نقش 3 چهره درانقلاب 57
تکامل و تغییر مواضع 20 ساله
حاکمیت و اپوزیسیون ج. اسلامی
ن. کیانی
آن لیبرالیسمی که قشریون
مذهبی با آن مخالفت می کنند، در حقیقت مخالفت با آزادی و ترقی اجتماعی است
و زمین تا آسمان با آن لیبرالیسمی که ما از آن سخن می گویم تفاوت دارد. این
درحالی است که همین قشریون مذهبی که اکنون دست بالا را در حاکمیت پیدا کرده
اند، با قدرت تمام از لیبرالیسم اقتصادی دفاع می کنند و فرمان تغییر ماهیت
اصل 44 قانون اساسی راهگشای این دفاع شد.
در بخش های گذشته اشاره كردیم
كه با پیروزی انقلاب جدا شدن تدریجی طبقات و قشرهای اجتماعی آغاز شد.
بورژازی تجاری، بورژازی لیبرال، قشرهای متوسط و خرده بورژازی مرفه نخستین
قشرهایی بودند كه راه خود را از انقلاب جدا كردند و بتدریج روبروی آن قرار
گرفتند.
اشاره كردیم كه خرده بورژوازی ایران را بر اساس جایگاه اقتصادی، موقعیت
اجتماعی و چارچوب فرهنگی آن به دو قشر عمده خردبورژازی سنتی و خرده بورژازی
مدرن تقسیم كرده اند. در هر دو اینان یك بخش قشری وجود داشت. به مواضع
قشریون مدرن كه زیر پوشش چپ فعال شده بودند پیشتر اشاره كردیم. در آنچه به
قشریون سنتی مربوط می شود آنان مسئله عمده جامعه را مقابله با غربزدگی می
دانستند و ماركسیست ها و لیبرال ها را در نوك تیز حمله خود قرار داده
بودند. اینان از نظر سیاسی و اقتصادی در موضع راست قرار داشتند، مدافع نظام
سرمایه داری بودند، به بخش مذهبی چپ حاكمیت بشدت بی اعتماد بودند و در پس
هر اقدامی كه ممكن بود به نظام سرمایه داری خدشه ای وارد كند دست كمونیست
ها را می دیدند. و عمدتا در ابتدای انقلاب بدنبال بورژازی تجاری ایران
كشیده می شدند. آنان بعدها مخالفت با لیبرالیسم را هم به جنبه ضد كمونیستی
خود افزودند كه این برای خود تاریخ و دلایل معینی دارد.
تغییر مواضع قشریون در جریان انقلاب
قشریون مذهبی در جریان انقلاب ایران چند بار تغییر موضع دادند. در ابتدای
انقلاب اینان طرفداران شدید دولت موقت بودند. مواضع ضدكمونیستی و ضدشوروی
دولت موقت بیش از همه با دیدگاه ها و نظرات این گروه هماهنگ بود. مصطفی
چمران حلقه رابط میان قشریون مذهبی و دولت موقت بود. او با دامن زدن به جنگ
های كردستان و با این ادعا كه آنچه در انجا می گذارد ساخته دست شوروی ها و
توده ای هاست ارتشی از این قشریون تشكیل داد كه با كینه و نفرت بر ضد
كمونیست ها پرورش می یافتند. حضور مهدی چمران - برادر مصطفی چمران - در
ریاست شورای شهر تهران همزمان با شهردار شدن احمدی نژاد از تداوم این
ارتباطات در طی 30 سال گذشته حكایت دارد كه ما از چند و چون آن بی خبریم.
در زمینه رابطه میان قشریون مذهبی با دولت موقت اعتراف انزابی دوست نزدیك
محمود احمدی نژاد و عضو رهبری دفتر تحكیم بسیار گویاست. به گفته وی در
جریان تسخیر سفارت امریكا وی و احمدی نژاد این اقدام را مقابله با دولت
موقت تشخیص دادند و ضمن مخالفت با آن پیشنهاد تسخیر سفارت شوروی را ارائه
دادند. در آن زمان بحثی در مورد مبارزه با دولت موقت یا لیبرالیسم در میان
قشریون مذهبی اصلا وجود نداشت. نه تنها وجود نداشت بلكه در زمینه مقابله با
اقدامات ضد امپریالیستی و ضدسرمایه داری كه می توانست به تعمیق انقلاب
بیانجامد میان این دو هماهنگی و هم نظری كامل وجود داشت.
مطرح شدن مبارزه با لیبرالیسم در انقلاب
بعدها كه لیبرالیسم همچون ایدئولوژی دفاع از سرمایهداری مطرح شد و انقلاب
ایران مبارزه با آن را در دستور قرار داد قشریون مذهبی آخرین گروهی بودند
كه به این جریان پیوستند، با این هدف كه تفسیری دیگر از آن ارائه دهند و آن
را از مسیر خود منحرف كنند. آنان لیبرالیسم را نه یك جریان اقتصادی سرمایه
داری بلكه یك جریان فرهنگی توصیف می كردند و از این طریق مبارزه با
لیبرالیسم را از ماهیت ضد سرمایه داری خود منحرف كردند و به مبارزه فرهنگی
با قشرهای متوسط و زحمتكش لاییك تغییر مسیر دادند. یكی از دلایل جدا شدن
تدریجی قشرهای متوسط و زحمتكش لاییك از انقلاب همین سیاست قشریون مذهبی
بود. قشریون مذهبی تمام كوشش خود را كردند تا مبارزه ضدلیبرالی را به
مبارزه بر ضد ظواهر فرهنگی لائیسیته منحرف كنند و در نتیجه فشار را از سمت
كلان سرمایهداری به سوی قشرهای متوسط لاییك منتقل كنند. نتیجه این تفسیر
فرهنگی از لیبرالیسم در ایدئولوژی قشریون مذهبی، ضمنا تمایز میان
سرمایهداران بر مبنای فرهنگی بود. قشریون مذهبی مخالف كلان سرمایهداران
غیرمذهبی وابسته به رژیم گذشته بودند چرا كه می خواستند خود بر ثروت و
موقعیت آنان چنگ اندازند و نه مخالف رژیم سرمایهداری. بر مبنای تفسیر
فرهنگی لیبرالیسم، سرمایهداری لیبرال و مذموم آن سرمایهداری بود كه
كراوات می زد و مذهبی نبود، اما سرمایهدار تسبیح بدست و نماز خوان دیگر
لیبرال محسوب نمی شد. نتیجه سوم از تفسیر فرهنگی لیبرالیسم مترادف كردن آن
با لاقیدی و بی بندوباری و آزادی ها بود. آنان مبارزه ضدلیبرالی را همان
مبارزه با آزادی و در درجه اول مبارزه با آزادی مخالفان لیبرالیسم اقتصادی
معنا كردند.
بدینسان ایدئولوژی ضدلیبرالی قشریون مذهبی بر روی سه پایه بنا شده بود : 1-
عمده كردن جنبه فرهنگی در لیبرالیسم بر مضمون اقتصادی آن. 2 – ایجاد تمایز
میان سرمایهداران بر مبنای فرهنگی و در نتیجه عمده كردن مبارزه با
سرمایهداران غیرمذهبی بجای مبارزه با رژیم سرمایهداری. 3- ضدیت با آزادی
های سیاسی و اجتماعی توده های مردم زیر پوشش لیبرالیسم ستیزی
این سه پایه با تغییراتی همچنان بخش عمده ایدئولوژی راست افراطی مذهبی را
تشكیل می دهد.
ایدئولوژی مشترك قشریون، لیبرال ها و سرمایه داری تجاری
تا قبل از یورش به جریان چپ، یعنی حزب توده ایران و سركوب آن، ایدئولوژی
مشترك قشریون مذهبی، لیبرال ها و نمایندگان سرمایه داری تجاری آن بود كه
كمونیست ها و توده ای ها در دستگاه دولتی رخنه كرده اند و همه مسئولان جناح
چپ جمهوری اسلامی و خط امام مظنون به كمونیست بودن هستند.
پس از سركوب حزب توده ایران ادامه این ادعا و این سیاست مشكوك به حجتیه ای
بودن تلقی می شد. از این زمان بود كه قشریون مذهبی و عوامل حجتیه بتدریج
ثقل بیرونی سیاست خود را از ضدیت با كمونیست ها به ضدیت با لیبرال ها با
تفسیر خاصی كه از لیبرالیسم می كردند تغییر دادند.
آنان از این طریق كوشیدند مرزهای خود را با جریان چپ مذهبی كه آنان نیز با
لیبرالیسم از موضع ضدسرمایه داری مخالف بودند در ذهن توده مردم برهم زنند و
ضمنا به درون ارگان های حكومتی نفوذ كنند.
یعنی از یكسو آنچه بدست جریان راست قشری مذهبی تحت عنوان مقابله با
لیبرالیسم انجام می شد به حساب جریان چپ و خط امام گذاشته می شد و مرز میان
این دو در ذهن مردم كاملا در هم ریخت. اما نتیجه دیگر و بزرگتر آن بود كه
مرزها در درون خود رهبری جمهوری اسلامی نیز به هم ریخت. قشریون مذهبی
توانستند زیر پوشش مبارزه با لیبرالیسم به همه اركان حكومت و از جمله به
بیت ایت الله خمینی نیز رخنه كرده، احمد خمینی را با خود همراه كنند و بدست
او و بنام خمینی برنامه های خود را برای بدست گرفتن كامل قدرت پیاده كنند.
قرائن می گوید: آنان توانستند احمد خمینی را متقاعد كنند كه آیت الله
منتظری طرفدار لیبرالها و نهضت آزادی است و در صورت به قدرت رسیدن او
لیبرال ها دوباره حاكم شده و ضمنا احمد خمینی از موقعیت ممتاز سیاسی كه تا
آن زمان داشت برای همیشه محروم خواهد شد. برخی مواضع آیت الله منتظری كه
مرزهای آزادی های سیاسی و اقتصادی را با یكدیگر مخلوط می كرد به این توهم
دامن می زد و در مجموعه جناح چپ مذهبی سر در گمی بوجود آورده بود. احمد
خمینی كه در گذشته نقشی نسبتا مثبت در دفتر آیت الله خمینی داشت در نگرانی
از دست دادن موقعیت خود از یكسو و افتادن قدرت به دست "لیبرال ها" از سوی
دیگر متاسفانه به مجری این برنامه ها تبدیل شد. البته همه اینها به شكل
زنجیرهای از توطئه ها پیش رفت كه ما هنوز از چند و چون آنها اطلاع نداریم.
بدینسان زیر عنوان مبارزه با لیبرالیسم مرزهای دو جریان در هم ریخت: جریان
چپ مذهبی كه مبارزه با لیبرالیسم را در مفهوم مبارزه با تحكیم نظام سرمایه
داری می فهمید و جریان راست مذهبی كه لیبرالیسم را مترادف ماتریالیسم و
مبارزه فرهنگی با روشنفكران و قشرهای متوسط و زحمتكش لاییك جامعه معنا می
كرد.
با درگذشت ایت الله خمینی و بقدرت رسیدن علی خامنه ای - برخلاف تصور احمد
خمینی - مبارزه با لیبرالیسم در مفهوم نخست و جریانی كه نماینده آن بود از
صحنه حذف و مبارزه با لیبرالیسم در مفهوم دوم و جریانی كه نماینده آن بود
بتدریج بر كشور حاكم شد.
آن چیزی كه بعدها مجاهدین انقلاب اسلامی تحت عنوان "چپ جدید" یعنی سر بر
آوردن جریان چدیدی از درون جناح چپ و خط امام سابق مطرح كردند كه عمدتا
گرایش ضد روشنفكری داشت در واقع سربر آوردن نیرویی بود از درون همین روند
به هم ریختن مرزها و نه نیرویی جدید از درون چپ قدیم.
نتیجه این رخنه آن چیزیست كه امروز همگان از آن اطلاع دارند. امروز دیگر می
دانیم كه آیت الله خمینی در دو سال اخر عمر خود بشدت بیمار بود و آنچه بنام
او نوشته شده است به خط احمد خمینی است. حجت الاسلام موسوی تبریزی در
مصاحبه ای كه اخیرا با نشریه یادآور انجام داد این مطلب را رسما اعلام كرد.
وی گفت در ماجرای نامه منسوب به آیت الله خمینی برضد نهضت آزادی "آقای
بارزگان به دادگستری شكایت كرده بود كه این نامه جعلی است. دلایلش را هم
گفته بود كه امام تکه کلام هایی دارد كه در اینجا نیست و دست امام هم لرزشی
دارد كه در این خط نیست. احمد آقا شب های چهارشنبه روضه داشت. یکی از این
شب ها، آقای محتشمی بعد از روضه رفت در اتاقی با احمد آقا صحبت كرد. احمد
آقا مرا برای مشورت خواست و گفت كه جریان از این قرار است و از آقای محتشمی
شكایت كردهاند. این نامه به خط من است و امام امضا كرده و نه تنها این
نامه كه نامههای اخیر را غالباً امام نمینوشت. من مینوشتم و امام امضا
میكرد... نه این، نه آن نامهای كه درباره آقای منتظری نوشته شده، خط امام
نیست، امضای امام است"
احكام اعدام ها
از این نامه ها، یکی هم آن احكامی است كه گفته می شود در مورد اعدام ها
توسط آیت الله خمینی صادر شده است. در آنچه بنام حكم اعدام مجاهدین گفته
شده از شیوه نگارش و اصطلاحات كاملا روشن است كه نه تنها سوال ها بلكه جواب
هم توسط خود احمد خمینی نوشته شده است. در آنچه مربوط به حكم ایت الله
خمینی در مورد اعدام ماركسیست هاست تا كنون اصلا نسخه ای از آن حکم و دست
خط یا امضاء وجود ندارد. هیچكدام از این دو نامه نیز در صحیفه امام كه همه
سخنرانی ها و احكام و نوشته های آیت الله خمینی را در بر می گیرد وجود
ندارد و جنگی كه این اواخر میان ناشران مختلف مجموعه اسناد آیتالله خمینی
و نیز بر سر سندیت و اختلاف روایت های"صحیفه نور" از یكطرف و "صحیفه امام"
از طرف دیگر در گرفته است نیز خود جزیی از همین روند است.
راه توده 196 06.10.2008
فرمات PDF
بازگشت