3 چهره در انقلاب
57-7
تئوری "تشیع اتمی"
جانشین ایدئولوژی بحران زده حکومت
حكومت بر این تصور است که تنها در صورتی كه بتواند در وسیع ترین قشرهای
توده مردم شكاف ایجاد كرده و آنان را تقسیم كرده و رویاروی هم قرار می دهد
خواهد توانست به حیات خود ادامه دهد. کوشش برای رویاروی قرار دادن قشرهای
متوسط با توده های پایین جامعه که در سیاست ها و سخنرانی های احمدی نژاد
تجلی پیدا می کند تلاشی است در همین جهت.
ما برای ادامهً پرداختن به نقش سه چهره در
انقلاب 57، همچنان ناچاریم از جنبش اصلاحات نیز نه تنها یاد کرده، بلکه آن
را در چارچوب همین موضوع و در ادامه شناخت دقیق تر از افکار آیت الله خمینی
بررسی کنیم. همچنان که ناچاریم به جریانی که به پرچمداری آقای احمدی نژاد
به صحنه آمده نیز پرداخته و دلائل روی کار آمدن آن را بر شماریم. بنابراین،
اگر در این بخش نامی از بازرگان، خمینی و کیانوری نمی آید نه به آن دلیل
است که از موضوع پرت افتاده ایم، بلکه برعکس ادامه همان بررسی است.
آنچه جنبش اصلاحات نفهمید حكومت فهمید. سرمایهداری بزرگ و طبقه حاكم ایران
از همان نقطه ضعف خاتمی استفاده كرد. احمدی نژاد كوشید قشرهای متوسط و
سرمایهداری كوچكی را كه در دوران خاتمی مورد توجه بودند مسئول وضع
نابسامان قشرهای پائین جامعه معرفی كند و توده های تهیدست جامعه را علیه
این اقشار و نمایندگان سیاسی آنان یعنی اصلاح طلبان بسیج كند. احمدی نژاد
آنچه را اصلاحات بر روی پرده آورده بود شعار خود قرار داد. او اعلام كرد كه
مشكل جامعه ما موی دختران نیست، بلكه قشرهای دینداری هستند كه در دوران پس
از انقلاب ثروت اندوخته اند. مدیران میانی دولتی در دو دهه پس از انقلاب،
طرفداران خط امام، طرفداران اصلاحات، كارگزاران سازندگی، وابستگان هاشمی
رفسنجانی، بعنوان دینداران ثروت اندوز بعنوان مسببان همه مشكلات جامعه و
قشرهای زحمتكش معرفی شدند. این جریان لایه های ضعیف تر قشرهای مذهبی حكومتی
را آماج خود قرار داد، به امید آنكه همچنان طبقه حاكم سرمایهداران نظامی
دولتی و تجاری را از زیر ضربه جنبش مردم خارج كند. امثال ده نمكی ناگهان
سردمدار مبارزه با فقر و فحشا شدند و بر توده های مردم دل سوزاندند كه زیر
بار سالوسان ثروت اندوز مذهبی - كه منظور طرفداران خط امام و مدیران دوران
سازندگی و اصلاحات است - له شده اند. كار سرانجام به جایی رسید كه دو دهه
پس از شروع مبارزه با تهاجم فرهنگی غرب نماد مرفهان بی درد از موی بیرون
زده دختران كم حجاب به گونه های گل انداخته حجت الاسلام سید حسن نوه خمینی
تبدیل شد. آنچه بر سر خانواده خمینی اكنون می آید مسئله ایست دارای جنبه
های گوناگون و بسیار مهم كه باید جداگانه بررسی شود. اما تبدیل شدن حجت
الاسلام سید حسن خمینی به نماد مرفهان بی درد پدیده ای بسیار بیشتر از
ورشكستگی سیاست تهاجم فرهنگی و ایجاد تقابل مذهبی است. این نشان از یك چرخش
تازه در سیاست رویاروی یکدیگر قرار دادن مردم
بر مبنای مذهبی دارد. چرخشی كه هنوز جایگاه خود را نیافته است و با تضادهای
درونی نیز مواجه است. در این شرایط حكومت در ایران یك دوران تزلزل
ایدئولوژیك را طی می كند و در پی یافتن پشتوانه از برای تقویت ایدئولوژی
خود و مشروعیت دادن به خویش است. پیش كشیدن مداحان دربرابر روحانیان، طرح
مبارزه با ارازل و اوباش، طرح عفاف، انواع و اقسام طرح های یك شبه ای كه
ظهور می كند، علاوه بر همه نقشه های دیگری كه در پشت خود دارد نشان از بن
بست ایدئولوژیك حكومت هم دارد. همه چیز نشان می دهد كه طبقه حاكم در عین
آنكه فعلا با تكیه شدید بر مذهب می خواهد مخالفان خود را قلع و قمع كند، در
عین حال درپی جانشینی برای بسیج مردم نیزهست، اما جانشینی که با سوق دادن
نارضایتی مردم به سمت مذهبیون خط امام و طرفدار اصلاحات همراه باشد. ماجرای
غنی سازی و فعالیت های اتمی فعلا چنین نقشی را دارد. اما نکته مهم آنست که
پافشاری زیاد حکومت بر نمادهای مذهبی و امام زمان و حجاب و غیره نطفه ضد
خود را نیز در درون خویش می پروراند. طبقه حاكم سرمایهدار ایران می کوشد
خود را از شر میراث خمینی خلاص كند، اما به شكلی كه پشتیبانی مذهبی مردم و
بدنه نیروهای مسلح را نیز با خود داشته باشد. اما تشدید فشارهای مذهبی از
یكسو و سوق دادن نارضایتی مردم به سمت جریان خط امام و هواداران اصلاحات از
سوی دیگر، در صورت موفقیت زمینه های سرعت گرفتن سقوط پایگاه ایدئولوژیک
حکومت را در دل خود دارد و این همان تضادی است که به آن اشاره کردیم.
حاکمیت کنونی می کوشد، در ماجرای اتمی، معجونی از ناسیونالیسم ایرانی و
مذهب شیعه را تبدیل به دین و آئین جدید و ایدئولوژیک خود کند. این معجون به
ادعاهای حكومت زمینه تبدیل شدن ایران شیعه به بزرگترین قدرت منطقه ای و حتی
قدرت جهانی را فراهم می سازد. ادعایی كه هم نشان از توهم در برخی رهبران
جمهوری اسلامی دارد و هم قصد ایجاد توهم در توده های مردم را. این که
فروپاشی یکی از این دو پایه، چگونه هر آنچه را بر مبنای آن استوار شده به
زیر خواهد کشید، موضوعی است که باید به آن اندیشید، اما در این تلاش و قبل
از آنکه فروپاشی و یا تزلزل یکی از دو پایه ایدئولوژیک جدید خود نمائی کند،
بحران آن ایدئولوژی خود نمائی می کند که حکومت با زحمت زیاد توانست آن را
جانشین آرمان های انقلاب 57 کند و اکنون می کوشد فعالیت اتمی را تبدیل شمعی
کند که بتواند این دیوار ترک برداشته را نگهدارد و از فرو ریختن آن جلوگیری
کند.
بدینسان حكومت در ایران اكنون در یك مرحله تزلزل پایه های ایدئولوژیك قرار
گرفته است. غنی سازی صرفنظر از جنبه نظامی آن، در بعد ایدئولوژیك خود می
خواهد چنین نقشی را در جمهوری اسلامی پیدا کند. همه اینها باز هم نشان از
همان تشتت، همان بن بست مشروعیتی دارد كه حكومت پس از دوم خرداد با آن
مواجه شده است.
این وضع به سمت چه راه حلی می رود؟ بدیهی است كه اوضاع ایران فقط دارای یك
راه حل نیست، بلكه امكان ها و احتمال های مختلفی دربرابر تحولات وجود دارد.
آنچه که اکنون برجسته تر است آنست که حكومت بر این تصور است که تنها در
صورتی كه بتواند در وسیع ترین قشرهای توده مردم شكاف ایجاد كرده و آنان را
تقسیم كرده و رویاروی هم قرار می دهد خواهد توانست به حیات خود ادامه دهد.
کوشش برای رویاروی قرار دادن قشرهای متوسط با توده های پایین جامعه که در
سیاست ها و سخنرانی های احمدی نژاد تجلی پیدا می کند تلاشی است در همین
جهت.
در این شرایط قطعی ترین و مثبت ترین راه حل برای خنثی ساختن راه حل های
حکومت برای گریز از بحران که به آنها اشاره شد، عبارتست از تشكیل جبهه ای
كه به لحاظ مضمون خود، به لحاظ نیروهای شركت كنند در آن نماد پشت سرگذاشتن
تقسیم بندی مذهبی و غیرمذهبی، شكاف روشنفكران و توده های مردم، نماد اتحاد
قشرهای متوسط و بورژوازی كوچك و متوسط ملی با زحمتكشان جامعه باشد. اما این
راه حل باید ساخته شود و ساخته شدن آن فقط به یك نیرو بستگی ندارد. آن هم
در شرایطی كه حكومت از یكسو دنبال یافتن و تحمیل راه حل های خاص خود است و
از سوی دیگر نیروهایی در خارج نیز وجود دارند كه می خواهند یك راه حل خارجی
را به مردم ایران تحمیل كنند. در این شرایط رفتن به سمت یك راه حل مثبت و
قطعی، از یك طرف افشا و منفرد كردن حكومت و سیاست های مقطعی آنست و از سوی
دیگر ضعیف كردن امكان تحمیل راه حل خارجی .
راه توده 178 26.05.2008
فرمات PDF
بازگشت