شکست جهش بزرگ با فاجعه "انقلاب فرهنگی"
جبران فاجعه در چین
تکرار آن درج. اسلامی
"آلن رو" چین شناس کمونیست فرانسوی
ترجمه جعفر پویا
(8)
انتشار ترجمه ای فشرده و گزارش گونه کتاب "شکست جهش بزرگ با فاجعه انقلاب فرهنگی"
در راه توده با وقفه ای نسبتا طولانی همراه شد. آخرین بخش این ترجمه در شماره 218
دوشنبه 24 فروردین ماه راه توده منتشر شد و از آن پس بدلیل گرفتاری های شخصی و
معیشتی ادامه ترجمه متوقف ماند. خوشبختانه آن گرفتاریها تا حدودی سامان یافته و به
حال عادی بازگشته و به همین دلیل بخش هشتم و یا آخر این ترجمه را برای انتشار ارسال
می دارم که امیدوارم در کنار 7 بخشی که منتشر شده قرار گرفته و در مجموع خود کامل
کننده گزارشی باشد که از این کتاب تهیه کرده ام.
با توجه به تحولات اخیری که در ایران روی داده و زمزمه های انقلاب فرهنگی جدید با
سمت گیری علیه علوم انسانی و همچنین رفرم های جدید اقتصادی که بخش خصوصی اقتصاد
ایران را به بخش نظامی جمهوری اسلامی منتقل می کند، تصور می کنم مطالعه این مجموعه
بتواند افشاء کننده تقلیدی باشد که دولت احمدی نژاد و رهبر جمهوری اسلامی از دوران
فاجعه بار "جهش بزرگ" و "انقلاب فرهنگی" در چین می کنند. دورانی که چین با دشواری
بسیار توانست، سرانجام و سالها پس از درگذشت مائوتسه تونگ مبتکر این دو طرح فاجعه
بار، چین را از زیر بار آن خارج ساخته و گذشته ای را جبران کند که گفته می شود دهها
سال چین را از پیشرفت بازداشت.
کارزار تربیت سوسیالیستی : مبارزه میان دو خط مشی در روستاها
"جنبش تربیت سوسیالیستی" در روستاهای چین در ابتدا با دشواری زیاد به راه
افتاد. دهقانان درگیر و دار مسایل تولید بودند و به این نتیجه رسیده بودند که باید
از رهنمودهایی که از شهر میآید برحذر بود. کادرها هم وضع را فهمیده بودند،
رهنمودها را انتقال میدادند، گزارشها را ارائه میمی کردند و منتظر میماندند که
... "این هم بگذرد"! بنابراین از نگاه پایه، کارزار تربیت سوسیالیستی نه لازم بود و
نه بموقع.
رهنمودهای مه 1963 : ده ماده نخست
در مه 1963، عصبانیت مائوتسه تنگ پنهان ناشدنی بود. به ابتکار او کمیته مرکزی
جنبش موسوم به "ده ماده نخست" را به راه انداخت. در اینجا همان بدبینی که در گذشته
به آن اشاره کرده بودیم و تاکید بر الویت مبارزه طبقاتی دیده میشود : "چه کسی در
مبارزه میان سرمایهداری و سوسیالیسم، میان مارکسیسم - لنینیسم و رویزیونیسم پیروز
خواهد شد؟" کادرها بنابراین باید پاکسازی شوند "دستها و پاها را بشویند". "چهار
پاکسازی" (سی کینگ) عبارت بود از تجدید نظر در حسابداری بریگادها و اکیپها، از
جمله در زمینه توزیع "موضوعات کار" که موجب ناخشنودی بسیار دهقانان شده است. تجدید
نظر باید در جمع صورت گیرد و زیر نظارت دهقانان "فقیر و متوسط پایین" باشد. این
امید وجود داشت که از این طریق تجمعات دهقانی دوباره احیا شوند و نیرو بگیرند.
پیدا شدن مجدد سروکله دهقانان فقیر و متوسط پایین، یعنی گروه اجتماعی که گفته میشد
با کلکتیویزاسیون پایه عینی آن ناپدید شده باعث تعجب بود. در واقع دهقان فقیر یا
متوسط پایین یک قشر تاریخی است. ولی تعیین آنکه شامل کدام بخش از دهقانان میشود
براساس معیارهایی صورت میگرفت که موجب میشد مرتبا در وضع طبقاتی بازبینیهایی به
عمل اید و در آن فعالیتهای جانبی دهقانان درنظر گرفته میشد. بنابراین پیش میآمد
که دهقانان متوسط پایین (در ارتقایی ناخوشایند) به دهقانان متوسط بالا تبدیل شوند.
آنان بدینصورت عنوان پرافتخار خود را از دست میدادند. وجود نگرشهای سیاسی نادرست
موجب این اعتبار دادن به فقرگرایی می شد.
هدف از ده ماده نخست احیای مبارزات گذشته بود که با از سرگیری مبارزه طبقاتی در
روستاها همراه شد: یادآوری "چهار پیشینه" (افراد، خانوادهها، روستاها، کمونها)،
"اعلام بدبختیها" یعنی تکرار و بیان اینکه در گذشته دهقانان چه وضع عذاب آوری
داشتند، مبارزه برضد "چهار عنصر نادرست" (زمینداران سابق، کشاورزان ثروتمند پیشین،
ضدانقلابیها و بیچارگان "راست گرا" از 1957 تا 1959). با اینحال در رهنمودهای ده
ماده خواسته شده بود که به مجازاتهای بدنی مقصرین متوسل نشده و یاد آوری میکرد که
"95 درصد کادرها خوب یا ذاتا خوب هستند" و اینجا مسئله تنها "تضاد درون خلقی" است.
در ماده 10 نتیجه گرفته میشد : کارزار سه سال طول خواهد کشید و رشد نوینی به "رفاه
بیشتر" خواهد داد.
در عمل، از پاییز 1963 شکست اشکار شده بود. بسیاری از کادرها، دهقانان فقیر را "بی
نزاکت و عقب مانده" میدانستند. در منطقه کانتون، از آنان در حزب همچون "سگهای
محافظ بی لیاقت" یاد میشد. وانگهی خود مسئولان حوزههای روستایی بودند که از میان
"عناصر خوب" گردانندگان انجمنهای دهقانان فقیر و متوسط پایین را بر میگزیدند.
بعدها، در جریان انقلاب فرهنگی، جملاتی بسیار مشابه به وانگ گوانگ می(همسر لیوشائو
چی) نسبت داده شد: "این به اصطلاح سازمانهای طبقاتی (انجمنهای دهقانان فقیر و
متوسط پایین) گاردهای سیاه و دهاتی هستند. بسیاری از آنان در دستجات مخفی راهزن
بوده اند. آنان غالبا در زندگینامه خود نکات منفی دارند.
در مقابل، مشارکت کادرها در کارهای یدی که در ده ماده توصیه شده بود اجرا شد.
(البته این سیاست ریشه در جریان خیافانگ یعنی اعزام کادرهای شهری به روستاها داشت
که در پاییز 1957 به راه افتاده بود). علاوه بر این، میزان سهم کار جایگزین که
کادرها بدلیل انجام کارهای اداری و دوری از زمین دریافت میکردند از 4٪ به 2٪ کاهش
یافت. این کاهش درآمد تا اندازهای ناشی از اجبارهای اقتصادی بود. همچنین حداقل 60
روز در سال برای تولید برای کادرهای منطقهای و 120 روز برای کادرهای کمونهای
خلقی، 180 روز برای کادرهای بریگادها تعیین شده بود. بالاخره تاکید شده بود که
کادرها باید سهم کار خود را در همان بریگاد انجام دهند. این مجموعه تدابیر "سه
بسته" (سون دینگ) نام داشت.
اما کارزار پاکسازی و تسویه حساب بسرعت بر بقیه کارها غلبه کرد. بحثی هیجان انگیز
درگرفت که عمدتا در حول گرایشهای مساوات طلبانه سالهای اخیر بود. از اینکه کارهای
با مهارت دستمزدی اندک داشته باشند انتقاد شد. بحث بنابراین بر روی تولید، توزیع
کار، روشهای حسابداری متوجه شد. سیاست دیگر در مقام فرماندهی نبود. در حالیکه
جوانان روستایی با اشتیاقی اندک در کارزار تربیتی مشارکت میکردند (250 میلیون از
چینیهایی که در روستاها زندگی میکردند زیر 25 سال و 100 میلیون بین 16 تا 25 سال
داشتند) این جوانان چندان باوری به رسم "اعلام بدبختیها" نداشتند. در روزنامه
جوانان چین 27 ژوئن 1963 چنین میخوانیم : "پس از آنکه دهقانان کهنسال فقیر از
بینوایی گذشته خود سخن گفتند، جوانان با سادگی سوالاتی کودکانه را مطرح کردند :
"شما واقعا در گذشته هیچ نداشتید؟ چرا پس از دستگاه دادگستری یاری نمیخواستید؟ چرا
نمیتوانستید زمینداران را قانع کنید؟" بندینسان مسئله "تداوم انقلاب" مطرح شده
بود.
میشل اکسنبرگ، یک پژوهشگر امریکایی مینویسد :
"خواستهای بی پایانی که حکومت مطرح میکرد و در زندگی مردم آشوب ایجاد کرده بود
موجب شده بود که بسیاری از چینیها بهای زیادی به امنیت و آرامش بدهند. از گرمای
زمین بهره گیرند، از فشارهای سیاسی ناخوشایند بگریزند، از تفریحات محدود که خطر
انتقاد ندارند لذت برند. اینها به اهداف اصلی بسیاری از چینیها تبدیل شده بود."
من به خود اجازه میدهم که این سخن را تا اندازهای تعدیل کنم. فراموش نکنیم زمانی
که مسئله تولید، کود، مبارزه با آفات، برنامه کشت و غیره مورد بحث قرار میگرفت
دهقانان با حساسیت و هیجان در آن شرکت میکردند. در حالیکه اینها مسایل زمینهای
کلکتیو و نه شخصی آنان بود. دهقانان آنجا که سوسیالیسم به شکل مشخص آن مورد بحث
قرار میگرفت بی اعتنا نبودند. بلکه آنجایی بی اعتنا بودند که کار به بحثهای
تکراری و میتینگها تمام نشدنی یا تسویه حسابها میان کادرها و بوروکراتهای مختلف
کشیده میشد.
راه توده 234 21.09.2009