اقتصاد سیاسی - 12
"ارزش اضافه"
ستون فقرات "کاپیتال"
ف. م. جوانشیر
فصل سوم – تبدیل پول به سرمایه و نیروی كار به كالا
1- فرمول عام سرمایه و تضاد آن
چنان كه در بررسی تولید كالایی ساده دیدیم، در بازار رقابت آزاد این
نوع تولید، اساس مبادله بر قانون ارزش متكی است و در آن دو ارزش مصرف
متفاوت كه دارای ارزش مبادله ای برابری باشند با هم مبادله می شوند. گندم
كار مقداری گندم می دهد تا در عوض پیراهن مورد نیاز خویش را به دست آورد.
از زمانی كه پول پدید آمد در روند و جریان مبادله تغییری حاصل شد، اما در
ماهیت آن و هدف مبادله تغییری حاصل نشد. پس از پیدایش پول، دهقان گندم كار
ابتدا گندم خود را فروخت و پول بدست آورد تا سپس با فراغت خاطر و اطمینان
بیشتر دنبال پیراهن مورد نیاز خویش بگردد. ولی به هر صورت هدف او اتمام این
معامله ها عبارت بود از مبادله گندم با پیراهن و یا به عبارت دقیق تر هدف
او و همچنین هدف پیراهن دوز عبارت بود از رفع نیاز و بدست آوردن ارزش مصرف
مورد لزوم. اگر این مطلب را در فرمولی بیان كنیم به صورت زیر در خواهد آمد:
قبل از پیدایش پول:
پیراهن
گندم
پس از پیدایش پول:
برای صاحب پیراهن كه گندم لازم دارد: پیراهن
پول
گندم
برای صاحب گندم كه پیراهن لازم دارد: گندم
پول
پیراهن
چنانكه می بینیم، در هر دو طرف مبادله حتی پس از پیدایش پول كالا قرار
دارد. و هدف از مبادله برای هر دو طرف عبارتست از بدست آوردن كالائی كه
ارزش مصرف آن مورد نیاز است.
اما با پیدایش شیوه تولید سرمایه داری این معامله وارونه می شود. در بازار
كسانی پیدا می شوند كه هدفشان از معامله و مبادله رفع نیازخویش به ارزش
مصرف معین نیست، بلكه كسب سود و بدست آوردن پول است. آن ها مقداری پول پیش
می ریزند و با آن معامله می كنند تا سرانجام پولی بیش از آنچه پیش ریخته
اند به چنگ آورند.
فرمول مبادله در این حالت كیفی جدید عبارت می شود از:
پول 1
كالا
پول 2
كه در آن:
پول 2< پول 1 (یعنی مقدار پول 2 بزرگتر است از پول 1) چنان كه می بینید
معمایی پدید آمده و ظاهرا قانون ارزش بهم خورده است. در نظر اول چنین به
نظر می رسد كه ارزش های نابرابر با هم مبادله شده اند. در تولید كالایی
ساده مبادله ها بر این پایه استوار بود كه كالاهای هر دو طرف مبادله ارزش
برابری دارند و هدف از مبادله نیز رفع نیازمندی است به ارزش مصرف. و اینك
مبادله ای پدید آمده كه اولا" علت وجودی آن رفع نیاز طرفین به ارزش مصرف
نیست، بلكه مبادله پول است با پول و ثانیا" مقدار پولی كه بدست می آید
بیش از مقدار پولی است كه پیش ریخته شده است. ماركس این مبلغ اضافی را كه
تفاوت پول 2 با پول 1 است، این فزونی ارزش دوم را نسبت به ارزش اول اضافه
ارزش می نامد.
ظاهرا" معمایی وجود دارد. پول در حركت و دوران دائمی و طی جریان مبادله،
ارزشی بیش از ارزش نخستین خود به صاحبش برمی گرداند. از كجا، چگونه، منبع
این اضافه ارزش كجاست؟
اقتصاد دانان بورژوا با آن كه در این باره بسیارسخن گفته اند نتوانسته اند،
و آنوقت كه با كمك ماركس دریافته اند نخواسته اند پاسخ درست و علمی به این
پرسش بدهند. بسیاری از آنان در سطح پدیده ها لغزیده و در این تصور عامیانه
باقی مانده اند كه گویا اضافه ارزش از گردش كالا حاصل می شود. این تصور به
این جهت عامیانه است كه با تصور انسان ساده ای كه در سطح حوادث می لغزد
مطابقت دارد. آنچه چنین انسان ساده ای می بیند درون كارخانه و كارگاه
سرمایه داری نیست، بلكه خرید و فروش كالاها توسط بازرگانان و دكانداران
است. و اگر كسی در ماهیت امر وارد نشود، تولید سرمایه داری را درنظر نگیرد
و فقط خرید و فروش كالاهای عادی را در بازار ملاك قضاوت قرار دهد و دراین
باره نیندیشد كه این كالاها چگونه و در كجا تولید شده اند كه در بازار
فروخته می شوند، شاید چنین گمان كند كه ارزش افزایش سرمایه خود نتیجه گردش
كالا است. اما تضادی كه در فرمول سرمایه دیده می شود منحصر به سرمایه
بازرگانی نیست، سرمایه صنعتی هم با همین فرمول می گردد. سرمایه دار صنعتی
هم مبلغی سرمایه به كار می اندازد و سرانجام مبلغ بیشتری به دست می آورد.
فرمول سرمایه:
پول 1
كالا
پول 2 كه در آن پول 2 بیشتر از پول 1 است
فرمول عام سرمایه است.
اگر در سطح پدیده ها نلغزیدم و دانسته و ندانسته تسلیم "خطای باصره" نشویم
به سادگی در خواهیم یافت كه گردش كالا نمی تواند اضافه ارزش پدید آورد. هیچ
فروشنده ای نمی تواند همواره ارزان بخرد و گران بفروشد. و اگر به فرض
فروشنده جداگانه ای درمعامله ای كالایی را ارزان خریده و سپس گران فروخته
باشد (كه كاملا محتمل است) این گونه زرنگی ها نمی تواند بیانگر و توجیه
كننده یك نظم مداوم و یك شیوه تولید باشد. هر خریداری در جای دیگر فروشنده
و هر فروشنده ای در جای دیگر خریدار است. زرنگی های احتمالی در طول زمان و
تكرار مداوم میلیاردی معامله ها یكدیگر را خنثی می كنند. فراموش نكنیم كه
فرمول عام سرمایه، به كار انداختن پول برای به دست آوردن پول بیشتر، یك
اقدام منفرد، تصادفی و یك بار نیست. پایان هر دور سرمایه، آغاز دور نوینی
است و ارزش افزایی ارزش تنها در درون این حركت دائمی انجام پذیر است. حركت
سرمایه نامحدود است. اضافه ارزش در دورپیمائی سرمایه و به طور مداوم پدید
می آید.
نادرستی این ادعا كه گویا اضافه ارزش از گردش كالا به دست می آید زمانی
روشن تر می شود كه طبقه سرمایه دار را در مجموع خویش در نظر بگیریم. زیرا
این حالت تصادفی كه یكی از سرمایه داران در موقع معامله سر دیگران كلاه
گذاشته باشد علاوه بر این كه توضیح دهنده مكانیسم سرمایه داری نیست، به فرض
وجود بدین معنا است كه آن سرمایه دار به حساب سایر سرمایه داران، پولدارتر
شده، یك سرمایه دار برده و سرمایه دار دیگری باخته است. در این حالت تناسب
تقسیم ارزش بین سرمایه داران مختلف بهم می خورد: به یكی كمتر و به دیگری
بیشتر می رسد. اما مجموعه سرمایه موجود در دست آن ها و مجموع ثروت طبقه
سرمایه دار نمی تواند اضافه شود. در حالی كه در جامعه سرمایه داری ارزش كل
متمركز در دست سرمایه داران بالا می رود. ثروت مجموع آن ها زیاد می شود.
این ارزش كه به حجم كل سرمایه ها اضافه می شود از كجا می آید؟
این پرسش را نمی توان به استناد این یا آن حالت تصادفی و این یا آن حادثه
نادر و غیرعادی پاسخ گفت: اقتصاد سرمایه داری صدها سال است كه این اضافه
ارزش را به طور منظم بوجود می آورد. و اصولا" برمبنای همین اضافه ارزش و به
خاطر تولید و تملك آن است كه اقتصاد سرمایه داری ساخته شده و می گردد و
طبیعی است كه اقتصاد سرمایه داری بر شالوده حوادث تصادفی و نوادر غیرعادی
بنا نشده است. به جای فرار از بررسی علمی و نوعی توجیه مسایل دشوار كه كار
اقتصاد سیاسی عامی گرای بورژوائی است باید به كنه مسایل دست یافت.
پس سوال اصلی به جای خود باقی می ماند: تضاد در فرمول عام سرمایه از چیست؟
و اگر این منطق را بپذیریم و نمی توانیم نپذیریم كه در تولید كالایی متكی
برمالكیت خصوصی و طبعا درمرحله عالی سرمایه داری آن ارزش های برابر مبادله
می شوند، اضافه ارزش چگونه و از كجا پدید می آید؟
ماركس نخستین دانشمندی است كه این پرسش را درست و علمی مطرح كرد و پاسخ
علمی آن را یافته و سرچشمه اضافه ارزش سرمایه داری را كشف كرد و برمبنای
این كشف سر تا پای مكانیسم شیوه تولید سرمایه داری، چگونگی و علل پیدایش
این نظام تولیدی، تكامل و فرو پاشیدن ناگزیر آن را توضیح داد.
"آموزش اضافه ارزش پی ستون تئوری اقتصادی ماركس است(1).
راه توده 181 16.06.2008