راه توده                                                                                                                                                          بازگشت

 

اقتصاد سیاسی - 26
سرمایه داری
شهر و روستا را
از یکدیگر جدا کرد
ف. م. جوانشیر

 


فصل ششم – تولید اضافه ارزش نسبی

6 - كارخانه سرمایه داری – انضباط سرمایه داری
كارخانه سرمایه داری، شكل عالی همكاری سرمایه داری است كه بر پایه بهره كشی از كارگر مزدور و كاربُرد سیستم ساخته شده است. خصوصیات اجتماعی این موسسه عبارت از آن است كه در آن كارگر بر ماشین مسلط نیست، بلكه ماشین بر كارگر تسلط دارد. سیستم ماشینی كارخانه، توسط نیروی محركه عظیم و به حكم سرمایه دار به طور دائم می چرخد و پیش می رود و كار كارگر چه بسا جریان یكسان، خسته كننده و رنج آور مراقبت از ماشین و كمك به ماشین است. كارگر به زائده این سیستم عظیم بدل می شود. اعصاب كارگر خرد می گردد. هرگونه فعالیت آزاد جسمی و روحی از او سلب می شود:
"زیرا ماشین كارگر را از كار آزاد نمی كند، بلكه كارش را بی محتوی می سازد. هر تولید سرمایه داری از آن جهت كه تنها پروسه كار نیست، بلكه در عین حال پروسه ارزش افزایی سرمایه است دارای این خصوصیت است كه نه تنها كارگر بر شرایط كار مسلط نیست، بلكه به عكس این شرایط است که بر كارگر تسلط دارد"(2).
ما در بحث از كارگاه دستی به این نوع وابستگی كارگر به كار اشاره كردیم و گفتیم كه استادكار پیشه ور به كارگر جزء كار بدل می شود، مقدار زیادی از آزادی خود را از دست می دهد و كار او رفته رفته از محتوی خلاق تهی می شود. پیدایش ماشین و كاربُرد سرمایه داری آن مرحله كیفی نوین در این روند است. در كارخانه سرمایه داری كارگر دیگر كمترین جنبه خلاق را ندارد. كار او تكرار مكرر و خسته كننده یك عمل جزیی مكانیكی است. آنقدر ساده و تكراری است كه گاه انجامش از عهده یك كودك نابالغ و آموزش ندیده هم بر می آید. این نوع كار، نه تنها كودكان را تا سطح انسان های خلاق و متفكر بزرگسال بالا نمی كشد، بلكه بزرگسالان را نیز تا حد یك خود كار بی روح پایین می آورد.
در بررسی همكاری ساده و سپس مانوفاكتور سرمایه داری از پیدایش مدیریت سرمایه داری و انضباط سرمایه داری كار سخن گفتیم. ولی یادآوری كردیم كه در همكاری ساده و مانوفاكتور سرمایه داری هنوز بر ابزار كار پیشه وری استوار است و لذا نمی تواند همه امكانات خویش را به طور كامل به كار گیرد و چهره خود را تمام و كمال بنمایاند. با پیدایش ماشین، سرمایه داری، به نیروی مولده خاص خویش دست می یابد و آنگاه از هر نظر می شكفد و از جمله مدیریت سرمایه داری و انضباط سرمایه داری نیز به حد اعلای تكامل خود می رسد. در كارخانه سرمایه داری، انضباطی پدید می آید كه سربازخانه ای است. كارگران به دو دسته، كارگران دستی و مراقبین كار، یعنی سربازان و درجه داران تقسیم می شوند و سرمایه دار با تكیه بر ماشین و سیستم ماشینی كه به حكم او می گردد فرماندهی زورگویانه و مطلق العنان آن ها را به عهده می گیرد و تسمه از گرده كارگر می كشد.


7 - گناه از كیست؟
محافل بورژوایی، تمام معایبی را كه برشمردیم، نتیجه ضروری كار برد ماشین می داند. به نظر آنان ماشین هرجا به كار رود همین نتایج را به بار خواهد آورد می گویند: "فنون همواره همان كاربردها و همان وابستگی ها را ایجاب می كند(1)".
اما در حقیقت امر چنین نیست. معایبی كه ما برشمردیم گناه ماشین و یا نتیجه غیرقابل اجتناب كاربرد آن نیست. بلكه گناه مناسبات سرمایه داری و كاربُرد سرمایه داری ماشین است. این معایب از اینجا برمی خیزد كه مالكیت ماشین از آن سرمایه دار است و روند تولید، در عین حال روند بهره كشی از كارگر است. ماركس می گوید:
"ماشین به خودی خود زمان كار را كوتاه می كند. درحالی كه استفاده سرمایه داری از آن موجب دراز شدن روزانه كار می شود. ماشین به خودی خود كار را آسان می كند، درصورتی كه استفاده سرمایه داری از آن موجب تشدید آهنگ كار می گردد. ماشین به خودی خود پیروزی انسان بر نیروی طبیعت است. ولی استفاده سرمایه داری از آن قدرت طبیعیت را بر انسان چیره می كند. ماشین فی نفسه موجب توانگری تولید كننده است درصورتی كه استفاده سرمایه داری از آن موجب مستمندی اوست و غیره(1)"


8 - تاثیر انقلابی صنعت بزرگ در صنایع دستی، پیشه وری و خانوادگی
صنعت بزرگ، صنایع دستی و پیشه وری را از میان می برد و از آن گریزی نیست. اما روند جانشین شدن صنعت بزرگ سرمایه داری به جای صنایع دستی و پیشه وری، روندی است بی نهایت دردناك و پر از تضاد. صنعت بزرگ سرمایه داری هنوز قبل از اینكه تمام رشته ها را فراگیرد، در آن ها نفوذ می كند و آن ها را به تبعیت خود در می آورد. نظم كارخانه ای به صنایع دستی و پیشه وری نیز رسوخ می كند. استفاده از كار كودكان و زنان در صنایع دستی و كوچك نیز وسعت می گیرد.
صنایع دستی – مانوفاكتور، قدرت مقابله با صنایع بزرگ را ندارند. تفاوت بارآوری كار در این دو، آن چنان متفاوت است كه در میدان رقابت هر گونه برابری و امكان مقاومت را از صنایع كوچك سلب می كند.
صنعت بزرگ، ویران كننده صنایع كوچك است. سرمایه داران بزرگ در میدان رقابت سرمایه داران كوچك را خُرد كرده سرمایه آن ها را می ربایند. یعنی در واقع از آن ها سلب مالكیت می كنند. رشد صنعت بزرگ كابوس صنایع كوچك است. یكی از صاحبان صنایع كوچك می گوید:
"امروز یك حالت ترس و وحشت همه كسانی را كه به نحوی در ایجاد و توزیع و صدور فرش دستی دارند فرا گرفته است. وحشت از بیكاری، وحشت از ورشكستگی، وحشت از دست دادن سرمایه و شهرت … همه نگران آینده اند(1).
با این حال صنعت بزرگ علاقمند نیست كه صنایع دستی را یك باره از میان بردارد. وجود این صنایع برای مدت طولانی از چند نظر برای صنعت بزرگ سودمند است. نخست این كه صنایع دستی پیشه وری و خانگی پناهگاهی است برای تعداد كثیری از زحمتكشان كه بر اثر گسترش صنعت سرمایه داری بیكار شده اند.
"كارگرانی كه از صنایع بزرگ بر اثر خودكار شدن رانده می شوند غالبا جایی بهتر ازصنایع كوچك نخواهند یافت(2)".
"صنایع دستی ایران تعداد زیادی بی كاران پنهان و نیمه بی كاران را اشتغال می دهد(3)".
از طریق فقط گسترش این صنایع "می توان برای عده بیشتری كار ایجاد كرد(4)".
"هم اكنون درایران قریب دومیلیون نفر به تولید فرآورده های دستی اشتغال دارند (دائم یا فصلی) و تنها در صنایع قالیبافی و متعلقات آن قریب 700 هزار نفر كار می كنند"
صنایع قالی بافی در واقع كلكسیونی است از انواع و اشكال تولید، از كار پیشه وری و خانودگی گرفته تا مانوفاكتورهای عظیم با چند صد و چند هزار كارگر. صنایع قالی بافی ایران با وجود پراكندگی و تنوع شكل ظاهری به طور كامل تابع سرمایه و به ویژه سرمایه بزرگ است كه با انواع تسمه ها این رشته صنعت را وابسته به خود نگاه می دارد.
دومین سود ادامه فعالیت صنایع دستی برای صنعت بزرگ، این است كه ارزش نیروی كار را در سطح نازلی نگاه می دارد. صنایع دستی كه از نظر بارآوری قابل قیاس با صنعت بزرگ نیستند، تنها از طریق پرداخت دستمزد كم می توانند محصولات خود را به بازار عرضه كنند و چون كارگران آن ها كسانی هستند كه از شدت فقر و بیكاری به آن ها پناه برده اند مجبورند با دستمزد كم بسازند.
درباره وضع فلاكت بار كارگران قالی بافی ایران بیش از آن نوشته شده است كه نیازی به تكرار باشد. تنها یادآوری می كنیم كه این وضع، خاص قالی بافی نیست، كارگران همه صنایع دستی و سنتی ایران در چنین وضعی به سر می برند.
وجود سطح نازل دستمزد در صنایع دستی، سطح دستمزدها را در مجموع كشور پائین می آورد. سومین سود ادامه فعالیت صنایع دستی برای صنعت بزرگ این است كه این صنایع می توانند با دستمزد نازل و بهای كم، مقداری از مواد اولیه و نیمه ساخته مورد نیاز صنعت بزرگ را تامین كنند و در رشته های كه هنوز به كار انداختن سرمایه فراوان برای خرید ماشین آلات مدرن به حد كافی سود آور نیست، فعالیت كنند، هوشنگ نهاوندی رئیس گروه "اندیشمندان" حكومت ایران معتقد است كه تشویق این گونه صنایع امكان می دهد كه بدون نیاز به سرمایه بسیار و تشكیل سرمایه ثابت سنگین بسیاری از كالاهای مصرفی به بهای ارزان تولید و عرضه شود(1).
چهارمین فایده ای كه ادامه فعالیت صنایع دستی برای صنعت بزرگ دارد این است كه این صنایع در زمان رونق اقتصادی، سرمایه های كوچك را گرد می آورد و به كار می اندازد و در زمان ركود و بحران ورشكست كرده و سرمایه ای را كه گردآورده است به سرمایه های بزرگ تحویل می دهد.
به این دلایل است كه درایران سازمان ویژه "سازمان صنایع كوچك و نواحی صنعتی ایران" تاسیس شده است. این سازمان كمك می كند كه در هر ناحیه صنعتی – مثلا" اهواز، كه در آن صنایع ماشینی بزرگ به وجود آمده و گسترش یافته، صنایع كوچك دستی نیز گسترش یابد، كه در واقع مانوفاكتور جدید است. این صنایع كوچك و مانوفاكتورهای نوین، گاه از ماشین های كوچك نظیر ماشین جوراب بافی، خیاطی، اره برقی و تراش و غیره كمك می گیرند، اما صنعت ماشینی بزرگ نیستند و بسیاری از خصوصیات مانوفاكتوری را حفظ می كنند. آن ها مرحله گذاری هستند به صنعت بزرگ. چنان مرحله گذاری كه با ورشكستگی و ویرانی كامل آن ها به پایان می رسد.
درصنایع كوچك و مانوفاكتوری كه دركنارصنایع بزرگ به زندگی دردناك خویش ادامه می دهند وضع طبقه كارگر وحشتناك است. در این صنایع نه تنها دستمزدها در حداقل ممكن قرار دارد، بلكه درازترین روزانه كار در محیطی كاملا" غیربهداشتی و بدون كمترین وسایل ایمنی حاكم است. این صنایع قدرت آن را ندارند كه شرایط بهتری برای كارگران خود فراهم كنند.
دولت های بورژوائی، در مرحله گذار از مانوفاكتور به صنعت ماشینی، نسبت به صنایع كوچك و مانوفاكتوری سیاست دوگانه كج دار و مریزی را دنبال می كنند كه مورد نیاز صنعت بزرگ است. آن ها از یكسو شرایط ورشكستگی این صنایع و جانشین كردن آن ها با صنعت بزرگ را فراهم می آورند و از سوی دیگر تا وقتی و تا جایی كه صنعت بزرگ به آن ها نیازمند است به حفظ و گسترش آن ها "كمك" می كنند. سیاست اعتباری دولت ایران كه هر چند گاه مبلغ جزیی برای پرداخت وام به صنایع كوچك تعیین می كند درهمین جهت است. همچنین سیاست دولت ایران كه صنایع كمتر از ده نفر كارگر را از شمول قانون كار معاف كرده نیز در این جهت است. اگر قانون كار به صنایع كوچك گسترش یابد و این صنایع مجبور شوند شرایطی را مراعات كنند كه صنایع بزرگ ملزم به رعایت آنند، ورشكستگی آن ها تسریع خواهد شد.


9 - صنعت بزرگ وكشاورزی
صنعت بزرگ در كشاورزی نیز انقلابی پدید می آورد كه بررسی همه جوانب آنهم اكنون مقدور نیست. لازم است ابتدا مسائل مربوط به بهره زمین، مالكیت زمین و خرید و فروش آن بررسی شود كه در بخش های آینده به آن خواهیم پرداخت و خواهیم توانست تاثیر انقلابی صنعت بزرگ و رشد سرمایه داری را در كشاورزی به طور همه جانبه ای بررسی كنیم.
دراینجا تنها به یادآوری چند نكته اشاره می كنیم. نخست این كه سمت اصلی تاثیر صنعت بزرگ و رشد سرمایه داری در كشاورزی نیز نظیر صنایع است. در اینجا نیز مهمترین تاثیر آن عبارت است از خُرد كردن تولید كوچك، راندن میلیون ها دهقان به صفوف پرولتاریا و درعین حال بیكار كردن میلیون ها پرولتر مزدور. همچنان كه آمدن هر ماشین و تاسیس هر كارخانه به معنای ورشكستگی تعداد كثیری تولید كننده كوچك و بیكار شدن كارگران و به كارا فتادن هر ماشین كامل تر به معنای بیكار شدن تعدادی كارگر است، در كشاورزی نیز رسوخ ماشین و تاثیر صنعت بزرگ تعداد كثیری را ورشكست و بی كار می كند.
تفاوتی كه از این جهت میان صنایع و كشاورزی وجود دارد این است كه در صنایع تعداد نسبی كارگران كاهش می یابد (نسبت به سرمایه ثابت) در حالی كه تعداد مطلق كارگران شاغل در صنعت درنهایت امر افزایش می پذیرد. اما در كشاورزی تعداد مطلق كارگران و شاغلین نیز رو به كاهش می رود، زیرا میدان تولید صنعتی پردامنه و میدان تولید كشاورزی محدود است.
تاثیر اجتماعی صنعت بزرگ سرمایه داری در روستا دارای اهمیت جدی و بسیار قابل تامل است. صنعت بزرگ سرمایه داری "دهقانان" را كه سنگر جامعه كهن بود نابود می كند و به جای آن كارگر مزدور می نشاند و به این دلیل نه تنها میلیون ها روستایی را به صفوف پرولتاریای شهری ریخته و در خدمت انقلاب سوسیالیستی می گذارد، بلكه در خود روستا نیز زمینه انقلاب را فراهم می آورد.
"بدینسان احتیاج تحولات اجتماعی و تضادهای روستا نیز هم سطح شهر می گردد"(1).
سرمایه داری ده را از شهر جدا می كند. اتحادی را كه میان صنایع دستی و امور كشاورزی موجود بود (و هم اكنون ما در كشور خودمان شاهد وجود آن هستیم – صنایع دستی ایران از هر نظر با روستا پیوسته است)، می شكند. با رشد سرمایه داری صنعت از كشاورزی و شهر از ده بیش از پیش فاصله می گیرد. اما در عین حال زمینه پیوند كشاورزی و صنعت را در سطح عالی تر فراهم می آورد.


راه توده 195 29.09.2008

 

 فرمات PDF                                                                                                        بازگشت