راه توده                                                                                                                                                          بازگشت

 

حزب كمونيست فرانسه- 2
سرژ ووليكو - دانيل تارتاكوفسكی
حزب کمونیست فرانسه
در کوره زمان و حوادث
ترجمه
ن. کیانی

 

دستاوردهای بازگشت ناپذير
نوع جديدی از پراتيك انقلابی

در بخش گذشته به توصيه‌های انترناسيونال كمونيست و پيامدهای منفی آن بر فعاليت حزب كمونيست اشاره كرديم. اكنون لازم است به آن روی سكه نيز نظری بياندازيم و ببينيم همين رهنمودها چه تاثيری در تبديل شدن حزب كمونيست به يك حزب تراز نوين و ايجاد يك جنبش سنديكايی نيرومند داشت.

امپرياليسم فرانسه از جنگ پيروز بيرون آمد. اما با انقلاب در روسيه پايگاه عمده‌ای كه اين امپرياليسم در آن سرمايه‌گذاری كرده بود از دست رفت. در عين حال ورود امپرياليسم برتر آمريكايی به صحنه پديده تازه‌ای بود كه بايد از آن پس به حساب آورده می‌شد. برای مقابله با اين وضع، امپريالسم فرانسه به تجديد ساختاری عميق دست زد؛ تجديد ساختاری كه تناسب نيروهای سياسی و بويژه وزنه طبقه متوسط در فرانسه، اجرای آن را با دشواری روبرو می‌ساخت.
امپريالسم فرانسه، در شرايط نوين رقابت امپرياليستی، زمانی اميدوار بود كه بتواند امپرياليسم آلمان را تابع خود كند (اشغال روهر توسط ارتش فرانسه)، سپس با شكست اين اميد به ديگر راهها روی آورد: سودآوری بهتر از مستعمرات از طريق گذار تدريجی از "كلنيزاسيون به امپرياليسم"، تنگ تر كردن حلقه استثمار تا بتوان سود را در متروپل به نحوی محسوس افزايش داد.
اين گزينش‌ها او را ناگزير كرد، در خارج، به ژاندارم نظام استعماری تبديل شود (مانند جنگ در مراكش و الجزاير) و در داخل فرانسه، به سمت تمركز صنعتی و تكامل و تكميل توليد حركت كند. اين گزينش ها، در شرايط ثبات داخلی، موجب بالا گرفتن مقاومت در ميان مردم شد و بدينسان به سود حزب كمونيست تمام شد و به اين حزب كمك كرد تا بر مشكلات داخلی غلبه كند، خود را تحكيم كند و تحول بخشد.
بر فضای آن سالها، سنت‌های ديرمان سنديكاليست‌های انقلابی همچنان با قدرت حاكم بود. تحت تاثير اين سنت‌ها، حزب، نخست انحصار هر گونه مداخله در عرصه اعتصابات را به سنديكاها واگذار كرد (اعتصاباتی كه در آن زمان محدود بود) و نخستين سلاح هايش را در عرصه مبارزه با امپرياليسم بكار انداخت. حزب كوشيد تا در ميان سپاهيان جنبش‌های برادری را گسترش دهد، از اشكال تهاجمی در مبارزات پارلمانی بهره گرفت و كميته اقدام برضد اشغال روهر را بوجود آورد. در اين كميته، حزب كمونيست، "سازمان جنگ رفتگان پيشين"، سازمان سنديكايی ث.ژ.ت. يو و "اتحاديه آنارشيست" گرد آمده بودند. تشكيل اين كميته را می‌توان نخستين تلاش (با تاثيرات محدود) برای تشكيل جبهه واحد دانست. حزب همچنين، در اكتبر 1925، مبتكر يك اعتصاب عمومی شد كه هر چند ابعادی محدود داشت، نخستين اعتصاب سياسی ضد امپرياليستی در سراسر تاريخ جنبش كارگری فرانسه محسوب می‌شد.
تشكيل نخستين حوزه‌ها در كارخانه ها، در پی سياست بلشويزاسيون، به حزب امكان گسست از سنت مبارزاتی حزب سوسياليست را داد، سنتی كه سياست را تنها به دايره‌ای محدود كرده بود كه بورژوازی تعيين می‌كرد. اينكه پراتيك حزب در اين دوران غالبا و قبل از هرچيز سنديكايی بود، عليرغم جنبه‌های منفی آن كه در بخش گذشته به آن اشاره كرديم، از اينسوي به مبارزه با برنامه‌های سرمايه داری كمك كرد و در درازمدت موجب شد كمونيست‌ها بتوانند عرصه سنديكايی را، كه در آن زمان زير سلطه رفرميست‌ها قرار داشت، در اختيار خود گيرند.
بنابراين بخش فرانسه انترناسيونال كمونيست در همان سال‌ها كه اعضای آن كاهش می‌يافت مبارزه‌ای را آغاز كرد كه در گسست از پراتيك سوسياليسم فرانسه تا آن زمان بود، سوسياليسمی كه زياده روی‌های استعمار و خشونت آن را زير سوال می‌برد نه درستی اساس و بنيان آن را. سوسياليسمی كه بنام عدم مداخله در امور سنديكايی، هرگونه شركت در مبارزه كارگری را ممنوع كرده بود و بدينسان عرصه‌ای را خالی گذاشته بود كه دقيقا محل بازتوليد سرمايه بود، همان سرمايه‌ای كه اين سوسياليسم مدعی بود با آن مبارزه می‌كند.
اگر حزب كمونيست نمی تواند ادعا كند كه در همه جبهه‌ها مبارزه می‌كرد، لااقل بر عرصه‌هايی انگشت گذاشته بود كه در شرايط نوين رقابت امپرياليستی، برای امپرياليسم فرانسه ارزش استراتژيك داشتند. بورژوازی به اين امر آگاه بود و به همين دليل حزب را اماج حملات شديد خود كرده بود. اين در حالی بود كه قبل از جنگ ( و لااقل از زمان كمون پاريس) بورژوازي ديگر نيازي به سركوب قهرآميز سازمان‌های سياسی طبقه كارگر نمی ديد.
اتفاقا يكی از دلايل ريزش اعضای حزب كه هيچكس به آن اشاره نمی كند همين پيگرد‌ها و سركوب‌ها بود كه مبارزان كارگری و پيوستگان به حزب طعمه آن بودند و نمايندگان و رهبری حزب نيز از آن در امان نبودند.

كادرهايی تراز نوين
توصيه‌ها و رهنمودهای انترناسيونال كمونيست كمك كرد كه در 1922 نفوذ كادرهای سوسيال دمكرات در حزب كمونيست كاهش يابد اما حزب نمی توانست به صرف اين رهنمودها به كادرهای تراز نوينی مجهز شود كه كمبود آن را داشت.
برای اينكه چنين كادرهايی بوجود آيند لازم بود كه حزب قدم به عرصه مبارزاتی گذارد كه به شرايط آن اشاره كرديم. نبرد حزب برضد اشغال روهر آلمان توسط ارتش فرانسه موجب شد كه مبارزان سنديكايی ث.ژ.ت.يو، جوانان كمونيست و حزب كمونيست در مبارزه‌ای مشترك متحد شوند. اين نبرد چهره و سيمای حزب را تحول بخشيد. مبارزان سنديكايی و جوانان كمونيست در آن حزبی متفاوت با ديگر احزاب را ديدند و به آن پيوستند. كادرهای برخاسته از جوانان كمونيست و ث.ژ.ت.يو در آن زمان حتی به رهبری حزب راه يافتند. اما هنوز نبردهايی كه بتواند پراتيك‌های مختلف اينان را هماهنگ كند وجود نداشت و در نتيجه همه آنان جز اين كه با هم در اين مسير همزيستی كنند كاری ديگر نمی كردند. اين در شرايطی بود كه مشی بلشويزاسيون اگر نمی توانست پراتيك انها را متحد كند، لااقل مدعی بود كه ايدئولوژی آنان را متحد می‌كند.
همين سياست بلشويزاسيون با اينحال امكان ظهور كادرهای نوين و پرشمارتر را فراهم آورد. يعنی مبارزان كارگری و سازماندهندگان مبارزه طبقه كارگر در محل كارخانه و كارگاه. اين كادرها كه در يك پراتيك سياسی نوين شكل می‌گرفتند تبديل به كارآموزان نخستين آموزشكده‌های مركزی حزب شدند كه در آن زمان پايه گذاری می‌شدند. آنان سپس به كارخانه باز می‌گشتند و در آنجا غالبا به كادرهای سنديكايی تبديل می‌شدند.
بدينسان بود كه رهبری ملی حزب كمونيست نيز بيشتر كارگری شد. در ژوييه 1924، پير سرماند جايگزين هانری سليه در راس بخش فرانسه انترناسيونال كمونيست شد. تحولی پرمعنا، زيرا رهبری حزب را از كادری كه ريشه در حزب سوسياليست داشت به كادری كه خاستگاه آن در جنبش سندكايی بود انتقال داد.

يافتن مخاطبانی از ميان مردم
مبارزات حزب كمونيست، پراتيك و عمل آن در نهادهايی كه توانسته بود رهبری آنها را بدست اورد يا رهبری خود را بر آنها حفظ كند (شهرداری ها، تعاونی‌ها و ... ) سرانجام توانست، در همين دهه بيست، شمار مخاطبان حزب را بسيار بيشتر از شمار اعضای حزب كند. حزب، اين را مديون سازمان‌های خود و ابزارهای ارتباطی مختلفی است كه در اختيار داشت.
نخست روزنامه اومانيته. بخش فرانسه انترناسيونال كمونيست در واقع تنها حزب از احزاب بزرگ كمونيست اروپای غربی بود كه توانست روزنامه سوسياليستی سابق را پس از تقسيم حزب همچنان حفظ كند و اين اهميتی اندك نداشت. مردم همچنان به خواندن اومانيته ادامه می‌دادند، روزنامه‌ای كه وسيله مادی كردن مخاطبان حزب كمونيست بود. در 1929 كه حزب بيش از 30 هزار عضو نداشت، شمارگان اومانيته در حدود 200 هزار بود.
همچنين و بويژه بايد به فعاليت سازمان‌هايی اشاره كرد كه امروز آنها را سازمان‌های "توده ای" می‌ناميم ولی با توجه به ويژگی‌های مبارزه طبقاتی در دهه بيست، اين سازمان‌ها را بايد بيشتر همچون اجزای متشكله درون يك حزب انقلابی در حال زايش در نظر گرفت. از اين زمره بودند "جنبش جنگ رفتگان سابق" كه هانری باربوس بنياد گذاشته بود و آ.ر.آ.اس يا "جوانان كمونيست" كه كمونيست‌های جوان در آن جمع شده بودند. اين كمونيست‌های جوان درواقع يعنی كمونيست‌هايی كه در سنين خدمت در ارتش بودند و در طول دهه بيست مبارزه موسوم به "آنتی" - مبارزه درون ارتش - توسط آنان صورت می‌گرفت و سازمان آنان قبل از حزب به انترناسيونال كمونيست پيوسته بود.
در ميان اين سازمان‌ها بايد به جنبش سنديكايی ث.ژ.ت.يو اشاره كرد كه بدليل اهميت ويژه آن شايسته تاملی بيشتر است.

شكل گيری ث.ژ.ت.يو
شكست اعتصاب‌های 1920 موجب تسريع روند جدايی و افتراق شد كه از 1918 در جنبش سنديكايی فرانسه آغاز شده بود. اكثريت، يعنی رفرميست‌ها، طرفدار ادغام سنديكاها در "مسايل ملت" يعنی در واقع طرفدار دولتی شدن سنديكاها بودند. آنان با تجربه شوروی مخالف بودند و توانستند مبارزان و سازمان‌های اقليت سنديكايی را فله وار اخراج كنند. اقليت هر چند در حال رشد بود اما قادر نبود دربرابر رهبری كنفدرال جبهه‌ای واحد بوجود آورد. به ميزانی كه در اتحاد شوروی اختلاط ميان شوراها و سنديكاها، ميان رژيم بلشويك و دولت سنديكاليست، از ميان می‌رفت؛ پيوستن مستقيم ث.ژ.ت به انترناسيونال كمونيست محتمل تر می‌شد. در اين شرايط انترناسيونال كمونيست برای متحد كردن و پيوستن سنديكاليست‌های انقلابی تصميم به تاسيس انترناسيونال سنديكايی سرخ گرفت. اما در اساسنامه اين سازمان قيد شده بود كه با انترناسيونال كمونيست پيوندی اندام وار و ارگانيك خواهد داشت. اكثريت خشمگين بود، اقليت پاره پاره. تنها چند تن از "كمونيست انترناسيوناليست ها" مانند روسمار، حاضر به پذيرفتن چنين پيوندی ميان دو انترناسيونال بودند، پيوندی كه "آنارشيست ها"، "سنديكاليست‌های خالص" و "سنديكاليست‌های كمونيست" (از جمله مونات، موموسو و سمراد) كه هنوز عضو حزب كمونيست نبودند با آن مخالف بودند.
كنگره كنفدرال كه در شهر ليل و در اوضاع و احوالی كه به حال اقليت نامساعد بود برگزار شد به پيروزی ضعيف گرايش اكثريت منجر شد كه از آن برای اخراج وسيع اقليت استفاده كرد. اقليت، در پاسخ، در دسامبر 1921 نشستی برگزار كرد و خواهان تشكيل كنگره فوق العاده ث.ژ.ت شد. در پاسخ به اين درخواست كميسيون اداری ث.ژ.ت. بر شكاف مهر تاييد زد.
اخراج شدگان يك كنفدراسيون جديد سنديكايی را بنياد گذاشتند بنام ث.ژ.ت.يو كه درون آن، در تمام سال 1922، طرفداران و مخالفان پيوستن به انترناسيونال سنديكايی سرخ با يكديگر درگير بودند. در اين شرايط بود كه انترناسيونال سرخ، بند مورد اختلاف اساسنامه داير بر پيوند ارگانيك ميان اين انترناسيونال و انترناسيونال كمونيست، يعنی در واقع ميان سنديكاها و حزب كمونيست را كنار گذاشت. در نتيجه طرفداران پيوستن به انترناسيونال سنديكايی سرخ كه اتحادی از سنديكاليست- كمونيست‌ها و كمونيست‌های انترناسيوناليست بودند بر مخالفان چيره شدند و ث.ژ.ت.يو به انترناسيونال سرخ پيوست.
بايد دقت كرد كه مسايل را از چارچوب تاريخی آن جدا نكرد. مناسباتی را كه از آن زمان ميان ث.ژ.ت.يو و حزب كمونيست بوجود آمد نمی توان خارج از وظايفی كه جنبش انقلابی در آن زمان در برابر خود قرار داده بود درك كرد. فرانسه‌ی آن زمان در عصر "رفاه" زندگی می‌كرد و ث.ژ.ت. رفرميست و دارای اكثريت جذب اين تصوير شده بود. اين سازمان می‌خواست جنبش سنديكايی بر سر عقل بيايد و با قاطعيت بيشتری در مسير همكاری تنگاتنك با دولت پيش می‌رفت. برای مقابله با اين وضع نياز به حزبی تراز نوين و سنديكايی طبقاتی و توده‌ای بود، كه هر دوی آنها بايد ساخته می‌شد.و تنها می‌توانست هريك بوسيله ديگری ساخته شود و يكی بدون ديگری نمی توانست ساخته شود. (فراموش نكنيم كه روابط سنديكاهای رفرميست با احزاب سوسيال دمكرات خيلی تنگ تر از روابطی بود كه سنديكاهای انقلابی با احزاب كمونيست داشتند). از آن زمان ميان سازمان سياسی، يعنی حزب كمونيست، و سازمان سنديكايی، يعنی ث.ژ.ت.يو.، تداخل‌ها و گذرگاه‌ها و تفاوت‌های بسياری بوجود آمد كه گاه پيش بردن و روزآمد كردن آن در عرصه كارخانه‌ها و موسسات دشوار بود.
اما ث.ژ.ت.يو دقيقا زمانی مستحكم شد كه تجديد سازمان حزب كمونيست برپايه حوزه‌های كارخانه به بالاترين حد خود رسيد، يعنی در اوج سياست "بلشويزاسيون". اين حوزه‌های حزبی تازه ايجاد شده به ساخت يا تجديد ساخت بخش‌های سنديكايی ياری رساندند كه آنان نيز قربانی پيگرد و سركوب بودند. در واقع كار حوزه‌های حزبی غالبا و در تحليل نهايی، قبل از هرچيز و بدوا به سود سنديكا تمام می‌شد. بدينسان بدون در نظر داشتن مبارزه حوزه‌های حزبی كارخانه‌ها نمی توان پيوستن دوباره طبقه كارگر به جريان انقلابی را درك كرد، پيوستنی كه بعدها با اكثريت يافتن جريان انقلابی در ث.ژ.ت تا آن زمان رفرميست خود را نشان داد. به همين شكل دوران مشی "طبقه برضد طبقه" كه برعكس موجب دوری مبارزان از كارخانه‌ها شد، در عرصه سنديكايی خود را با سقوط اعضا نشان داد.
به سازمانهايی كه در فوق اشاره كرديم يعنی "جنبش جنگ رفتگان سابق"، جوانان كمونيست، ث.ژ.ت.يو كه در آن زمان نوعی تقسيم وظيفه ميان آنان وجود داشت، جنبش‌هايی نيز افزود می‌شود كه در مفهوم امروزين سازمان‌های توده‌ای قرار دارند: امداد سرخ، دوستان اتحاد شوروی، سازمان‌های مختلف فرهنگی و ورزشی و غيره. هر كدام از آنها به شيوه خود و در عرصه ويژه خود به ريشه دواندن حزب در ميان مردم و افزايش مخاطبان آن ياری رساندند.
بالاخره اين نكته را نيز يادآور شويم كه حزب كمونيست در طول دهه بيست هدف اصلی اش عضوگيری نبود. اين حزب خود را يك حزب كادرها، يك پيشاهنگ رهبری كننده می‌دانست و می‌كوشيد كسانی را كه به آن نزديك می‌شدند به سمت سازمان‌های توده‌ای مختلفی كه می‌كوشيد فعاليت آنها را هماهنگ كند سوق دهد. اينكه تعداد اعضای اين سازمان‌ها نيز كاهش می‌يافت در اين واقعيت كه در همان زمان آنان نفوذ توده‌ای بسيار بيش از شمار اعضای خود داشتند هيچ تغييری نمی دهد. مثلا می‌توان به جنبش "كميته دفاع از اومانيته" كه در اوت 1929 تشكيل شد اشاره كرد كه هدف آن دفاع از اومانيته دربرابر خطر نابودی مالی بود. در شرايطی كه دولت با حمله به "بانك كارگران و دهقانان" كه منبع تامين مالی روزنامه بود تصور می‌كرد حزب را به سادگی بيخ ديوار قرار داده است، اين جنبش ظرفيت توده‌ای حزب را برای بسيج در دفاع از خود نشان داد.

راه توده 127 20.03.2007
 

  فرمات PDF                                                                                                        بازگشت