوانووـ وُزنِسِنسک، جايی که شوراهای بلشويکی درعمل حاکميت خود را اعمال می کردند، نضج يافت، در ديگر نواحی هنوز کادت ها، اس ار ها و منشويک ها حاکميت را می گرداندند.
ارزيابی لحظه اقدامات استراتژيکی، مهمترين عنصر هنر استراتژی است.
6- اهميت کامل ارزيابی نقش عرصه ها و جهت های استراتژيکی بخوبی در نمونه وضع سياسی در روزهای ژوييه سال 1917 مشاهده می شوند. تظاهرات تنها در پايتخت، باهمه اهميت آن، تعيين کننده درهمه انقلاب ها نبوده است، تحول در ولايات، در جبهه ها و همچنين کميته های سربازان جبهه ضروری بود.
چنانکه اگر در زمان تظاهرات اکتبر جبهه شمال تماما در مواضع بلشويک ها بودند، جبهه رومانی هنوز برای دولت موقت بود و طيف مواضع جبهه ها گسترده بود. اما به علت دوری جبهه های رومانی و ماوراء قفقاز تاثير آنها جنبی بود و بلوغ و پختگی آنها پس از بدست گرفتن حکومت در پيتر، مسکو و در ديگر نواحی کشور روی داد.
- نمونه عملکرد های استراتژيکی، متشکل از عمليات ابعاد کوچک به ما تحول اکتبر در پتروگراد و در مسکو را ارائه می دهد. مقايسه اين دو عملکرد بمثابه اقدامات سياسی امکان تفکيک شرايط عملکرد ها را می دهد. اين عملکردها در بسياری موافق مطالبات لنينی نسبت به انجام قيام هستند.
مداخله لنين در پيتر موجبات تعيين مهلت اقدامات، شکل گيری ارگان های رهبری، تدوين طرح، انجام عمليات در زمينه پيروزی های فزاينده ه رروزه را فراهم آورد. در زمان عمليات قاطعانه جلوی دودلی ها، ناپيگيری ها، انصراف از تشبث های سازش طلبانه دومای پتروگراد، از برنامه ارضی اس ارها، متخذه کميسرملی و جلب اس ار های چپ متحد گرفته شد. عمليات با دشواری های بزرگی روبرو بود، پاره ای از رهبران کميته مسکو به رياست نوگين، ضمن تمايل به اجتناب از خون ريزی، بين اقدامات قاطع و گفتگوهای صلح آميز مردد بود، و نتيجه اينکه براثر تحول خون بسياری ريخت تا تحول بدون خون ريزی در پيتر( شش نفر به هلاکت رسيدند).
نوگين (ويکتور پاولويچ، انقلابی حرفه ای و بلشويک ) دوبار در انجام مذاکرات نظامی ـ سياسی با سرهنگ اس ار، ريابتسيف ( که درمسکو رياست ساختارهای نظامی دولت موقت را به عهده داشت) در مورد موضوع تشکيل حکومت«همگون سوسياليستی» همه نيروهای انقلابی ـ دمکراتيک و سوسياليستی اصرارکرد. تحت پوشش مذاکرات، ضدانقلاب نيروها را در مسکو متمرکز کرد و پادگان انقلابی کرملين را به رگبار بست و برای تعرض وارد شورا شد.
بدين ترتيب اقدامات سياسی مانند عملکرد نظامی مستلزم برنامه ريزی دقيق، پيگيری، استواری، قاطعيت و نرمشی را که در استراتژی لنينی در پتروگراد تجلی يافت، است. از همه موارد گفته شده در بالا ممکن است چنين به نظربرسد که اقدامات سياسی ـ تنها عنصر وابسته به عمليات نظامی است. اما در عمل همچنان وضعيت برعکس است. مخصوصا عملکرد نظامی وابسته به عملکردسياسی هست، ضمن توجيه ارزيابی کلاوسويتس ( شاگرد هگل) که جنگ ها بمثابه تداوم سياست ها با ابزار نظامی هستند. به همين مناسبت شکل دادن به رابطه و موضع نسبت به مسئله خصلت قهرآميز انقلاب ها لازم است. مارکس می گويد که او چيزی بيشتر از انقلاب مطلق العنان نمی داند، هنگامی که با قهر طبقه ای خود را از حکومت کناربکشد و طبقه ديگربقدرت برسد ...
پس انقلاب قهرآميز ممکن است با اعمال زور راه مبارزات مسلحانه و با تهديد اعمال زور راه مسالمت آميز طی کند. اما در هر حالت برای انقلاب در دسترس داشتن نيروی کافی يا امکان يافتن اين نيرو ضروراست.
در طی سال 1917 لنين دوبار امکان تکامل مسالمت آميز انقلاب را پيدا کرد: در سخنرانی کنگره اول شوراها و در آغاز سپتامبر سال 1917، پس از شکست کورنيلف. وی در مقاله «درباره سازش ها» سوم سپتامبر 1917 اذعان می دارد که هشدار درباره امکانات انتقال مبارزات انقلابی به مسير مسالمت آميز بخاطر سرعت دگرگونی اوضاع و بخاطر تاخير ارتباط ها با کميته مرکزی دير شد، يعنی فاکتور زمانی طبق ارزيابی او نقش خود را بازی کرده است.
8- فاکتور اخلاقی ـ سياسی در استراتژی. کاراکتر عينی انقلاب، نظريه مارکسيستی به اينکه انقلاب ها را نه قهرمانان، نه احزاب و حتی نه طبقات، بلکه مردم انجام می دهند، به ارزيابی اوضاع استراتژيکی با توجه به کيفيت های اخلاقی ـ سياسی تمامی قشرهای مردم بدون پريدنِ مصنوعا از روی مراحل تکامل اين کيفيت ها، چنانکه اين مسئله توسط تروتسکی در تئوری انقلاب پرماننت تصورمي رفت، وادار می کند.
درجريان انقلاب روشنگری توده ها برپايه تجربه مشخص انقلابی آنان به مراتب شديدتر روی می دهد و يک ماه مبارزه ارزش سال ها تکامل تاريخی آرام را دارد. اما نمی توان کم حوصله گی خود، تدارک شخصی خود برای انقلاب و رويای شخصی خود را بمثابه واقعيت به توده ها نسبت داد ـ ضمن کمک به باز شدن چشمان مردم و فعال کردن آنها درجريان مبارزات، واقعيت ها را لازم است که به توده رساند. در اينجا در مقابل پروپاگاند، آژيتاسيون و فعاليت های تبليغاتی در درجه اول اهميت مطرح می شود.