اقتصاد سیاسی
شیوه تولید سرمایه داری
با ذكر نمونه هایی از رشد سرمایه داری در ایران
ف. م. جوانشیر
(1)
فصل اول - اقتصاد سیاسی چیست
1 - نیروهای مولده و
مناسبات تولیدی
پدیده های اجتماعی نیز مانند پدیده های طبیعی قرن هاست فكر دانشمندان
را به خود مشغول می دارد. تا پیش از پیدایش ماركسیسم، علوم اجتماعی، علم به
معنای واقعی كلمه نبودند و بیش از آنچه واقعیت خارج را منعكس كرده و قوانین
تكامل آن را كشف و بررسی كنند مجموعه ای از حدسیات، نظریات شخصی و تصورات
ذهنی بدست می دادند و به گفته لنین:
"جامعه شناسی و تاریخ نویسی قبل از ماركس فاكت های خام از هم گسیخته را روی
هم می انباشت و تصوری از برخی جوانب روند تاریخ بدست می داد(1)".
تنها پس از پیدایش ماركسیسم است كه علوم اجتماعی، نظیر علوم طبیعی بر پایه
استوار علمی قرار گرفته و با مقوله ها و قوانین روشن و مشخص علمی سر و كار
یافته اند. ماركس با كشف درك ماتریالیستی تاریخ، ادامه و گسترش ماتریالیسم
بر عرصه پدیده های اجتماعی، بررسی این پدیده ها را از ذهن گرائی رهانیده و
نشان داد كه سیستم مناسبات اجتماعی نیز، نظیر پدیده های طبیعی دارای
قانونمندی عینی تكامل است و می توان شرایط اقتصادی تولید را - "با دقت علوم
طبیعی"(2) مورد بررسی قرار داد.
كشف ماركس مانند هر كشف عظیم دوران سازی نبوغ آمیز و در عین حال ساده است.
ماركس این فاكت كاملا" ساده و بدیهی را بیان می كند كه:
"انسان ها نخست باید بخورند، بنوشند، مسكنی داشته و لباسی بپوشند تا
بتوانند به سیاست، علم، هنر، مذهب و غیره بپردازند. بنابراین تولید وسائل
مادی ابتدایی زیست و لذا درجه تكامل اقتصادی هر خلق یا هر دوران پایه ای را
تشكیل می دهد كه بر روی آن نهادهای دولتی، نظریات قضائی، هنر و حتی اندیشه
های مذهبی انسان های مربوطه فرا می روید. پس از روی آن پایه است كه باید
این ها را توضیح داد و نه برعكس، آنطور كه تاكنون معمول بود.(1)"
در واقع كشف ماركس آنقدر ساده است كه ابتدا جزو بدیهیات بنظر می آید. روشن
است كه انسان ها برای اینكه اصولا" موجود باشند تا بیاندیشند و هنری آفریده
و دولتی بسازند باید بخورند، بنوشند، مسكن و ماوائی داشته باشند. اما همین
نكته ساده و بدیهی قرن ها و قرن ها از دید انسان ها و دانشمندان و محققین
جامعه انسانی دور بود و هر گاه كه كار به بررسی پدیده های اجتماعی و توضیح
حوادث تاریخی می رسید، دانشمندترین دانشمندان از درك این امر بدیهی و رابطه
آن با پدیده های اجتماعی باز می ماندند. چرا؟ زیرا سخن تنها بر سر این نیست
كه انسان ها نخست باید بخورند و بنوشند و …. تا بتواند بیاندیشند و نهادهای
دولتی و اجتماعی و هنری و مذهبی بوجود آوردند. بلكه سخن بر سر این است كه
انسان ها، برای اینكه بخورند، بنوشند، بپوشند و غیره و غیره باید نیازمندی
های خود را تولید كنند (شكار كنند، ماهی بگیرند، گندم بكارند، آرد كنند،
نان بپزند،مصالح ساختمانی تهیه كنند، خانه بسازند، پارچه ببافند، لباس
بدوزند و غیره و غیره) به عبارت دیگر این مطلب بسیار بدیهی كه انسان ها
باید بخورند، بنوشند، بپوشند … بــدنبال خـــود ایـن پرسش بسیار مهم و غیر
بـــدیهی را می آورد كه انسان ها نیازمندی های خود را چگونه تولید می كنند
و در جریان و روند مداوم و بدون وقفه تولید چه مناسباتی میان انسان ها
برقرار می شود و نقش این مناسبات در مجموعه مناسبات میان انسان ها و در
سازمان كلی جامعه انسانی چیست؟
در آغاز قرن هیجدهم یك نویسنده انگلیسی به نام دانیل دوفو داستان خیال
پردازانه ای نوشت به نام "روبینسون كروزو" كه در آن سرنوشت خیالی یك
بازرگان انگلیسی را که بر اثر غرق شدن کشتی در جزیره غیر مسکونی افتاد
حکایت می کرد. بازرگان انگلیسی – روبینسون كروزو انسان تنهایی است كه رابطه
ای با هیچ انسان دیگری ندارد و خود به تنهایی و جدا از جامعه انسانی همه
نیازمندی های خود را تولید می كند. این داستان خیال پردازانه هنوز هم در
میان كتاب های تربیتی كودكان جایی دارد چرا كه كروزو نمونه برجسته ای است
از انسانی كوشا، كار آمد و خویشتن كه در نبرد با طبیعت پیروز می شود و از
نظر خصایص پیكار جویانه می تواند سرمشقی برای كودكان باشد.
اما جامعه شناسان و اقتصاددانان بورژوایی به سرنوشت كروزو اهمیت و مقیاس به
مراتب بیش از این ها دادند و درباره جامعه انسانی این تصور را پدید آوردند
كه گویا انسان – تولید كننده ای است مجزا و منفرد و جامعه انسانی تركیبی
است از تولید كنندگان مجزا و منفرد كه میان خود قرار گذاشته اند موافق
موازینی با هم زندگی كنند. تكیه روی تولید كننده مجزا و منفرد – روبینسونی
– هنوز هم پایه بسیاری از تئوری های بورژوائی جامعه شناسی و اقتصاد سیاسی
است و در درسنامه های دانشگاهی – از جمله دانشگاه های ایران تدریس می شود.
در حالی كه چنین تصوری از انسان تولید كننده و جامعه انسانی به هیچ وجه با
واقعیت وفق نمی دهد و مطلقا" غیرعلمی است. انسان هرگز حتی در ابتدایی ترین
مراحل پیدایش و تكامل خود نیز تنها نبوده و نیازمندی های زندگی خویش را
مجزا از زندگی دیگران تولید نمی كرده است. انسان موجودی است اجتماعی و از
نخستین روز پیدایش به حالت جمعی در گروه های خانوادگی می زیسته و با گذشت
زمان جامعه خود را گسترش داده و می دهد.
انسان مولد، نه به صورت انسانی جدا از جامعه، بلكه به صورت جزئی از یك
جامعه مفروض تولید و مصرف می كند. تولید امری اجتماعی و سازمان یافته است و
لذا به جای آفریدن انسان فرضی منفرد در عالم خیال و تصور، باید انسان واقعی
اجتماعی را شناخت و دید كه این انسان اجتماعی در درون چه مناسبات تولیدی و
چه ساختار (استروكتور) اقتصادی مشغول تولید است و این ساختار اقتصادی چگونه
و موافق كدام قوانین تكامل می یابد و چه نقشی در پیدایش و تكامل سایر
مناسبات و نهادهای اجتماعی و سیاسی دارد.
برای درك این مطلب باید توجه داشت كه هر انسانی بطور جداگانه برای خودش
كفش، كلاه، لباس، نان، خانه و … تولید نمی كند. همه این وسائل و نیازمندی
های زندگی و یا بنا به اصطلاح اقتصادی "خواسته های مادی" بطور اجتماعی
تولید می شود و بسته به سطح تكامل جامعه، تولید اجتماعی نظم معینی دارد و
میان افراد جامعه و در جریان تولید مناسبات معینی برقرار می شود. موضوع را
بیشتر توضیح می دهیم:
برای تولید خواسته های مادی از نان و كفش و كلاه گرفته تا ماشین و هواپیما
و تجهیزات كارخانه ها و مسكن و بندر و جاده وجود سه عامل ضروری است:
1- كار انسانی
2- وسایل كار
3- محمول و یا موضوع كار
انسان كار كن با مهارت معینی كه دارد وسایل كار را بكار می اندازد و بوسیله
آن روی زمین، یا ماده اولیه تاثیر می گذارد تا آن را بصورتی كه برای رفع
نیازمندی های خویش لازم دارد درآورد. مثلا" برای تولید گندم. دهقان گندم
كار یعنی انسانی كه مهارت معین و قدرت جسمانی معین دارد. وسایل كار: یعنی
ابزار شخم زنی، بذرپاشی، آبیاری، دروكنی … و غیره را بسته به درجه تكامل
(از بیل و خیش گرفته تا تراكتور و خرمن كوب مدرن) بكار می اندازد تا روی
موضوع كار یعنی زمین قابل كشت، آب، بذر گندم، كود و غیره آنچنان تاثیر
بگذارد كه مقدار گندمی بیش از بذری كه كاشته بدست آورد.
وسایل كار و موضوع كار در مجموع خویش وسایل تولید نامیده می شود كه انسان
با نیروی كار خود آن را به خدمت می گیرد تا خواسته های مورد نیاز خویش را
تولید كند.
مجموعه وسایل تولید و نیروی كار را كه در روند تولید بهم پیوسته است
نیروهای مولده می نامیم.
تا اینجا ظاهرا" مسئله ساده است. دهقان شخم می زند. بذر می پاشد و گندم
تولید می كند. كفاش چرم را می برد و می دوزد و به قالب می كشد و كفش تولید
می كند. اما در همین جا یك نقطه گرهی وجود دارد كه باید به آن توجه كرد. و
آن اینكه هر دهقانی در هر زمان و مكانی بذر و زمین و وسایل كار و غیره
ندارد و هر كفاشی صاحب چرم و ابزار كفاشی و دكان كفاشی نیست. و لذا برای
اینكه گندم و یا كفش تولید شود دهقان و كفاش باید شرایط معینی را بپذیرند
تا بتوانند به وسایل تولید دسترسی پیدا كنند. این شرایط تصادفی و مربوط به
هر تولید كننده جداگانه و نتیجه توافق شخص او با فرد دیگر جامعه نیست. بلكه
نظم معین اجتماعی است. در دوران ها و زمان ها و مكان های مختلف و در
كشورهای گوناگون، انسان مولد با شرایط گوناگون امكان دسترسی به وسایل تولید
را كسب می كند و اگر این شرایط را نپذیرد و از انجام وظایف ناشی از آن
سرباز زند اصولا" به این وسایل دسترسی پیدا نخواهد كرد و نخواهد توانست
تولید كند. به عبارت دیگر وقتی از به هم پیوستن وسایل تولید و نیروی كار
انسانی سخن می گوئیم باید توجه كنیم كه این پیوند امری اجتماعی است و انسان
مولد تنها در درون نظم معین اقتصادی - اجتماعی است كه می تواند به این
وسایل دست یابد و آن را در اختیار بگیرد.
برای مثال، تولید گندم و كفش را در كشور خودمان در نظر می گیریم. چنانكه می
دانیم در كشور ما تا سال های اخیر نظام ارباب - رعیتی بر اقتصاد حاكم بود.
به این معنا كه زمین، آب، بذر و گاو به طور عمده در مالكیت ارباب قرار
داشت. دهقان گندم كار نمی توانست به ابزار كار و وسایل كار دسترسی پیدا
كرده و به تولید گندم بپردازد، مگر اینكه نظام ارباب - رعیتی را بپذیرد و
موافق اصول مزارعه محصول كار خود را میان عوامل پنجگانه: زمین، آب، بذر،
گاو و نیروی كار انسان تقسیم كند و هر سهم را به مالك آن عامل تحویل دهد.
البته این نظام ارباب – رعیتی در نقاط مختلف كشور ویژگی هایی داشت، ولی به
هر صورت اصول كلی و شالوده اصلی آن كه مالكیت اربابی بر زمین مزروعی است در
سرتاسر كشور حاكم بود و نیروی كار و وسایل تولید در اقتصاد كشاورزی ایران
بوسیله این نظام به هم می پیوست. و تنها در درون آن بود كه تولید اجتماعی
ممكن می شد و تنها با پذیرش آن بود كه دهقان (رعیت) می توانست به كار
كشاورزی بپردازد تا سپس از حاصل آن و در حدود سهمی كه به او می رسید بخورد،
بپوشد، بنوشد، مسكن داشته باشد. به عبارت دیگر رفع این ابتدائی ترین
نیازمندی های یك انسان در جامعه ای كه مناسبات تولیدی ارباب – رعیتی بر آن
حاكم است موكول به پذیرش آن است. و لذا این مسئله ظاهرا" ساده كه انسان ها
باید بپوشند و بخورند و بنوشند به مسئله بسیار مهم مناسبات تولیدی مربوط می
شود.
از زمانی كه اصول ارباب – رعیتی لغو شد، در كشاورزی ایران نیز نظام سرمایه
داری به سرعت در حال گسترش و متبلور شدن است. حالا دیگر اصول مزارعه قالب و
فرم اجتماعی بهم پیوستن انسان مولد با وسایل تولید نیست. انسان مولد، دهقان
گندم كار – برای اینكه به ابزار كار و موضوع كار دسترسی پیدا كند و بتواند
گندم بكارد باید اصول دیگری را بپذیرد كه اصول سرمایه داری است. بدین معنا
كه دهقان گندم كار برای اینكه گندم بكارد باید كارگر و مزدور سرمایه داری
باشد كه صاحب (و یا اجاره دار) زمین و سایر وسایل تولید است. بعلت وجود
بقایای فراوانی از گذشته فئودالی و انواع شیوه های دیگر ماقبل سرمایه داری،
یعنی بعلت اینكه جامعه ما در حال گذار است، این قالب جدید سرمایه داری گاه
در زیر پوشش های گوناگون پنهان می شود و هنوز در كشاورزی بطور كامل
جانیفتاده است.
اما به هر صورت در كار آن است كه با قالب و فرم اصلی و همه گیر بهم پیوستن
انسان مولد و وسایل تولید بدل شود.
در مورد تولید كفش نیز ما می توانیم آن نظام و یا قالبی را كه انسان مولد
را به وسایل تولید پیوند می دهد پیدا كنیم. در گذشته نه چندان دور، در كشور
ما كفاش كسی بود كه از خودش ابزار كار و سایر وسایل تولید داشت و احیانا"
با كمك یك شاگرد كفش می دوخت.
مالكیت فردی این كفاش بر وسایل تولید قالبی بود كه وی را به ابزار كار و
سایر وسایل تولید می پیوست. رفته رفته این قالب شكست. سرمایه داری رشد كرد.
تعداد روز افزونی از كفاش ها به كارگر کفاش بدل شدند و امروز در كارخانه
های كفاشی كار می كنند. این بدان معناست كه آنان به وسایل تولید دسترسی
ندارند. مگر اینكه در یك كارخانه و یا كارگاه به عنوان كارگر مزدور استخدام
شوند.
مجموعه مناسبات اقتصادی كه در روند تولید اجتماعی میان انسان ها برقرار می
شود، مناسبات تولیدی نامیده می شود. مهمترین بخش این مناسبات عبارت است از
مجموعه روابطی كه در درون آن نیروی كار انسان مولد به وسایل تولید پیوند می
یابد و حلقه مركزی آن مالكیت وسایل تولید است.
مثلا" اصول مزارعه، مهم ترین بخش مناسبات تولیدی در نظام ارباب رعیتی كشور
است و رابطه مزدوری میان كارگر محروم از وسایل تولید با سرمایه دار صاحب
وسایل تولید مهم ترین بخش مناسبات تولیدی سرمایه داری است.
حلقه مركزی مناسبات تولیدی عبارت است از شكل مالكیت وسایل تولید. بسته به
اینكه مالكیت وسایل تولید چگونه باشد انواع مناسبات تولیدی و اشكال سازمان
اجتماعی تولید و یا ساختار اقتصادی یعنی مجموعه مناسبات تولیدی بوجود می
آید. اما باید توجه داشت كه شكل مالكیت در عین حال كه اساس مناسبات تولیدی
است، همه این مناسبات نیست. كار انسانی جنبه اجتماعی دارد و مناسبات تولیدی
شبكه بسیار وسیعی از مناسباتی را كه میان میلیون ها اعضای یك جامعه در
جریان و روند تولید، توزیع، مبادله و مصرف خواسته های مادی بوجود می آید،
در برمی گیرد. مثلا" در جامعه سرمایه داری چنانكه گفتیم میان كارگر و
سرمایه دار – یعنی انسان محروم از وسایل تولید و انسان مالك وسایل تولید
رابطه مزدوری برقرار می شود كه اساسی ترین حلقه مناسبات تولیدی سرمایه داری
است. اما علاوه بر این میان خود سرمایه داران و كارگران نیز انواع مناسبات
برقرار است كه باید جزو مناسبات تولیدی به حساب آورد. سرمایه داران با
یكدیگر در رقابت اند، بزرگترها كوچكترها را می بلعند، میان وام دهنده و وام
گیرنده، بانكدار و صاحب كارخانه، رشته حمل و نقل با رشته كشاورزی و
بازرگانی و غیره هزار و یك پیوند برقرار می شود تا روند تولید بی وقفه
جریان یابد. به عبارت دیگر وقتی از سرمایه دار سخن می گوئیم نباید یك
سرمایه دار منفرد را در نظر بگیریم، بلكه باید طبقه سرمایه دار را در نظر
آوریم و آن مناسبات اقتصادی و تولیدی را كه آنها را بهم پیوند می دهد و
بصورت یك طبقه در می آورد جزو مناسبات تولیدی بدانیم. همچنین در مورد
كارگران نیز نباید یك كارگر تنها را در نظر گرفت بلكه باید طبقه كارگر را
در نظر داشت و رقابت میان كارگران برای بدست آوردن كار كه در مراحل ابتدائی
رشد جنبش كارگری وجود داشته و اتحاد و تشكل كنونی آنها را در اتحادیه های
كارگری و سازمان های طبقاتی كه كارگران برای دفاع مشترك از منافع و حقوق
خویش تشكیل داده اند جزئی از مناسبات تولید دانست زمانی كه از تولید سخن
بمیان می آید، مثلا" از تولید گندم یا كفش – چه بسا در نظر اول روند تولید
در معنای كاملا" محدود آن در نظر مجسم می شود: بصورت تولید گندم در مزرعه،
تولید كفش در كفاشی. در حالی كه وقتی از تولید اجتماعی سخن می گوئیم باید
تولید را به معنای وسیع آن در نظر گرفت و توجه داشت كه گندم در كشتزار و
كفش در دكان كفاشی فقط مرحله معینی از تولید است و این محصول ها وقتی می
تواند نیازمندی انسان را برآورند كه مراحل بعدی تولید را نیز طی كرده و
بدست مصرف كننده برسند. پای كسی را بپوشانند و یا بر سرسفره قرار گیرند.
بنابراین تولید اجتماعی و مناسبات تولیدی را باید به معنای وسیع و در سیكل
كامل تولید: از تولید به معنای اخص تا توزیع و مبادله و حمل و نقل تا مصرف
در نظر گرفت و توجه داشت كه مناسبات اقتصادی كه میان انسان ها در جریان
توزیع و مبادله و حمل و نقل تا مصرف برقرار می شود جزئی از مناسبات تولیدی
است. (در اینجا باید به یك نكته اساسی توجه داشت و آن اینكه توزیع و مبادله
و مصرف جدا از تولید وجود ندارد و نباید جدا از تولید بررسی شود.
برخی از دانشمندان بورژوا چنین می كنند و به جای بررسی تولید تنها به بررسی
مبادله و نوسان های بازار می پردازند و به نتایج نادرستی می رسند. ما این
مطلب را به جای خود توضیح خواهیم داد).
راه توده 170 10.03.2008
(1) لنین – كارل ماركس (زندگینامه كوتاه با فشرده ای
از ماركسیسم) ترجمه فارسی از انتشارات حزب توده ایران. ص 10
(2) ماركس – "نقدی بر اقتصاد سیاسی" مجموعه آثار ماركس و انگلیس – چاپ روسی
جلد 13 ص 7
(1) انگلس – سخنرانی در مراسم تدفین ماركس. "مجموعه – ماركس- انگلس"چاپ
روسی. جلد19. صفحات 350-351
فرمات PDF
بازگشت