دفاع حزب توده ايران از انقلاب،
براي نرسيدن
جمهوري اسلامي به لحظه اسف بار
كنوني بود!
آن آقايان ژنرالها و همانها كه مدعيند سلطنت حافظ تماميت ارضي ايران است و حزب توده ايران را وابسته معرفي مي كنند و مي كوشند ما و مليون ايران را از هم جدا كرده و در برابر هم قرار دهند، بختيار را جلو انداخته بودند و مي خواستند روي شانههاي ارتش عراق به ايران بيايند و تحت قيموميت "صدام حسين" دولت آزاد تشكيل بدهند و ايران را تقسيم كنند! حزب ما و اتحاد شوروي در مقابل اين توطئه ايستادند و با خنثي كردن آن جلوي تجزيه ايران را گرفتند! نام اين ميهن دوستي انقلابي است، نه وابستگي و نه جاسوسي!
در سال 57 در كشور ما يك انقلاب تمام عيار به وقوع پيوست. نظام كهنه سلطنتي سرنگون شد و جمهوري جايگزين آن شد. در اين تحول انقلابي اقشار و طبقاتي از حاكميت به زير كشيده شدند و حاكميتي چندگانه با گرايشهاي طبقاتي متفاوت جاي آن را گرفت. در سالهاي نخست پيروزي انقلاب و برقراري اين حاكميت، گرايش برتر با نمايندگان طبقات و اقشار محروم، زحمتكشان شهر و روستا و اقشار مياني جامعه بود. يعني همه آن طبقات و اقشاري كه در پيروزي اين انقلاب در سرنگوني نظام سلطنتي و برپائي جمهوري نقش تعيينكننده داشتند. اين انقلاب خواستهاي عميقي براي دفاع از استقلال بدست آمده كشور، برقراري عدالت اجتماعي و آزاديها داشت و اقشار و طبقات ياد شده، كه پس از سرنگوني شاه، بدرستي امريكا را مظهر برباد دهنده اين سه خواست عمومي ملت ايران ميدانستند مبارزه عليه امپرياليسم و بويژه امريكا را هدف مرحله جديد مبارزه خود قرار دادند. مرحلهاي كه پس از سرنگوني نظام شاهنشاهي آغاز شده بود. بر اثر حضور و نقش روحانيون و گرايشهاي مذهبي مردم در اين انقلاب، به اين جمهوري نام "اسلامي" را نيز افزودند. حضور طبقات و اقشار وسيع در اين انقلاب و حاكميت چندگانهاي كه براي رهبري دوران پس از پيروزي سياسي انقلاب سكان قدرت را بدست گرفته بود، نبردي اجتناب ناپذير را در جامعه بدنبال آورد كه بازتاب آن در حاكميت نيز اجتناب ناپذير بود. نبردي كه حزب توده ايران آن را "كه بر كه" نام نهاد. آزادي هاي برآمده از انقلاب، بي شك آزادي اقشار و طبقاتي را محدود و آزادي اقشار و طبقات ديگري را گسترش ميداد، امري كه به نوع ديگري در زمينه عدالت اجتماعي و حتي معيارهاي مربوط به دفاع از استقلال كشور خود را نشان مي داد.
حضور احزاب و سازمانهاي سياسي در اين دوران پرتلاطم و در صحنهاي كه در برابر همگان قرار داشت، در دفاع از انقلاب و آرمانهاي آن معنا مييافت، اما بيش و پيش از اين دفاع، مسئله بسيار مهم درك شرايط، شناخت موقعيت، آگاهي از گرايشهاي مذهبي ميليونها مردم ايران، چند پارچگی توام با بي تجربگي در حاكميت و سرانجام، توطئههاي پياپي بقاياي نظام سرنگون شده و امپرياليسم جهاني كه در راس آن ايالات متحده امريكا قرار داشت، ضرورت داشت.
حزب توده ايران با همه تجربه خويش وارد اين ميدان شد. تجربهاي كه يك سر آن به شكست نهضت جنگل و حكومت ائتلافي و موقت گيلان باز ميگشت و سر ديگرش به شكست جنبش نفت در دهه 30. اين حضور براي دفاع از انقلاب مردم، دفاع از دستاوردهاي انقلاب، تثبيت و گسترش آن بود. نزديك به 25 سال تكرار اتهام غفلت در مقابله با كودتاي 28 مرداد 1332 و يقين به تكرار انواع توطئههاي مشابه و حتي بسيار گسترده تر و خشن تر عليه انقلاب 57، خود بر هوشياري رهبري حزب توده ايران در مقابله با توطئهها افزوده بود. بسياري از احزاب و سازمانهاي سياسي ايران، اعم از حاكم و غير حاكم چپ و ملي نتوانستند با درك حزب توده ايران از شرايط هماهنگ شوند. گذشت زمان نشان داد كه براي اين درك به تجربهاي 20 تا 22 ساله نياز است. يعني همان شناخت و دركي كه اكنون در گسترده ترين شكل خود در ايران جريان دارد.
اردوگاه انقلاب جهاني، انقلاب ايران را نه تنها پذيرفت بلكه آن را در پناه خود گرفت. در راس اين اردوگاه اتحاد جماهير شوروي و ديگر كشورهاي سوسياليستي قرار داشتند. احزاب مترقي، چپ و كمونيستي كه در كشورهاي خود حاكم نبودند نيز خود را ياور انقلاب ايران و مردم انقلابي ايران اعلام داشتند. همه آن ها، آنچه را كه توانستند براي دفاع از انقلاب ايران و مقابله با توطئههاي امپرياليسم جهاني كردند.
انقلاب ايران پس از عبور از فراز و فرودهاي بسيار به لحظه كنوني و برتري سرمايه داري بزرگ تجاري، رشد مافياي اقتصادي، احياي زمينداري بزرگ و مافياي قدرت در حاكميت آن رسيده است. وقتي از انقلاب ايران و دفاع از آن صحبت ميشود، اين نهايت بي اطلاعي و ناآگاهي از رويدادهاي 20 سال گذشتهاست اگر كس و يا كساني اين گونه تصور كنند و يا اين گونه تبليغ كنند، كه از جمهوري اسلامي كنوني دفاع شدهاست. اين هشدارباش، بيش از همه در ارتباط با نقش تاريخي حزب توده ايران در دفاع از انقلاب بهمن 57 مطرح است. حزب توده ايران از انقلاب دفاع كرد، با ضد انقلاب مقابله كرد و عليه كودتا دست به عمل زد. اين دفاع از انقلاب، هرگز نبايد دفاع از جمهوري اسلامي كنوني تبليغ شود، بلكه برعكس، حزب توده ايران بزرگترين جانفشاني ها را كرد و بزرگترين قربانيها را داد تا بلكه از رسيدن جمهوري اسلامي به لحظه كنوني جلوگيري كند. امري كه اگر در همان سالهاي اول انقلاب، درك عمومي احزاب و سازمان هاي مترقي همان دركي بود كه امروز تا حدود زيادي هست تحقق پذير بود!
اخيرا در ميان سلسله مطالب و ياداشتهائي كه از زنده ياد نورالدين كيانوري بدست ما رسيده، مطالب بسيار مهمي در همين ارتباط وجود دارد. مطالبي كه براي نخستين بار و در رد بسياري از اتهاماتي كه در سالهاي پس از يورش به حزب توده ايران و قتلعام رهبران آن در زندانهاي جمهوري اسلامي منتشر شده نوشته شدهاست.
در جريان مرور اين نوشتهها، بي وقفه بايد زمان و شرايط وقوع حوادث را، به دور از قضاوتهاي جدا مانده از واقعيات لحظه و شرايط وقوع آن ها به خاطر داشت. اين يادداشتها، روزها، هفتهها، ماهها و حتي دقايقي را در كوتاه ترين و خلاصه ترين جملات به ياد ما ميآورد. رويدادهائي كه به موجب آنها بزرگترين و خونين ترين حوادث ضد انقلابي در شرف وقوع بوده و حزب ما در خنثي سازي آن ها به وظيفه ميهني و انقلابي خود عمل كردهاست. حوادثي كه اي بسا اگر با موفقيت همراه ميشد، براي سال ها، يكبار ديگر تبليغات پس از 28 مرداد 32 را چون آوار بر سر حزب توده ايران فرود ميآورد: چرا حزب توده ايران كه فعاليت علني و قانوني در كشور داشت و امكان مقابله با كودتا را داشت دست به عمل نزد؟
كيانوري در يادداشت جداگانهاي، كه توضيحي است بر اين نوشتهها تاكيد ميكند: «وقتي ما از انقلاب و ضرورت دفاع از آن، در آن سالها صحبت ميكنيم، عدهاي فكر ميكنند منظور دفاع از حاكميت امثال عسگراولاديها و خزعليها و جنتيها و همين جمهوري اسلامي است كه اكنون آن را ميشناسيم. كساني كه اين طور فكر ميكنند يا خودشان را به ناداني زدهاند و يا ما را نادان تصور كردهاند.
مسئله ديگري كه هم در زندان در بارهاش بحث بود و هم وقتي از زندان بيرون آمديم معلوم شد براي عدهاي از دوستان قديمي خودمان هم مطرح است، مسئله مبادله اطلاعات و اخبار و تحليلها بين احزاب برادر و اردوگاه انقلاب در آن سالهاست. اين كه ديگر از روز روشنتر است كه هيچ مدركي كه دلالت بر جاسوسي داشته باشد، در هيچ دادگاهي مطرح نشد، زيرا اساسا چنين مدركي وجود نداشت. تنها نمونهاي كه هر بار مطرح كردند و خودشان هم بدليل پوچ بودن آن را نيمه كاره رها كردند، توصيهاي كلامي در باره قطعه يدكي يك زير دريائي امريكائي در خليج فارس بود، كه ربطي هم به جمهوري اسلامي نداشت. اين يك زيردريائي امريكائي بود، كه البته همانطور كه در دادگاه هم گفتم از مرحله حرف پيشتر نرفت، من طرح براي افضلي طرح كردم و تا او رفت كه مسئله را جدي بگيرد فهميديم اتحاد شوروي اصلا به آن نياز ندارد، زيرا خودش در اختيار دارد! اما يك مسئله بسيار مهم تر كه هميشه در پشت پرده ماند و آن اطلاعاتي بود كه اتحاد شوروي و احزاب برادر از طريق ما در اختيار رهبري انقلاب و جمهوري اسلامي قرار دادند. اطلاعاتي كه قيمت آن، قيمت يك انقلاب بود. قيمت خون هزاران هزار انسان بود. در حقيقت، اين اتحاد شوروي و احزاب برادر بودند كه اطلاعات مهم خود را براي دفاع از انقلاب ايران در اختيار ما و از اين طريق در اختيار رهبري انقلاب و جمهوري گذاشتند و نه ما در اختيار اتحاد شوروي. آقايان شيپور را از آن طرفش فوت كردند كه گوش خراش هم بود!
درباره اين اطلاعات حياتي، هميشه سعي كردهاند خودشان را به فراموشي بزنند، اما تاريخ فراموش نخواهد كرد كه اتحاد شوروي مانع وقوع چند فاجعه خونين عليه انقلاب ايران شد. فجايعي كه ميتوانست علاوه بر كشتار هزاران هزار مردم ايران، كشور ما را در يك جنگ داخلي فرو ببرد و بخشهاي حياتي آن را از نقاط مركزي آن جدا كند و اين جدائي به مرور زمان به يك جدائي قطعي تبديل شود. مخالفان ما در جمهوري اسلامي و مخالفان حزب ما در ميان احزاب سياسي در اين سكوت با هم يكدست عمل مي كنند. نمونههائي را در اين مورد براي ثبت در تاريخ يادداشت كردهام.
اين اواخر پس از خواندن كتاب خاطرات روزانه آقاي هاشمي رفسنجاني توضيحاتي در باره ادعاهاي ايشان در كتابش نوشتم كه اميدوارم يك روزي منتشر شود. ايشان خيلي ادعاها كردهاست، از جمله درباره ملاقاتهاي من و آقاي محمدعلي عموئي با ايشان. آقاي هاشمي سعي كرده اين ملاقاتها و مذاكرات را كوچك و بي ارزش جلوه بدهد. در اين مورد هم بهترين محك درستي و نادرستي ادعاها، اسناد و مدارك واقعي است، كه اشاره به بعضي از آن ها كردهام. خيلي از آقايان، كه حتما شامل حال كساني مثل بنيصدر هم در خارج كشور ميشود، فكر كردهاند كسي باقي نمانده تا ادعاهاي آن ها را فاش كند و واقعيتها را بگويد.»
اين سلسله از يادداشتهاي نورالدين كيانوري را، كه در نوع خود اسناد معتبر و قابل استنادي است در باره فعاليتهاي حزب توده ايران در سالهاي اول پيروزي انقلاب و دفاع از انقلاب، براساس موضوعات به چند قسمت تقسيم كردهايم كه بخش نخست آن را در ادامه ميخوانيد. اين بخش مربوط به كودتاي نوژه، حمله نظامي امريكا به طبس براي زمينه سازي كودتا، موضع گيري تاريخي و ملي حزب توده ايران در مخالفت با ادامه اسف بار جنگ، كوشش جبهه جهاني انقلاب در دفاع از انقلاب ايران و نقش ويژه اتحاد شوروي در اين زمينه و سرانجام، گزارش حضور نورالدين كيانوري در جلسه شوراي عالي جنگ، پس از حمله عراق به ايران كه براي نخستين بار فاش ميشود. حتي همين گزارش ها نيز نشان ميدهد كه تاريخ انقلاب ايران بدون ارزيابي واقعبينانه نقش حزب توده ايران در اين انقلاب ممكن نيست و آن ها كه مي كوشند اين نقش را ناديده بگيرند و يا آن را وارونه جلوه دهند خاك به چشم خود مي پاشند و بس! تاريخ بي اعتناء به شايعات و جوسازيها حكم خود را خواهد كرد. همان گونه كه در باره نهضت جنگل، حكومت گيلان، جنبش ملي و دمكراتيك آذربايجان، قيام خراسان و جنبش ملي كردن نفت كرد! آن ها كه حزب توده ايران را به مسلخ بردند، در واقع بزرگترين سد سر راه توطئههاي ضد انقلابي را به بند كشيدند تا بتوانند انقلاب ايران و جمهوري اسلامي را به آن درجه از سقوط برسانند كه امروز شاهدش هستيم.
فروردین ماه 1380