اطلاعاتي كه براي نخستين بار و به قلم
نورالدين كيانوري منتشر ميشود:
پس از حمله عراق به ايران،
كيانوري به دعوت بنيصدر،
در شورايعالي دفاع كشور كرد!
شب كودتاي نوژه و در حالي كه حزب ما با تمام وزن و اعتبار خود در پي خنثي سازي اين كودتاي ضد انقلابي بود و رهبري عالي جمهوري اسلامي در جريان جزئيات اين نقش تاريخي و انقلابي حزب ما بود، شيخ هادي غفاري، هماهنگ با كودتاچيها، همراه نوچههايش به دفتر حزب توده ايران در خيابان 16 آذر حمله كرد و ضمن غارت اموال دفتر، سند پول كودتاچيها را كه من به عنوان معتبرترين سند (60 عدد هزار توماني نو) در اختيار رهبران جمهوري اسلامي گذاشته بودم از كشوي ميز من ربود. در همان ساعات من به ديدار آقاي خامنهاي در خانهاش (خيابان آبسردار) رفته و به او خبر دادم كودتاچيها حركت كرده و عمليات آغاز شده است. ايشان هم با عجله لباسش را پوشيد و از خانه بيرون آمد!
نه از حاكميت ارتجاع!
جمهوري اسلامي اطلاعاتي نداشت كه اتحاد شوروي به آن نياز داشته باشد، برعكس اين اتحاد شوروي بود كه از طريق حزب توده ايران، كه معتمد ترين ارگان دفاع از انقلاب بود و به آن اعتماد كامل داشتند، مهمترین اطلاعات را براي دفاع از انقلاب ايران در اختيار رهبري جمهوري اسلامي گذاشت! نام اين دفاع انقلابي را جاسوسي گذاشتند!
- حزب توده ايران، اطلاعات دقيقي را در باره نحوه و زمان حمله عراق به ايران از دوستان اتحاد شوروي گرفته و در اختيار رهبري انقلاب و رياست جمهوري گذاشت، اما آن ها باور نكردند و نتوانستند آماده دفاع شوند!
- حمله نظامي امريكا به طبس را توفان شن (آنگونه كه آيتالله خميني گفت!) خنثي نكرد، بلكه اتحاد شوروي رسما از رئيس جمهور ايالات متحده امريكا خواست هرچه سريعتر قواي نظامي خود را از طبس خارج كند!
- شب كودتاي نوژه و در حالي كه شيخ هاديغفاري با نوچههايش به ساختمان حزب حمله كرده بودند (نوعي همكاري و هماهنگي با كودتاچيان؟!) شخصا به در خانه آقاي خامنهاي رفتم و به او گفتم كودتاچيها حركت كردند، او همان لحظه لباسهايش را پوشيد و بيرون آمد!
- فرمانده عمليات طبس در هليكوپتري بود كه تيمسار باقري، فرمانده نيروي هوائي يا بدستور بنيصدر و يا با گرفتن اجازه از او آن را بمباران كرد و او را همراه اسناد موجود در هليكوپتر از بين برد!
از همان ابتداي پيروزي انقلاب و در همان زمان كه در دولت موقت مهندس بازرگان تلاشهائي براي حفظ مناسبات با امريكا جريان داشت و مهندس اميرانتظام آن را هدايت ميكرد، امريكا سياست خود عليه انقلاب را روي چند محور استوار ساخته بود. حزب ما در خنثي سازي اين محورها و در دفاع از انقلاب مردم ايران نقش بسيار مهم و تاريخي ايفاء كرد. اين كوشش حزب ما در تاريخ انقلاب 57 هرگز نبايد فراموش شود، نه تنها نبايد فراموش شود، بلكه افتخاري است براي همه اعضاي حزب توده ايران كه ضرورت دارد با سر بلندي از آن دفاع شود.
محورهاي سياست امريكا چه پيش و چه پس از اشغال سفارت اين كشور توسط دانشجويان پيرو خط امام چه بود:
1 ـ تدارك كودتاي نظامي با كمك نيروهاي ضد انقلاب باقيمانده در ارتش؛
2 ـ آماده ساختن صدام حسين، ديكتاتور عراق براي تجاوز به ايران و اشغال خوزستان و تدارك سرنگون ساختن دولت انقلاب؛
3 ـ بهره گيري از ديگر افراد در رهبري جمهوري اسلامي كه به علت داشتن كينه ضد شوروي آماده همكاري با امريكا بودند و مورد اعتماد رهبر انقلاب بودند؛
4 ـ تحريم اقتصادي ايران با كمك ديگر كشورهاي امپرياليستي و جلوگيري از فروش نفت ايران و . . .
امريكائيها از همه اين راهها با تمام نيرو بهره گيري كردند، اما با شكست روبرو گرديدند، كه در اين شكست حزب ما نقش بسيار مهمي برعهده داشت. تنها تحريم اقتصادي و توقيف دارائي هاي ايران را هنوز توانستهاند تا حدودي نگهدارند كه اين هم از دوم خرداد 1376 كم رنگ تر شدهاست.
در اين ميان، البته اقدامات امريكا بويژه تجاوز عراق به ايران در پيوند با اشتباه بزرگ رهبري جمهوري اسلامي كه حاضر نشد پس از بازپس گرفتن خرمشهر و پس از عبور از اروندرود، در شرايطي بسيار مساعد و پرسود براي ايران آتش بس را بپذيرد و بدون در نظر گرفتن امكانات دراز مدت (استراتژيك) خودش و دشمن تصميم به ادامه جنگ گرفت زيانهاي بسيار سنگين زد. خرابيهاي فراوان شهرها و روستاهاي غرب و جنوب ايران، چند هزار كشته و به همان ميزان معلول و… به كشور تحميل كرد و براي دست كم بيش از 10 سال پيشرفت اقتصادي و اجتماعي را در ميهن ما به عقب انداخت. اين يكي از مهمترين دستاوردهاي ايالات متحده امريكا، عليه انقلاب ايران بود.
حزب توده ايران كه تا زمان باز پس گرفتن خرمشهر و گذشتن ارتش ايران از "اروندرود" با تمام امكانات خود از جنگ دفاع ميكرد و كمك مي رساند، پس از اين پيروزي با صداي رسا ادامه جنگ را براي ميهنمان "فاجعه بار" خواند و به احتمال زياد همين موضع گيري يكي از عمده ترين دلائلي بود كه رهبري جمهوري اسلامي را مصمم ساخت حزب ما را عليرغم كمك هاي تاريخي در عقيم گذاشتن توطئه هاي كودتائي بسيار خطرناك- كودتاي نوژه و كودتاي قطب زاده و چند كودتاي كوچكتر ديگر- سركوب نمايد.
محاصره اقتصادي ايران
امريكا، به بهانه اشغال سفارت اين كشور، در تاريخ 20 فروردين 1359 محاصره اقتصادي ايران را آغاز كرد. همه كشورهاي متحد امريكا و حتي جمهوري خلق چين كه در اين دوران سياست فعال ضد شوروي را پيش گرفته بود در اين تحريم شركت كردند. تنها كشور شوروي و ديگر كشورهاي سوسياليستي، جمهوري دمكراتيك كره، ويتنام، كوبا و مغولستان در اين تحريم شركت نكردند و همه آمادگي خود را براي كمك به انقلاب ايران اعلام كردند. در مقابل، كشورهاي غربي و ژاپن عموما مناسبات سياسي خود را با ايران قطع كردند و يا به پائين ترين سطح تنزل دادند. اين كشورها پيمان هاي مهم اقتصادي و فني خود را با كشور ما قطع كردند. به طور مثال كارخانه بزرگ آلماني كه ساختن كارخانه برق اتمي بوشهر را به عهده داشت از ادامه كار امتناع كرد و همچنين ژاپن از ادامه ساختن مجتمع پتروشيمي بندر امام (ماهشهر) خودداري كرد.
امريكا و همدستانش با اجراي سياست تحريم زيانهاي جبران ناپذيري به اقتصاد كشور وارد ساختند. امريكا بلافاصله دست به كار شد و يكي پس ازديگري توطئههاي خطرناك كودتائي را به راه انداخت: حمله به طبس و تدارك يك كودتا در ارتباط با آن، كودتا در 5 ارديبهشت ماه 1359، كودتاي نوژه در ششم تيرماه 1359. پس از شكست اين توطئهها، تجاوز عراق به ايران در 31 شهريور 1359 ترتيب داده شد.
حمله امريكا به طبس- ارديبهشت 1359
حمله نظامي امريكا در طبس با آن همه تدارك دقيق، همان گونه كه خبرگزاري اتحاد شوروي "تاس" در تحليل خود اطلاع داد مقدمه و آغاز يك كودتاي نظامي براي براندازي جمهوري اسلامي هم بود.
در ارتباط با اين حمله نظامي كه با شكست روبرو شد روزنامه كيهان چند روز پس از حمله و شكست آن تحليل دقيقي را كه خبرگزاري "تاس" داده بود چاپ كرد. در اين تحليل گفته شده بود:
«تعداد بسيار زيادي عناصر امريكائي و عناصر ضد انقلابي مخفيانه به ايران وارد شده و در تدارك يك ضربه ناگهاني براي بدست گرفتن قدرت بودند. پياده شدن ارتش امريكا و واحدهاي نظامي اين كشور در طبس تنها حلقه وصل كننده تمام اين اقداماتي بود كه از مدتها پيش تدارك ديده شده بود.»
عدهاي فكر كرده بودند با قتلعام رهبران حزب، تاريخ و حقيقت را هم ميتوانند، يكجا با رهبران اعدام شده حزب به زير خاك بفرستند. اين تصور باطل را هم رهبران باقي مانده سالهاي اول پيروزي انقلاب داشتند و هنوز هم دارند و هم اپوزيسيوني كه نه از عمق رويدادها و مخاطرات پيش پاي انقلاب در آن سالها خبر دارد و نه ميتوانند كينه ضد تودهاي خود را فراموش كنند!
اطلاع حزب از تدارك يك كودتا
چند روز پيش از حمله طبس و دقيقا چهارشنبه عصر، ما اطلاع پيدا كرديم كه يك گروه ضد انقلابي به رهبري شخصي به نام "خادم" كه پسرش در كابينه بختيار وزير بود در تدارك يك كودتاي ضد انقلابي است. اين خبر چهار شنبه عصر توسط همسر زنده ياد… به ما رسيد و من شخصا كوشش كردم با بني صدر كه همان روز يا فردايش در بندرعباس بود تماس بگيرم. تماس برقرار شد و من به او گفتم «خبر بسيار مهمي به ما رسيده كه صلاح نيست در تلفن عادي به شما بگويم. كسي از افراد مطمئن خود را بگوئيد با ما تماس بگيرد تا به او اطلاع بدهيم. او وعده داد، ولي تماس برقرار نشد. روز پنجشنبه و جمعه تعطيل بود و امكان دسترسي به هيچ مقامي نداشتيم و روز جمعه ارتش امريكا در طبس فرود آمد و همان روز مجبور به فرار شد. من صبح شنبه، اول وقت به مقر رياست جمهوري رفتم و در ملاقات با بني صدر جريان را با مشخصات محل خبر به او گفتم. روز شنبه به ما خبر رسيد كه براي كودتاچيان دوشنبه قرار است قاصدي بيايد و با آمدن او معلوم خواهد شد كه بايد دست به عمل بزنند يا نه!
ما اين جريان را هم به بني صدر و هم به مقامات ديگر مثل دفترامام، دفتر آقايان خامنهاي و رفسنجاني كتبا اطلاع داديم.
روز يكشنبه پاسداران به خانه "خادم" مي روند و اين درست وقتي بوده كه ستاد كودتا نزد "خادم" جمع بوده و مشغول ادامه بررسي نقشه عمل بودند. پاسداران مي پرسند آقايان چكارهاند؟ "خادم" مي گويد مهمان هستند. البته، راستي هم براي پوشش بساط مهماني دائر بودهاست.
پاسداران، تا آنجا كه به ما اطلاع رسيد بدون اينكه اسامي و نشاني "مهمانان" را پرس و جو كنند از آن ها ميخواهند به خانههاي خود بروند و بدون اينكه زير زمين را كه در آن سلاحها مخفي شده بود بازبيني كنند، تنها "خادم" را با خود بردند. "خادم" در بازداشت، با حقه بازي يك روباه، خود را بكلي بي اطلاع نشان مي دهد و در ملاقاتي كه با بستگانش داشته به آن ها ميگويد كه قرار است بزودي مرخص شود.
اين جريان تا كودتاي نوژه طول كشيد. در جريان رسيدگي به عاملين اين كودتا معلوم شد كه "خادم" از گردانندگان اصلي بوده و ميهمانان خانه او اعضاي ستاد كودتا در ارتباط با طبس و كودتاي نوژه بوده و بيشترشان از ژنرالهاي بازنشسته دوران شاه بودهاند.
در تائيد اين جريان، نوشته روزنامه "سلام" را كه به مناسبت سالروز كودتاي نوژه نوشته شده نقل ميكنم:
سلام 26 تيرماه 1370 به مناسبت سالگشت خنثي شدن "كودتاي نوژه" نوشت:
«چگونه كودتا لو رفت؟
نقشه كودتا از چند كانال به گوش مسئولين رسيده بود.
1 ـ روز 3-2-1359 عامل نفوذي حزب منحله توده، در محافل بالاي ضد انقلاب راست، هيات سياسي حزب توده را در جريان يك كودتاي در شرف وقوع قرار داد.
2 ـ روز شنبه 6-2-1359 يك روز بعد از اعلام اقدام نافرجام امريكا در طبس "خادم" يكي از كودتاگران خطاب به عامل نفوذي گفت: منتظر دستور جديد هستيم و تا دوشنبه از پاريس پيام خواهد رسيد كه عمل كنيم يا نه!
اخبار فوق به دفتر رياست جمهوري گزارش شد. متعاقب آن روز دوشنبه 8-2-59 گروهي از پاسداران عازم خانه خادم شدند و او را بازداشت كردند. عدم اطلاع پاسداران از موقعيت خادم در شبكه كودتا و نداشتن اطلاع مشخص و موثر از اصل توطئه كودتا به خادم كمك كرد تا موقعيت خود را لو ندهد و از افشاي كودتا جلوگيري كند.»
حمله نظامي طبس
شكست حمله نظامي امريكا به طبس به هيچ وجه ارتباطي با توفان شن و خراب شدن يك هليكوپتر نداشت. به طوري كه "جيمي كارتر"، ترتيب دهنده اين ماجرا در خاطراتش نوشته است، پس از رسيدن هواپيماها و هليكوپترهاي امريكائي به طبس مقامات نظامي اتحاد شوروي از اين جريان مطلع شده و بي درنگ طي يك پيام فوري به كارتر تذكر دادند كه هرچه زودتر دستور ترك واحدهاي نظامي امريكا از ايران را بدهيد. عجله در ترتيب ترك ايران باعث برخورد هليكوپتر و هواپيمائي گرديد كه به جا ماند.
بني صدر معلوم نيست با دستور چه مقامي و تا آنجا كه ما اطلاع پيدا كرديم بدون اجازه امام و يا مشورت با ديگر مقامات بالاي كشور به سرلشگر باقري، فرمانده نيروي هوائي دستور داد و يا سرلشگر باقري كه به بنيصدر نزديك بود موافقت او را گرفت كه خودش با چند هواپيماي ديگر به طبس پرواز كرده و با بمباران هليكوپتر فرمانده عمليات را كه در ميان هليكوپترها و هواپيماي باقي مانده بود، نابود كند و به اين ترتيب مقامات ايران را از دست يافتن به نقشه دقيق عمليات محروم ساختند.
كودتاي نوژه
بدون ترديد پردامن هترين و دقيق ترين تدارك كودتائي امريكا براي برانداختن حاكميت جمهوري اسلامي كودتاي نافرجام نوژه بود. حزب ما كاملا و به طور تصادفي از اين جريان آگاهي يافت و با پي گيري دنبال آن را گرفت.
يكي از دختران جوان عضو حزب، روزي از من تقاضاي ديدار كرد و چون گفته بود كه موضوع بسيار مهمي را براي گفتن دارد اين ديدار عملي شد. او به من گفت كه نامزدش كه يك افسر جوان بازنشسته گارد شاهنشاهي است، يكي دو روز پيش يك معين نايب گارد سابق شاه را كه با او از گذشته آشنا بوده در خيابان ملاقات كرده و او پس از پرس و جو از وضع او و آگاه شدن از اينكه او بيكار است و در جستجوي كار است، به او مي گويد كه براي او كار بسيار مهمي در نظر دارد و جريان را اين طور براي او تعريف مي كند كه عدهاي از افسران بازنشسته و در خدمت جمهوري اسلامي با ديگر افرادي از رژيم گذشته در تدارك انجام كودتائي براي برانداختن رژيم جمهوري اسلامي هستند. او جريان كار را چنين تعريف ميكند: قرار است در شب معيني شماري از هوانوردان با تجربه بمبافكنهاي سنگين كه اكنون در پايگاه "نوژه" مستقر هستند، با لباس شخصي ولي با يك كيف كه در آن اونيفورم خودشان را پنهان داشتهاند با كمي وسائل مورد نياز اوليه، با وسائل نقليه عادي، هر گروه جدا به سمت پايگاه "نوژه" حركت كنند. پس از خارج شدن از جاده اصلي و ورود به جاده فرعي كه به پايگاه منتهي ميشود در نقطهاي جمع شده و با تغيير لباس و وسائل اوليه در كاميوني كه يك نور افكن بسيار نيرومند كه چشم بيننده را نابينا ميكند به در آن است، بسوي پايگاه حركت ميكنند و در نزديكي در ورودي پايگاه نورافكن را روشن كرده و چشم نگهبانان را نابينا كرده و افراد از كاميون خارج شده و به در ورودي پايگاه حمله كرده و آن را باز ميكنند. پيش از رسيدن اين گروه از خارج، همدستانشان در درون پايگاه، خطوط تلفن پايگاه را با خارج قطع كرده و هواپيماهاي بمبافكن را با تجهيزات لازم آماده پرواز كردهاند و از خواب بودن ساير افسران و كارمندان فرودگاه استفاده كرده و خلبانان از راه رسيده با هواپيماهاي آماده پرواز خواهند كرد. آماج بمباران در درجه اول جماران و منازل رهبران طراز اول و ستاد سپاه و ارتش خواهد بود. هم زمان با رسيدن هواپيماها در تهران نيروهاي مسلح آماده در تهران راديو تلويزيون را اشغال و پيروزي كودتا را اعلام خواهند كرد.
پس از ديدار با دوست جوانمان، شب بعد در خيابان با نامزدش ديدار كردم و او تمام اين جريان را برايم تعريف كرد. از آن پس تا شب حركت، مرتبا يكديگر را مي ديديم و من جريان را به مقامات اطلاع مي دادم، از جمله به دفتر امام، خامنهاي و رفسنجاني. با صلاحديد آقاي خامنهاي قرار شد كه براي تسريع در آگاه كردن سپاه پيش از همه به سرهنگ "حاتمي" فرد مورد اطمينان ايشان كه در مقر رياست جمهوري در اتاقي كار ميكرد اطلاع بدهم. رابط كودتاچيان از دوست ما خواسته بود كه اگر افراد كاملا مطمئني را مي شناسد چند نفر را با خود براي كمك در صورت لزوم بياورد. با موافقت سرهنگ "حاتمي" قرار شد سه نفر از رفقاي ورزيده حزبي و از طرف سپاه هم سه نفر را معرفي كنند و دوست ما به رابطش آمادگي شش نفر را اطلاع بدهد. رابط كودتاچيان دو روز پيش از حركت مبلغ 60 هزار تومان (شصت اسكناس هزار توماني نو) به دوست ما داده بود كه ميان افراد 6 گانه تقسيم كند و گفته بود كه اين تنها براي مخارج همين يك دو روز اول است و پس از پيروزي صحبت از صدها هزار تومان و بيشتر مطرح بود. من در آخرين ديدارم با سرهنگ "حاتمي" اين شصت هزار تومان را به او دادم و از او رسيد گرفتم و رسيد در دفتر كارم در مركز حزب بود كه به دست غارتگران افتاد.
آخرين ديدار من با دوستمان روز پيش از عزيمتشان به نوژه بود. اين درست همان روزي بود كه شيخ هادي غفاري با شماري از نوچههايش و زير حمايت پاسداران به دفتر مركزي حزب يورش بردند و هر چه را كه در آن بود به غارت بردند. من از دفتر حزب بيرون آمدم و نزديك ساعت 6 بعد از ظهر خود را به خانه آقاي خامنهاي رساندم و به ايشان گفتم كه كودتاچيان امشب حركت خواهند كرد. ايشان هم فورا لباس پوشيده و براي آگاه ساختن مقامات از خانه خارج شد. سرهنگ حاتمي بعدها به رياست دانشكده افسري منصوب شد و ديگر او را نديدم.
روزنامه سلام در مقالهاي از اين ماجرا ياد كرده و نوشت كه فرد ديگري هم تلاش كرده بود تا جريان را به اطلاع مقامات برساند؛ اما همانگونه كه در مقاله روزنامه سلام ديده ميشود فرد نامبرده يكي از افسراني بوده كه قرار بوده در كودتا شركت كند، اما پيش از حركت دچار پشيماني شده و كوشش كرده از راه مطمئني به آقاي خامنهاي رسيده و شخصا با ايشان جريان را به ميان بگذارد چون به هيچكس از افراد ديگر، سپاه و … اطمينان نداشته و دستيابي به آقاي خامنهاي از نيمه شب تا نزديك صبح به درازا كشيده ميشود. البته اگر حزب ما جريان كودتا را از روزها پيش اطلاع نداده بود و كودتاچيان موفق به انجام نقشه خود شده بودند در ساعتي كه اين افسر به منزل آقاي خامنهاي ميرسيد، كودتا چند ساعت بود كه انجام گرفته و موفق شده بود.
اين تفسير روزنامه سلام در ادامه مقالهاي كه در باره حمله نظامي طبس نوشته بود مطرح شده و احتمالا به خاطر بي اطلاعي از نقش حزب ما در خنثي كردن كودتاي نوژه يادي نكرده بود.
طارق عزيز در سفر به فرانسه با شاپور بختيار ملاقات كرد و او را با خود به بغداد برد. در ملاقات صدام حسين و شاپور بختيار، او درجريان حمله قريبالوقع عراق به ايران قرارگرفت و قرار شد جنوب ايران پس از فتح عراق در اختيار بختيار قرار بگيرد و دولت آزاد تشكيل شود!
تجاوز عراق به ايران
پس از آنكه امريكا همه امكانات خود را براي براندازي جمهوري اسلامي از درون كشور آزمايش كرد و آخرين آن ها كه گروه كودتاچي "نيما" با تلاش حزب ما نتوانست دست به عمليات بزند و رهبرش دستگير شد، امريكا تصميم گرفت نقشهاي را كه از همان آغاز پيروزي انقلاب تدارك آن را ديده بود عملي سازد. عراق از آغاز سال 1359 به طور كاملا آشكار در بخش غربي اروند رود، روبروي خرمشهر مشغول تمركز نيروهاي موتوريزه بود كه از خرمشهر ديده ميشد. حزب توده ايران از همان ماههاي اول سال 1359 در مطبوعات خود احتمال تجاوز عراق به ايران را گوشزد ميكرد، ولي گوش رئيس جمهور كه فرمانده كل نيروهاي مسلح ايران، مركب از ارتش، سپاه، مرزباني … بود بدهكار نبود و مطبوعات مخالف حزب توده ايران ما را به جوسازي متهم مي كردند.
به عنوان نمونه، دو نمونه از نامههائي را كه براي دفتر امام و آقايان خامنهاي و رفسنجاني فرستاديم و اصل آن به بني صدر رئيس جمهور و فرمانده كل قوا است در زير ميآورم:
كميته مركزي حزب توده ايران – تاريخ 25 تيرماه 1359
از منبعي كه با محافل ضد انقلاب وابسته به اشرف پهلوي و بعضي از عشاير خوزستان و فارس مربوط است خبر رسيده كه تدارك حمله نظامي از هوا و زمين و دريا ديده شده است. در اين حمله همه سرسپردگان رژيم طاغوت كه در عراق و مصر و عربستان سعودي گردآمدهاند و آماده حمله شدهاند شركت خواهند كرد.
هدف اين حمله كه با حملاتي از كردستان همراه خواهد بود 1- عبارتست از ايجاد منطقه آزاد گسترده زير سلطه ضد انقلاب؛ 2- جلوگيري از صدور نفت ايران و يا لااقل جلوگيري از آن كه پول نفت به حساب جمهوري اسلامي ريخته شود.
يك خبر مهم كه ممكن است سرنخي مهم بدست دهد.
دوستي در جريان مذاكره تلفني با اهواز از تهران روي سيم ديگري افتاد. طرفي در اهواز به نام "خسرو" صحبت ميكردهاست. در جريان صحبت معلوم ميشود كه نام اصلي او "رضا" ميباشد.
رضا (خسرو) گفتهاست: «روز شنبه و يا روزهاي ديگر حوادثي در خوزستان خواهيم داشت». طرف تهران از او مي خواهد كه نمايندهاي به تهران بفرستد. دوست ما توانستهاست شماره تلفن كننده در تهران را بشنود، اين شماره 797321 است.
در نامه زير كه به دفتر امام و مقامات ديگر فرستاديم خبري هست كه دوستان شوروي براي مطلع ساختن مقامات رهبري ايران دادند:
«طارق عزيز، معاون صدام به پاريس رفت و دكتر شاپور بختيار را با خود به عراق آورد. در ديدار با صدام، نامبرده به او پيشنهادكرد: "ما به ايران در خوزستان حمله خواهيم كرد و وقتي اهواز و بخشهاي جنوب آن را اشغال كرديم شما همه نيروهاي خود را كه در مصر و عربستان و كشورهاي ديگر آماده هستند به خوزستان بياوريد و دولت ايران آزاد را اعلام كنيد. ما بلافاصله شما را به عنوان دولت رسمي ايران به رسميت خواهيم شناخت و فكر ميكنيم كه امريكا و ديگر كشورهاي غربي هم ظرف يكماه شما را به رسميت بشناسند. شما مي توانيد با قطع صدور نفت به تهران و شهرهاي ديگر ايران، دولت مركزي را فلج كنيد.»
نوشته بالا عين متن نامه نيست، ولي محتواي آن كاملا چنين است، در همين اطلاعيه دوستان شوروي به طور دقيق مناطقي از كشورهاي ديگر كه نيروهاي نظامي فراري شاه زير فرمان فرماندهان امريكائي آماده مبارزه جنگي مي شدند، حتي با نام فرماندهان را قيد كرده بودند.
خبر مهم ديگري كه دوستان شوروي به ما دادند، در پيوند با يك ايستگاه فرستنده مخفي امريكا بود. خبر چنين بود:
«در 75 كيلومتري شمال شرقي تهران فرستنده مخفي كار مي كند كه در ارتباط با يكي از پايگاههاي ناتو در يونان ارتباط مي گيرد. معمولا اين راديو در ساعات معين خبر ميفرستد. خبرها با رمز مخصوص نظامي است و تمها به صورت كوتاه شده ارسال مي شود، يعني تنها صدائي مانند سوت شنيده ميشود.» طول موج دقيق فرستنده هم در اين خبر بود.
پس از مدتي باز هم دوستان شوروي اطلاع دادند كه ايستگاه فرستنده هنوز كار ميكند و چند هفته پس از آن خبر دادند كه ايستگاه، ديگر كار نميكند. ظاهرا مقامات جمهوري اسلامي بايد آن را كشف و خنثي كرده باشند.
آخرين اطلاعي كه در باره خطر حمله عراق به ايران از سوي حزب توده ايران به مقامات جمهوري اسلامي داده شد روز سيام شهريور ماه يعني يك روز پيش از آغاز حمله ارتش عراق بود.
حضور كيانوري در اولين جلسه ستاد جنگ!
جالب توجه اين است كه پس از معلوم شدن درستي اطلاعاتي كه ما داده بوديم، وزن حزب ما در نظر مقامات تا آنجا بالا رفت كه بنيصدر دو ساعت پس از شروع تجاوز عراق، در جلسه بسيار مهم ستاد جنگ كه در زير زمين مخصوص وزارت دفاع تشكيل گرديد و درآن افزون بر بنيصدر، رجائي، نخست وزير و فرماندهان ارتش و سپاه، من نيز با عنوان دبيراول حزب توده ايران به دعوت بني صدر شركت كردم. بدون تظاهر تا پايان جلسه من ناخشنودي "بزرگاني" را از اين اقدام بني صدر احساس مي كردم و البته ديگر هم با من مشورتي نشد.
ناكامي ارتش عراق در رسيدن به آماجهائي كه امريكا تعيين كرده بود، آنان را وادار كرد كه زمينه را براي يك جنگ دراز مدت آماده سازند. جنگ در خوزستان از 31 شهريور 1359 تا سوم خرداد 1361 كه خرمشهر را ارتش ايران آزاد كرد و ارتش عظيم عراق را با تمام تجهيزاتش به اسارت گرفت، بدرازا كشيد و با اين پيروزي تاريخي ارتش جمهوري اسلامي مرحله نويني در جنگ آغاز گرديد.
حزب توده ايران با قاطعيت ادامه جنگ با عراق را، پس از فتح خرمشهر يك اشتباه تاريخي ارزيابي كرده و آن را به اطلاع رهبري جمهوري رساند و يكي از انگيزهها و بهانههاي يورش به حزب ما همين مخالفت با ادامه جنگ بود!
پيروزي تاريخي آزاد كردن خرمشهر و گذشتن ارتش ايران از "اروندرود" و تضاد آشكار ميان واقع بيني و دورانديشي سياسي از يكسو و بي گدار به آب زدن از سوي ديگر.
اين پيروزي بزرگ تاريخي كه براي عراق متجاوز و هواداران امريكائياش غير منتظره بود، نقطه تحول بسيار با اهميتي، نه تنها در تاريخ جنگ، بلكه براي سراسر زندگي سياسي- اقتصادي ميهن ما تا امروز بودهاست. با پيروزي آزاد سازي خرمشهر و گذر ارتش ايران از اروندرود يك پرسش بنيادي براي همه مردم و بويژه فعالان سياسي كشور مطرح گرديد و آن اين بود: بايد جنگ را ادامه داد يا با بهره گيري از اين پيروزي و آمادگي كشورهاي عربستان و كويت كه با تمام امكاناتشان از تجاوز عراق پشتيباني كرده بودند و اكنون براي ختم جنگ پرداخت 50 ميليارد دلار زيانهاي وارده به ايران را تعهد مي كردند پذيرفت. اين كشورها انتظار داشتند ايران قطعنامههاي سازمان ملل را (كه عراق آن ها را فورا پذيرفت) بپذيرد.
حزب توده ايران چه گفت، جمهوري اسلامي چه كرد!
اكنون با بهرهگيري از دو سند- يعني جزوه پرسش و پاسخ 12 تيرماه 1361 و آخرين پرسش و پاسخ 29 آبان 1361 ميبينيم كه حزب توده ايران و رهبري جمهوري اسلامي چه پاسخي به اين پرسش عمومي دادند:
الف- از جزوه پرسش و پاسخ 12 تيرماه 1361:
«امريكا مي خواهد يك جنگ فرسايشي طولاني به ايران تحميل نمايد. راديو صداي ايران در اول تيرماه 1361- چهار هفته پس از پيروزي خرمشهر در 3 خرداد 1361- مقاله بسيار جالبي را از مركز مطالعات استراتژيك دانشگاه "جورج تاون" در باره جنگ عراق عليه ايران منتشر ساخت. اين مركز مهمترين مركز مطالعات استراتژيك امريكاست و به دولت امريكا خط ميدهد. گزارش اين مركز خط دوراني آينده جنگ تحميلي عراق و ايران است. اين گزارش شامل نكات زير است:
1- جنگ خليج فارس به سود عربستان سعودي، اسرائيل و ايالات متحده امريكاست.
صدام حسين فرد نيرومند اعراب احتمالا به دليل پيروزيهاي ايران بر نيروهايش، قدرت را از دست نخواهد داد.
2- جنگ نزديكي بيشتري را ميان عراق و رژيمهاي محافظه كار خليج فارس بوجود خواهد آورد و تهديد ايران موجب تشكيل محور اردن، عراق و عربستان سعودي شدهاست و امروز مناسبات عراق با كشورهاي خليج فارس در اوج خود قرار دارد.
1- شوراي همكاري خليج فارس به رهبري عربستان، بغداد را به داخل برنامه ريزي نفتي خود كشاندهاست. شكستهاي نظامي عراق به تهديد آن كشور عليه رهبري عربستان سعودي، در خليج فارس پايان داد، اما ايران همچنان تهديدي براي كشورهاي كوچك خليج فارس به شمار ميآيد.
2- جنگ ايران وعراق از راه كاهش تهديد اعراب و منزوي كردن سوريه منافع امنيتي اسرائيل را بيشتر حفظ كردهاست.
3- ايران و عراق احتمالا به تجديد تسليحاتي خود خواهند پرداخت. يك مسابقه تسليحاتي آغاز خواهد شد كه در آن احتمالا قدرتهاي بزرگ در گير خواهند بود.
4- در اين ميان اگر صدام سقوط كند و اوضاع ناثابتي در عراق بوجود آيد، منافع اقتصادي غرب آسيب خواهد ديد.
5- گسترش مناسبات عراق و امريكا ادامه خواهد يافت و مناسبات بغداد و واشنگتن بدليل بي ميلي مسكو از ارسال اسلحه به عراق در طول جنگ گرم تر شده است.
در اين گزارش به دولت ايالات متحده توصيه شدهاست كه حمايت خود را از تركيه و پاكستان افزايش دهد تا بتواند با فشارهاي احتمالي عليه كشورهاي عربي حاشيه خليج فارس مقابله كند.
اين گزارش صاف و پوست كنده نشان ميدهد كه نقشه امپرياليسم امريكا اين است كه با رساندن همه گونه كمك به عراق يك جنگ فرسايشي طولاني به ايران تحميل كند تا ايران از لحاظ اقتصادي، نظامي تا آنجا تضعيف شود كه مجبور به تسليم گردد.
نظر حزب توده ايران در اين باره همان است كه بارها و بارها آن را تكرار كردهايم و به همين مناسبت هم پيوسته فحش و ناسزا خوردهايم. نكته جالب ديگر در اين گزارش نقش تركيه و پاكستان در استراتژي امريكاست.
سياستمداران جمهوري اسلامي عليرغم اين هشدارهاي با اهميت، تنها به آن بسنده ميكنند كه حزب توده ايران را به شايعه پراكني و اخلال در مناسبات ايران و همسايگان مسلمان و دوست و برادر (!!) متهم سازند.
ب- آخرين پرسش و پاسخ 29 آبان 1361:
نقل از سرمقاله روزنامه اطلاعات 18 آبان 1361 با عنوان «جنگ تحميلي و صلح تحميلي دو روي يك سكهاند.»
«… آنچه در اينجا بويژه مورد نظر است اين است كه روي ديگر سكه جنگ تحميلي، صلح تحميلي است. صلحي كه در آن حقوق پايمال شده يك ملت در نظر گرفته نميشود و متجاوز بدون تسليم شدن به حق و تنبيه شدن، در واقع مورد تائيد قرار ميگيرد. در چنين شرايطي راه حل چيست؟ چگونه ميتوان نه در دام يك جنگ فرسايشي و طولاني افتاد و نه پاي ميز مذاكره با متجاوز كافر و تحمل صلح و سازش اسارت آور رفت؟
راه حل، ادامه جنگ براي در فشار قرار دادن متجاوز و وارد آوردن ضربات سنگين بر پيكر پوسيده رژيم بعثي از طريق تكيه به نيروي لايزال تودههاي مردم و نصرتالله.» حال اين پرسش كاملا به جا كه حزب توده ايران و كشورهاي علاقمند به پابرجا ماندن انقلاب ايران بارها و بارها از همان آغاز جنگ و بويژه پس از پيروزي خرمشهر مطرح كردهاند دوباره مطرح مي شود و اين پرسش چنين است:
«آيا استراتژيست هاي جمهوري اسلامي اين حساب دودوتا چهارتا را كردهاند كه خواهند توانست "با تكيه به نيروي لايزال تودهها و نصرتالله" بدون در گير شدن در يك جنگ فرسايشي طولاني و در كوتاه مدت و با ضربات نيرومند، دشمن را كه ديگر نيروي بعث عراق نخواهد بود، بلكه تمام دنياي امپرياليستي است از پا درآورند و متجاوز را تنبيه كنند؟ آيا رهبري جمهوري اسلامي اين حساب را كردهاند كه "نيروي لايزال تودهها" ممكن است لايزال نباشد و توانائي تنبيه متجاوز را نداشته باشد، باز هم با توجه به اين واقعيت كه دشمن تنها عراق با چهارده ميليون نفر نيست…
به نظر حزب توده ايران لحظه كنوني از لحاظ مجموعه جهات و با در نظر گرفتن اينكه برخي جنبههاي منفي هم همراه است، مساعدترين لحظه در جنگ نسبت به گذشته و آينده براي پذيرش يك صلح آبرومند است. اين صلح تحميلي نيست. عدم پذيرش صلح در اين لحظه يك اشتباه بزرگ استراتژيك از سوي جمهوري اسلامي ايران خواهد بود…
سياست موذيانه امريكا اكنون چنين است كه از يكسو نمايندگان ژاپن، پاكستان و تركيه به ايران ميآيند و عليرغم اينكه هر سه نمايندگان امپرياليسم امريكا هستند به ايران وعده كمك و همكاري مي دهند. از سوي ديگر چند روز بعد همين نمايندگان به عراق مي روند و به احتمال زياد پشتيباني كشورشان را به صدام حسين ابلاغ ميكنند.»
فروردین ماه 1380