راه توده                                                                                                                                                          بازگشت

 

اقتصاد سیاسی - 32
سرمایه داران
"سرمایه" اولیه را
از کجا آورند؟
ف. م. جوانشیر
 

فصل هشتم – انباشت سرمایه

5- "انباشت بدوی سرمایه"
الف – "انباشت بدوی" سرمایه چیست؟
در آنچه تاكنون خواندیم با روند انباشت سرمایه بر شالوده خود سرمایه داری و در درون مناسبات تولیدی سرمایه داری آشنا شدیم. دیدیم كه وقتی پول به سرمایه بدل می شود كه نیروی كار به كالا بدل شده باشد، از نیروی كار خریداری شده توسط سرمایه دار بهره كشی شود، اضافه ارزش پدید آید و این اضافه ارزش روی هم انباشته شده سرمایه های بزرگ وبزرگ تر بوجود آورد. به عبارت دیگر، ما دیدیم كه وقتی تولید اجتماعی شكل سرمایه داری دارد، سرمایه از كجا و چگونه پدید آمد و چگونه در دست سرمایه داران صاحب وسیله تولید گرد می آید. اما همه این حرف هایی كه گفتیم مربوط به زمانی است كه پول به سرمایه و نیروی كار به كالا بدل شده باشد.
اگر سوال شود كه قبل از پیدایش مناسبات سرمایه داری، سرمایه از كجا پدید آمد! نخستین سرمایه دارانی كه هنوز از هیچ كارگری بهره كشی نكرده بودند و تازه می خواستند موسسه سرمایه داری به وجود آورند، پول خود را از كجا به دست آوردند چه پاسخی داریم؟ اگر سوال شود انباشتی كه "معلول شیوه تولید سرمایه داری نیست. بلكه مبداء حركت آنست(1)" از كجا آمده است؟
دانشمندان بورژوا، در این باره قصه ها و افسانه هائی می سازند، حاكی از این كه توانگران از راه زحمت شخصی، قناعت و صرفه جوئی، اندوخته ای گرد آوردند و سپس با لیاقت و استعداد و حس ابتكار عظیمی كه داشتند آن را به صورت سرمایه به كار انداختند. اما در این قصه ها ذره ای حقیقت وجود ندارد. چرا كه اولا آنچه كه انباشت بدوی نامیده شده محصول زحمت و قناعت توان گران خردمند نیست، نتیجه قتل و غارت و دزدی و انواع پلیدی هاست.
و ثانیا كه به مراتب مهم تر است، برای آغاز تولید سرمایه داری اصولا كافی نیست كه پولی در دست عده ای گرد آید. لازمه آغاز رشد سرمایه داری پدید آمدن كارگران است. یعنی پدید آمدن گروهی از انسان ها كه از مالكیت وسایل تولید محرومند و در فروش نیروی كار خویش آزادند.
علاوه بر این، تولید سرمایه داری به دو چیز دیگر نیز نیازمند است: یكی بازار داخلی برای فروش كالاهای تولید شده و دیگری انضباط سرمایه داری كه تولید كننده كوچك به آن عادت ندارد.
بنابراین انباشت بدوی سرمایه نمی تواند چیزی از نوع قناعت و صرفه جوئی این یا آن فرد باشد.
انباشت بدوی سرمایه روندی است اجتماعی كه در جریان آن از توده وسیعی از مردم زحمتكش سلب مالكیت می شود تا آن ها مجبور به فروش نیروی كار خویش باشند و در عین حال هر گونه قید و بندی درباره فروش نیروی كار از میان می رود تا آن ها بتوانند نیروی كار خود را به فروشند. در جریان این روند اجتماعی دیوارهای اقتصاد طبیعی شكسته می شود، بازار داخلی پدید می آید. از تولید كنندگان كوچك سلب مالكیت شده به زیر مهمیز انضباط سرمایه داری كشیده می شوند. عده معدودی نیز مبالغ عظیمی پول به دست می آورند كه بورژوازی نوخاسته را تشیكل می دهند.
این روند اجتماعی در كشورهای مختلف، در زمان های گوناگون و به اشكال مختلف انجام می گیرد اما مضمون اصلی آن در همه جا یكی است.
توده های بزرگ انسانی ناگهان و به زور از وسایل زندگی خویش كنده شده و به بازار كار ریخته می شوند. خلع ید تولید كنندگان روستائی – یعنی دهقانان از ملك و زمین خویش پایه و مبنای تمام آن روندی را تشكیل می دهد كه انباشت بدوی سرمایه نامیده اند.
گرد آمدن مبلغی پول در دست عده ای معدود كه منشاء آن خود جای بحث فراوان دارد البته در انباشت بدوی سرمایه مهم است. اما نقطه عزیمت سرمایه داری پیدایش اینگونه اندوخته ها نیست. نقطه عزیمت سرمایه داری پیدایش بنده های نوین یعنی كارگران است، آن روند اجتماعی است كه بهره كشی فئودالی را به بهره كشی سرمایه داری بدل می كند.
ماركس جوانب مختلف آن روند اجتماعی را كه انباشت بدوی سرمایه نامیده اند در نمونه كلاسیك انگلستان بررسی می كند: هم چگونگی خلع ید از توده های مردم روستا، شكستن اقتصاد طبیعی، پیدایش بازار داخلی، به وجود آمدن طبقه كارگر با انضباط در مسیر سرمایه داری را توضیح می دهد و هم چگونگی گردآمدن مبالغ قابل توجهی پول در دست بورژوازی نوخاسته را.
ماركس تاریخ واقعی انگلستان را در قرن های اخیر قبل از پیدایش سرمایه داری ورق می زند و نشان می دهد كه سرمایه داران و مالكین بزرگ اراضی كه درباره "تقدس مالكیت" خویش این چنین حساسیت دارند، درطول قرن های 15 تا 18 میلادی سنگین ترین تجاوزات را نسبت به حق مالكیت دهقانان كوچك مرتكب شده اند. خشن ترین ستمگری ها را نسبت به آنان روا داشتند و با یك سلسله كامل از غارتگری ها، شناعت ها و وارد آوردن انواع رنج ها و محنت ها به توده های مردم از آنان سلب مالكیت كردند و برای این توده های محنت زده كه با اعمال قهر از آنان سلب مالكیت شده بود، چاره ای نماند جز فروش نیروی كار.
ماركس منظره دهشتناك بازار كار سرمایه داری را در آغاز پیدایش آن ترسیم می كند و نشان می دهد كه طبقات ستمگر با چه وحشی گری غیرقابل وصفی با توده مردمی كه خود از آنان سلب مالكیت كرده و به شهرها رانده بودند رفتار می كردند. چگونه آنان را به بریدن گوش، تبعید، زندان و حتی اعدام محكوم می كردند – تا آنان نیروی كار خود را به قیمت های هر چه ارزان تر به فروشند و به انضباط سرمایه داری عادت كنند. انسان زحمتكش ما قبل سرمایه داری و تولید كننده كوچك هنوز دارای آن انضباطی نیست كه سرمایه دار از او می خواهد. طبقه نوخاسته بورژوا در دوران انباشت بدوی سرمایه به زور تازیانه و اعمال خشونت باور نكردنی این انضباط را به وجود می آورد.
و اما در این باره كه چگونه قبل از پیدایش سرمایه داری مبالغ قابل ملاحظه ای پول در دست معدودی گرد آمد كه آن را صرف خرید نیروی كار و آغاز تولید سرمایه داری كردند، ماركس بازهم تاریخ را ورق میزند و با مراجعه به واقعیت های غیر قابل انكار تاریخی ثابت می كند كه منشاء این پول ها نه قناعت و نه كار و زحمت شخصی، در نمونه انگلستان این پول ها از غارت مستعمرات، از برده فروشی، قرضه دولتی، سیستم جدید مالیاتی، سیستم حمایت گمركی پدید آمده است.
"كشف مناطق زر خیز و نقره خیر امریكا، قلع و قمع، به بردگی در آوردن مردمان بومی و مدفون ساختن آنان در معادن، آغاز استیلا در هند شرقی و غارت آن، تبدیل قاره آفریقا به قرقگاه سوداگرانه برای شكار سیاه پوستان، همه این ها بشارت دهنده صبح دولت سرمایه داری هستند.
"مراحل مختلف انباشت بدوی…. قدرت دولتی یعنی زور متمركز و منظم جامعه را مورد استفاده قرار می دهند تا پروسه تبدیل نظم فئودالی به شیوه تولید سرمایه داری را شتابان تسریع كنند و گذارها را كوتاه سازند(2)"
"چنین است زحماتی كه لازم بود تا "قوانین طبیعی جاویدان" شیوه تولید سرمایه داری از قید و بند رها شود، روند جدایی بین كارگران و شرایط كار به انجام رسد، یك قطب وسایل تولید وسایل معیشت به سرمایه مبدل گردد و در قطب مقابل توده های مردم به كارگران مزدور، "فقرای زحمتكش" آزاد، به این شاهكار تاریخ جدید، بدل شوند.
سرمایه در جایی متولد می شود كه از سر تا پا و از تمام مساماتش خون و گند بیرون می زند(3).
لنین ضمن بررسی رشد سرمایه داری در روسیه به روند انباشت بدوی سرمایه در این كشور نیز می پردازد و نشان می دهد كه به ویژه رفرم های دهقانی سال 1861 نقش بزرگی در سلب مالكیت از دهقانان، طرد آن ها از روستا و انباشت بدوی سرمایه در روسیه ایفا كرد. این رفرم ها:
"نخستین اعمال زور وسیع بود علیه دهقانان و به سود سرمایه داری در حال زایش در كشاورزی. "پاك سازی: مالك وار زمین بود برای سرمایه داری(4)"
روند انباشت بدوی سرمایه در روسیه در سال های پس از این رفرم ها با وسعت بیشتری پیش رفت و با انباشت سرمایه برمبنای تولید كاپیتالیستی در هم آمیخت. لنین در سال 1917 هم هنوز از انباشت بدوی سرمایه در روسیه سخن می گوید و بورژوازی نوخاسته روس را كه می كوشد به اتكاء قدرت دولتی و با استفاده از حمایت های گمركی، قرضه و كمك دولتی و غیره بار خود را ببندد:
"درنده دوران انباشت بدوی" می نامد كه "خشن، طماع و طفیلی" است(5).
"باید انباشت سرمایه را بر شالوده خود سرمایه داری، از به اصطلاح "انباشت بدوی سرمایه" تمیز داد. "انباشت بدوی سرمایه" یعنی جدا كردن قهری كاركن از وسایل تولید، راندن دهقانان از زمین، دزدیدن زمین های آبشین (كمون ها)، سیستم مستعمراتی وام های دولتی، تعرفه های حمایتی و غیره "انباشت بدوی سرمایه" در یك قطب "پرولتر آزاد" و درقطب دیگر صاحب پول، یعنی سرمایه دار می سازد"(6).

ب – نظری به "انباشت بدوی" سرمایه در ایران
در كشور ما آنچه كه به اصطلاح انباشت بدوی سرمایه می نامند و پا به پای آن روند تكامل سرمایه داری ده ها سال متوالی است كه به طرز دردناك و معیوبی ادامه دارد. علت اصلی كندی این روند این است كه درست در زمانی كه كشور ما نخستین گام ها را در جاده سرمایه داری بر می داشت-آخرین دهه های قرن نوزده – هجوم وسیع استعمار سیر تكاملی آن را از راه خویش منحرف كرد.
در آن زمان در ایران وابستگی حقوقی دهقان به زمین وجود نداشت. دهقان از نظر حقوقی آزاد بود كه به میل خویش ده را ترك گوید، البته ملاكین و خوانین بزرگ با انواع وسایل، این آزادی را محدود می كردند، ولی حق قانونی و شرعی برای نگاهداری اجباری دهقان در ده نداشتند. از این حیث وضع كشور ما با بسیاری از كشورهای باختری كه در آن دهقان وابسته زمین بود تفاوت داشت. نظام صنفی نیز در ایران به سختی باختر نبود و انعطاف بیشتری داشت. شرع و قانون كسی را مجبور نمی كند كه الزاما در صنف معینی بماند.
بنابر این اگر كسی پول به چنگ می آورد و می خواست آن را به سرمایه بدل كرده و موسسه تولیدی سرمایه داری ایجاد كند، می توانست امیدوار باشد كه نیروی كار برای خرید در دسترس خواهد داشت، به شرطی كه بتواند شرایط زندگی بهتر از آنچه رعیت در ده و شاگرد پیشه ور در صنف خود دارد برای آنان تامین كند. نخستین كارخانه ها نیز كه در آخرین دهه های قرن نوزده در ایران به وجود آمد، لااقل در آغاز كار، از نظر تامین نیروی كار با دشواری روبرو نشد. ولی دشواری بزرگ آنان عبارت بود از هجوم چند جانبه استعمار كه ضمن بسط نسبی مناسبات سرمایه داری در ایران به قصد گسترش بازار فروش كالاهای خود، از ایجاد پایگاه استوار تولید سرمایه داری در داخل ایران و با سرمایه ایران جلوگیری می كرد. به این دلیل بود كه در كشور ما آنچه در آغاز كار مانع عمده را بر سر راه رشد سرمایه داری ایجاد كرد، زمین بستگی دهقان نبود بلكه رخنه استعمار بود.
بر اثر گسترش نفوذ استعمار منابع اساسی ثروت كشور به دست سرمایه داران بیگانه افتاد. امتیازات اسارت باری به استعمارگران داده شد. بازار داخلی در اختیار سرمایه داران خارجی قرار گرفت كه آن را بی رحمانه غارت می كردند. همین غارت استعماری، چنانكه می دانیم خود یكی از منابع مهم انباشت بدوی سرمایه در كشور های استعمارگر است، در كشور استعمار زده ما طبعا نتیجه معكوس داد. اقتصاد عقب افتاده سنتی ایران توان آن نداشت كه پس از غارت استعماری چیزی هم برای انباشت داخلی پدید آورد.
دستگاه سلطنتی پرطمطرق و زندگی انگلی سلاطین وشاهزادگان و اشراف پوسیده نیز به نوبه خویش رمق اقتصادی ملی را می كشید، تا جائی كه دولت ایران برای تامین هزینه های سفرهای تفریحی سلاطین قاجار مبالغ عظیمی وام اسارت بار گرفت و گمركات كشور را در قبال آن گرو گذاشت.
در چنین شرایطی طبیعی است كه نمی توانست سخنی هم از انباشت قابل ملاحظه سرمایه در میان باشد. و به طریق اولی ثروت احتمالا گرد آمده نیز نمی توانست برای ایجاد موسسات تولیدی سرمایه داری به كار افتد. چرا كه این موسسات در مقابل سرمایه خارجی كمترین حفاظ ایمنی نداشت. پس از انقلاب مشروطه و بویژه پس از انقلاب اكتبر در این وضع تغییر كوچكی حاصل آمد. در دوران دیكتاتوری رضاشاهی از طریق تجدید سازمان دستگاه دولت بر پایه ملاك – بورژوائی حمایت نسبی از سرمایه داران در برابر ملاكین و فئودال های محلی، ایجاد انحصار تجارت خارجی، برقراری حمایت گمركی، تشویق فروش "كالای وطن" و غیره اطمینانی برای سرمایه گذاری پدید آمد و مبالغ معینی نیز در دست عده معدود جمع شد. خود رضاشاه از جمله نمونه های برجسته ملاك بورژوای تازه به دوران رسیده بود كه درمدت كوتاهی از راه دزدی اموال عمومی و بالاكشیدن بودجه دولتی و غصب اموال و املاك غیر توانست ثروت قابل توجهی گرد آورد و برای تاسیس كارخانه ها و هتل ها و سایر موسسات سرمایه داری به كار اندازد.
با تمام این ها ثروت قابل توجهی كه بتواند سكوی جهش سرمایه داری باشد جمع نشد. بویژه كه تراكم و تمركز سرمایه در كشورهای پیشرفته به مقیاس وسیعی می رسید و دیگر با سرمایه های كوچك ممكن نبود كه گام در عرصه سرمایه داری جهانی گذاشت. ثروت نفت ایران می توانست منبع واقعی انباشت سرمایه باشد ولی این ثروت در امتیاز شركت استعماری انگلیس بود و رضا شاه به نام مبارزه با این شركت و پس گرفتن حقوق ایران، جای این شركت را محكم تر و میدان غارت آن را وسیع تر كرد. در تمام دوران رضاشاهی مبلغ قابل ملاحظه ای از نفت به دست نیامد و هر آنچه آمد حیف و میل شد و به مصرف امور نظامی رسید تا جائی كه برای ساختمان راه آهن سرتاسری به قند و شكر عوارض بستند و تمام هزینه سنگین آن را به دوش توده مردم گذاشتند.
جنگ دوم جهانی و فلاكت های ناشی از آن میدان وسیعی برای "درندگان انباشت بدوی" باز كرد. كمبود مواد غذایی و نیازمندی های ابتدایی توده مردم از نان گرفته تا قند و چای و گرانی وحشتناكی كه پدید آمده بود به مشتی كلاش و دزد و دغل امكان داد كه در مدت كوتاهی بار خود را به بندند ملاكین به حساب میلیون ها نفر "رعیت" خود قند و شكر تحویل گرفتند و در بازار سیاه به چند برابر فروختند و از احتكار خواروبار میلیون ها به جیب زدند. مشتی تازه به دوران رسیده از انواع معاملات مشكوك از قبیل دزدی لاستیك اتومبیل كه می بایست به جبهه جنگ ضد فاشیستی فرستاده شود و وارد كردن لباس كهنه آمریكایی و احتكار كبریت گرفته تا دایر كردن عشرتكده برای افسران و سربازان آمریكائی، یك شبه ره صدساله پیمودند و از این جنگی كه در كشور ما جریان نداشت با كیسه های پر از اسكناس و طلا بیرون آمدند و در دستگاه اقتصادی و پایگاه قدرت دولتی به مقامات والا رسیدند. همین حضرات هم اكنون از شخصیت ها و رجال اقتصادی و سرمایه داران بزرگ كشورند و بیش از همه از "اوضاع مغشوش" آن روزها می نالند. قاعدتا منظورشان از این ناله ها روپوشی جنایات خود و مقصر جلوه دادن حزب توده ایران است كه توانست دهقانان و كارگران را برای دفاع از حقوق خویش متشكل كند و میدان را برای این غارت گران تا حدودی محدود سازد.
بر اثر مجموعه این عوامل در نیمه قرن بیستم، پس از ده ها سال حركت كُند و لاك پشتی انباشت بدوی سرمایه، در آنچه كه مربوط به جمع آمدن مبالغی پول در دست گروهی معدود است، به حد معینی از تكامل رسید و اگر چه در قیاس با سرمایه داری جهانی بسیار حقیرانه بود ولی به هر صورت می توانست آغازی باشد. ولی، چنان كه گفتیم وجود این شرط به هیچ وجه برای گسترش سریع سرمایه داری كافی نیست. شرط مهم تر و ضروری تر عبارت است از ایجاد توده وسیع پرولتر كه چاره ای جز فروختن نیروی كار خویش نداشته باشند. گفتیم كه در ده ایران وابستگی به زمین وجود نداشت و لذا هیچ كس قانونا حق نداشت دهقان را در ده نگاه دارد. اما از سوی دیگر هیچ نیرویی نیز حق نداشت به زور دهقان را از ده بیرون كند. "رعیت" ایرانی در نظام ارباب – رعیتی زندگی فلاكتباری داشت ولی تا وقتی اطمینان نمی یافت كه در شهر سرنوشت بهتری در انتظار اوست ده را ترك نمی گفت. به همین دلیل بود كه در سال های قبل از اصلاحات ارضی مهاجرت روستایی آن شدت و آن كیفیتی را نداشت كه پس از اصلاحات ارضی به خود گرفت. و با آن كه در سال های پس از جنگ چندین موج بزرگ مهاجرت روستایی پدید آمد هیچ كدام آن مقیاسی را به خود نگرفت كه مهاجرت پس از اصلاحات.

------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------
(1) كاپیتال. جلد اول. ص 647

(2) كاپیتال. جلد اول. فارسی. ص 680
(3) كاپیتال. جلد اول. ص 688. تكیه از ماست
(4) لنین . مجموعه آثار چاپ چهارم روسی. جلد 13 ص 25
(5) لنین. همانجا. ص 107-108
(6)لنین. كارل ماركس (زندگینامه كوتاه با فشرده از ماركسیسم) انتشارات حزب توده ایران – 1355 ص 15
 

                            راه توده 201 10.11.2008

 

 فرمات PDF                                                                                                        بازگشت