21 آذر
در تقویم جنبش های
ملی و انقلابی ایران
از «قیام تنباکو» (1270)، انقلاب مشروطیت (1289 ـ 1284) انقلاب گیلان، آذربایجان و خراسان (1300 ـ 1296) گرفته، نهضت 21 آذر 1324، تا انقلاب 57 جامعه ایران چند بار خیرهای بلند تحول و تغییرات بنیادین را پشت سر گذاشته است.
قیام 21 آذر 1324 از متن تاریخ زادگاه ستارخان و باقرخان ، شیخ محمدخیابانی ، حیدرخان عمواغلی برخاست.
در تدارک و اوج دومین جنگ جهانی، نیروهای ارتجاعی ایران، برای احیای دیکتاتوری و تقویت رژیم دیکتاتوری رضاخان پروبال تازه ای یافتند. فعالیت جمعیت ها، سازمان ها، و احزاب مترقی و دمکراتیک را ممنوع کردند و تصفیه نیروهای مسلح از افسران و درجه داران شرافتمند و آزادیخواه در راس اهداف این مرحله از همسوئی با فاشیسم قرار گرفت. پس از شکست فاشیسم و سقوط رژیم رضاخان، قیام افسران خراسان (مرداد 1324) گامی بود درجهت بازگشت ناپذیر ساختن دیکتاتوری و وابستگی به ایران. آنها نشانه های این بازگشت را در ایجاد تنگناهای جدید برای نیروهای مترقی در سراسر ایران مشاهده می کردند.
حمله و هجوم، بویژه به جنبش کارگری ایران، از اواسط سال 1324 توسعه یافت. حملات پی در پی علیه حزب توده ایران و شورای متحده مرکزی دامنه گسترده ای داشت. کلوپ ها، کتابخانه ها، باشگاه ها و دیگر اماکن حزب توده ایران و شورای متحده مرکزی در تهران، اصفهان، مازندران، آبادان و دیگر شهرها مورد تعرض و چپاول قرار می گرفت. امپریالیست های امریکا و انگلیس با همه نیرو به میدان آمده بودند، تا به وسیله عمال خود نیروهای مترقی و جنبش مردمی را در هم شکنند و رژیم خودکامه را، که ابزار مهم سلطه آنها بر شئون حیاتی کشور بود، بار دیگر استوار سازند. استقلال کشور، حق حاکمیت مردم در معرض تهدید جدی قرار گرفته بود. نیروهای پیشرو جامعه نمی توانستند نسبت به این خطر بی اعتنا بمانند. بدین ترتیب، بار دیگر، از همانجا که پرچم انقلاب مشروطه را در اهتزاز نگهداشته بودند، بار دیگر مردم در صفوف اول قرار گرفتند.
بیانیه 12 شهریور 1324
بیانیه 12 شهریور 1324 تصمیم راسخ نیروهای پیشروی را برای تشکیل سازمان سیاسی خود اعلام کرد. در مدتی کمتر از یک ماه، در همه شهرها، قصبه ها و دهات آذربایجان انتخابات آزادی، که تا آن روز در تاریخ ایران سابقه نداشت، برگزار شد. 10 مهر ماه 1324 نخستین کنگره فرقه دمکرات آذربایجان در تالار فردوسی گشایش یافت. کنگره پس از سه روز مذاکرات مفصل، مرامنامه و اساسنامه فرقه دمکرات آذربایجان را تصویب کرد. کمیته مرکزی مرکب از 41 نفر انتخاب و سیدجعفر پیشه وری بعنوان صدر فرقه برگزیده شد.
در سخنرانی که پیشه وری، 3 روز بعداز انتشار بیانیه، در تالار تئاتر دولتی آذربایجان در تبریز ایراد کرد، ضمن ترسیم نقشه ایران با انگشتانش در فضا، گفت:
«خواست و گفته های ما همه در داخل این نقشه است و هرچه می خواهیم در داخل ایران می خواهیم».
اما عوامل امپریالیسم و مدافعین مالکان بزرگ وقت، که خود استقلال کشور، حق حاکمیت ملی و آزادی ها و حقوق دمکراتیک را در طبق اخلاص به استعمارگران غارتگر فروخته بودند و از دوران انقلاب مشروطیت ایران، میهن دوستان غیور و آزادیخواه آذربایجان به سرکردگی ستارخان را به «خیانت»، «وطن فروشی» و «تجزیه طلبی» متهم می کردند، باز با همان حربه های کهنه بهتان و افترا به میان آمدند، تا بین نیروهای مبارز تفرقه اندازند و نیات شوم خود را پیاده کنند. در صورتی که مردم آذربایجان چیزی جز استقلال و آزادی ایران، اجرای دقیق قانون اساسی، از جمله تشکیل انجمن های ایالتی و ولایتی، رعایت آزادی ها و حقوق دمکراتیک مردم زحمتکش کشور چیز دیگری نمی خواستند.
آذربایجانی می خواست از ابتدایی ترین حق مسلم یک انسان، که تکلم و تحصیل بزبان مادری است، بهره مند باشد.
آذربایجانی می خواست از ثروت های فراوان و منابع طبیعی بیکران سرزمین خود، که روی آن رنج می بٌرد و زحمت می کشید، به همراه دیگر مردم زحمتکش ایران و برابر با آنان استفاده برد.
آذربایجانی می خواست مورد تحقیر و توهین مامورین حکومت مرکزی، از ژاندارم گرفته تا استاندار واقع نشود.
روزنامه "داد"، مورخ 21 مرداد1325، یک نمونه از این تحقیر و توهین ماموران حکومت مرکزی را، چنین نوشت:
«در قریه ای نزدیک مراغه یک ژاندارم حکومت نظامی اعلام کرده، شب ازدواج عروس را می رباید و با او عمل شنیع انجام داده سپس 15 ژاندارم را مامور می کند با آن زن طرف شوند!! »
همچنین توصیه می کنیم که کتابچه جداگانه ای را که به قلم عمید نوری، یعنی کسی که به هیچ وجه نمی توان او را به آزادیخواهی، هوادارای از فرقه دمکرات آذربایجان و نهضت و مردم آن سامان مرتبط دانست، نوشته شده باید خواند، تا لااقل با یک پرونده موجود از هزاران پرونده از نزدیک آشنا شد.
نخست وزیر وقت در جلسه رسمی مجلس، در جواب تلگراف شکایت و خواست مردم آذربایجان، گفته بود: «ما از این تلگراف ها زیاد دیده ایم.»
مردم آذربایجان تصمیم به دعوت به کنگره ملی گرفتند. طبق اسناد موجود، بیش از5ر2 میلیون نفر رأی دادند. انتخابات آزاد در عرض 5 روز در همه نقاط آذربایجان صورت گرفت. کنگره ملی، که در آن 700 نفر برگزیدگان مردم از تمام نقاط آذربایجان شرکت کردند در عرض یک هفته تشکیل شد.
21 آذر ماه، نمایندگان نظامی حکومت مرکزی در تبریز و دیگر نقاط،، در مقابل عزم راسخ مردم چاره ای جز تسلیم ندیدند. این قیام نوین مردم آذربایجان در راه استقلال، آزادی، حق حاکمیت ملی و تمامیت ارضی ایران بود. حکومت ملی آذربایجان در مدت بسیار کوتاه، اصلاحات زیادی در همه رشته های زندگی اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی و نظامی آذربایجان انجام داد، که مورد اعتراف دوست و دشمن است. در رشته کشاورزی و مناسبات ارباب ـ رعیتی اصلاحات ریشه داری آغاز شد. اراضی خالصه (متعلق به دولت) و املاک فئودال ها و مالکان بزرگ، بلاعوض بین روستاییان (حدود یک میلیون خانوار) تقسیم شد. برای کمک به روستاییان تهیدست، که ابزار کار، بذر، آب و دیگر لوازم ضروری جهت احیای کشاورزی را در اختیار نداشتند، «بانک فلاحت» تاسیس شد و «شرکت ماشین های آبیاری» ایجاد گردید. تحت رهبری فرقه دمکرات آذربایجان مردم به فعالیت گسترده ای در رشته آبادی و عمران دهات و شهرها دست زدند. اقدامات جدی علیه بیکاری معمول داشته شد. کارخانجات قدیمی احیاء گردید. توسعه داده شد و کارخانجات و موسسات صنعتی تازه ای احداث گردید.
محض نمونه می توان گفت که تنها یک کارخانه جدید جوراب بافی و کش بافی، که به مبلغ یک میلیون و چهارصد هزار تومان برای حکومت ملی آذربایجان تمام شده بود، بیش از پانصد دختر و زن جوان کارگر را از لحاظ کار و کلیه نیازمندی های کارگران، از حمام، رستوران و باشگاه گرفته، تا زایشگاه زنان و اطاق بچه های شیرخوار و اطفال کارگران، حتی اطاق اسباب بازی آن ها (سبب تعجب هیئتی شده بود که قوام السلطنه به آذربایجان اعزام کرده بود) تامین می کرد. کارخانه ها تحت نظر مستقیم کارگران با بهره دهی زیادتر کار می کرد.
اقداماتی که حکومت ملی برای رفع نیازمندی های مالی آذربایجان به عمل آورد (دولت مرکزی همه اعتبارات آذربایجان را مسدود و حتی 16 میلیون تومان پول مردم را از بانک های آذربایجان خارج کرده بود) «اعتبار سهام خزانه آذربایجان را بتدریج زیاد کرد که هر ده ریالی در بازار تبریز به یازده ریال خرید و فروش می شد»(روزنامه داد، 2 مرداد 1325)، شبکه بهداشت عمومی پی ریزی شد. در رشته فرهنگ، اعلام رسمیت زبان آذربایجانی امکانات وسیعی برای پیشرفت ایجاد کرد. تاسیس دانشگاه، توسعه مطبوعات، فعالیت رادیو، احداث «چاپخانه معارف»، «چاپخانه آذربایجان»، تشکیل «اداره هنرهای زیبا»، «تئاتر دولتی»، «ارکستر ملی و فیلارمونی آذربایجان»، «جمعیت شاعران و ادیبان آذربایجان» و غیره به رشد فرهنگ خلق، آموزش و پروش نوباوگان و جوانان، مبارزه با بیسوادی و غیره کمک شایان می کرد. حتی دولت قوام در تصویب نامه 7 ماده ای مورخه 2 اردیبهشت 1325 معترف بود که «اصلاحات آن سامان جلب نظر نموده است» و در لایحه 16 ماده ای پیشنهادی به هیئت نمایندگی آذربایجان (مورخه 29 اردیبهشت 24) «نهضت دمکراتیک (را) که در این اواخر در آذربایجان به منظور استحکام اصول دمکراسی و آزادی در تمام کشور ایران به عمل آمده» به رسمیت شناخت.
شاه که برای سرکوب جنبش دمکراتیک آذربایجان متمرکز کرده بود، سرانجام، موافقت نامه 23 خرداد 1325 را زیر پا گذاشت و به بهانه اجرای انتخابات به آذربایجان قشون کشید و فجایعی ببار آوردند که حتی تاریخ نگاران رژیم وقت نیز ناچار به اعتراف شدند. پس از سقوط نظام سلطنتی، ارتشبد فردوست، یار شانه به شانه شاه نیز خاطرات هولناک خود از این فجایع را در دوجلد کتابی که بر مبنای بازجوئی های وی تنظم شده و انتشار یافته است بازگو کرد. او از 30 هزار مردمی سخن گفت که ارتش شاه با یورش به آذربایجان قتل عام کرد. از دریدن شکم زنان حامله و از چوبه های دار برای کسانی که تنها جرمشان دفاع از زبان، شرف و پیشرفت آذربایجان بود.
فرمات PDF : بازگشت