راه توده                                                                                                                                                          بازگشت

 

هیچ بزکی نمی تواند
اقتصاد را
غیر سیاسی جلوه دهد
ف. م. جوانشیر
(4)

 

فصل اول - اقتصاد سیاسی چیست


5- اقتصاد سیاسی علمی است جانبدار و طبقاتی
موضوع اقتصاد سیاسی چنانكه گفتیم بررسی مناسبات تولیدی در مراحل گوناگون جامعه بشری است. نتایجی كه از این بررسی ها بدست آید، در جوامع طبقاتی خواه ناخواه با منافع طبقات اجتماعی برخورد می كند.
این نتایج علمی بطور عینی به سود طبقه ای معین و به زیان طبقه دیگر است. بنابر این از جانب یكی پذیرفته و از جانب دیگری نه. آن طبقات اجتماعی كه نتایج بررسی كاملا عملی و بی غرضانه پدیده های اقتصادی به زیان آنهاست، اصولا" با چنین بررسی علمی مخالفت می كنند و نتایج مزبور را نیز نمی پذیرند و برعكس طبقاتی كه نتایج بررسی را به سود خود می بینند با تمام قوا در جهت گسترش و ژرف تر كردن هر چه بیشتر بررسی علمی می كوشند. به این معناست كه می گوئیم اقتصاد سیاسی علمی است جانبدار و طبقاتی.
وقتی این واقعیت اعلام می شود، دانشمندان بورژوا رو ترش می كنند. از علم "بی غرض" و "بدون تعصب" دم می زنند و ادعا می كنند كه گویا ماركسیست لنینیست ها وقتی از جانبدار بودن این علم سخن می گویند، "ساحت مقدس علم" را به غرض می آلایند: اما روشن است كه منظور ماركسیست لنیست ها، از پذیرش و اعلام رسمی جانبدار بودن و طبقاتی بودن اقتصاد سیاسی به هیچ وجه این نیست كه هر طبقه ای حق دارد در این علم موافق منافع و غرض های خویش دست ببرد، بلكه اثبات این واقعیت است كه مدافعین سرمایه داری دانسته – این علم را تحریف می كنند و لذا بر كارگران است كه آن را بدرستی بیاموزند و قوانین آن را در پیشبرد انقلاب به خدمت گیرند.
اقتصاد سیاسی بورژوائی در آغاز كار، زمانی كه بورژوازی هنوز طبقه ای بالنده بود، جنبه ای مترقی داشت. دانشمندانی مانند اسمیت و ریكاردو اندیشه های علمی و جالبی بیان كرده اند كه اگر چه در حد كمال نیست، راه گشاست. اما از زمانی كه بورژوازی ابتكار تاریخی را از دست داد و در مقیاس جهانی – تاریخی به یك طبقه ارتجاعی بدل شد، علم اقتصاد سیاسی بورژوائی نیز به یك شبه علم ارتجاعی بدل گردید و هر چه زمان می گذرد ارتجاعی تر می شود. اگر ریكاردو و اسمیت بدون قصد و نیت قبلی و تنها بدلیل محدودیت تاریخی و طبقاتی از سرمایه داری دفاع می كردند، در زمان ما دانشمند نمایان مدافع سرمایه داری كار خود را از همین نیت و قصد دفاع از سرمایه داری و مقابله با سوسیالیسم آغاز می كنند. بسیاری از نوشته های آنان حتی رنگ و سایه علمی هم ندارد تا چه رسد به محتوای علمی.
پیدایش اقتصاد سیاسی ماركسیستی كه تحولی بنیادی در این علم بوجود آورد، ضربه سنگینی بر اقتصاد سیاسی بورژوائی وارد آورد. اقتصاددانان بورژوا نمی توانند كشفیات عظیم ماركس را كه بدلیل صحت و دقت كامل علمی خویش غیر قابل رد است ندیده بگیرند. ولی نمی توانند و نمی خواهند آن ها را بپذیرد.
پس از پیدایش ماركسیسم، اقتصاد سیاسی بورژوائی به طور عمده پلیمیك و مناظره ای آشكار و نهان با ماركسیسم است. نوشته هائی كه اقتصاددانان بورژوائی زیر عنوان پر طمطراق "روش علمی بی غرضانه" و به قید سوگند می نویسند، چیزی نیست جز ردیه های مبتذلی علیه ماركسیسم.
اقتصاددان آمریكائی پل ساموئلسن، درسنامه ای اقتصادی نوشته كه در ایران نیز از طرف موسسات وابسته به دربار شاه چاپ و با تبلیغ فراوان انتشار یافت. مترجم این كتاب دكتر حسین پیرنیا سوگند می خورد كه:
"این كتاب برخلاف بسیاری از كتاب های اقتصادی دانشمندان غربی، برای توجیه نظام اقتصادی غربی نوشته نشده است! و تعصبی در آن چشم نمی خورد".
"مولف كه از استادان معروف آمریكائی می باشد كوشیده است در بیان مطالب، اصول علمی را كاملا رعایت نماید و نظرات و علاقه های شخصی را در تشریح مطالب و نتیجه گیری ها راه ندهد و رعایت كامل بی طرفی!! و شرف علمی را برخورد فرض بداند"(1).
دكتر پیرنیا با نوشته های اقتصادی دانشمندان غربی آشناست. زمانی كه او تصریح می كند كه بسیاری از آن ها مراعات بی طرفی و شرف علمی را نكرده اند و هدفشان توجیه نظام اقتصادی غربی بوده باید دریافت كه قضیه تا چه حدی شور است. اما درباره كتاب ساموئلسن كه با چنین سوگندی از "بی طرفی"!! آن سخن می ورد، باید گفت كه این كتاب مبلغ یكی از مبتذل ترین انواع اقتصاد سیاسی بورژوائی است و سر تا پا مغلطه و سفسطه دانسته است به قصد گمراه كردن خواننده . كتاب با كینه عمیق نسبت به ماركسیسم نوشته شده و هدف نویسنده اثبات این پیشداوری است كه دردهای سرمایه داری معاصر قابل علاج است و سرمایه داری بر سوسیالیسم پیروز خواهد شد. برای اثبات "بیطرفی" نویسنده كافی است یادآوری كنیم كه این رونویس التقاطی پرهرج و مرج سردرگمی است از نوشته های همان دانشمندان غربی كه دكترپیرنیا خود در "شرف علمی" آنها این چنین تردید دارد.
"شرف علمی" دانشمند نمایان بورژوا در زمان ما در چنان سطح نازلی است كه آنان حتی نام اقتصاد سیاسی را تغییر داده و به جای اقتصاد سیاسی عناوینی نظیر "اقتصاد"، "اقتصاد عمومی"، "اصول علم اقتصاد" و غیره بكار می برند و اغلب نام موضوعی را هم كه مورد بررسی است، غرض ورزانه پنهان می دارند. واژه سرمایه داری را كه دیگر مورد نفرت وسیع ترین قشرهای مردم جهان است بكار نمی برند و بجای آن كلمات ظاهر فریب و بی محتوی دیگری نظیر "جامعه مصرف"، "جامعه صنعتی"، "جامعه رفاه بزرگ"، "اقتصاد آزاد"، "اقتصاد غربی" و غیره بكار می گیرند. همین آقای دكتر پیرنیا كه آنچنان سنگ بی طرفی را به سینه می زند به جای اقتصاددانان بورژوائی و نظام اقتصادی سرمایه داری، چنانكه دیدیم "نظام اقتصادی غربی" به كار می برد.
در جامعه ایران، جانبدار و طبقاتی بودن علم اقتصاد سیاسی را نه تنها می توان با چشم دید، بلكه می توان مزه آن را با شلاق و زندان و انواع شكنجه های قرون وسطائی چشید. آموزش علم اقتصاد سیاسی صاف و ساده قدغن است و داشتن كتاب علم اقتصاد ماركسیستی جرم محسوب می شود. رژیم حاكم ایران – شاه- كه دانسته و آگاه و آگاهانه مشغول گسترش هر چه وسیع تر مناسبت سرمایه داری در شهر و ده ایران است از یك سو علم واقعی اقتصاد سیاسی را به شدیدترین وجهی ممنوع كرده و از سوی دیگر با دستكاری علنی در علم اقتصاد، به فریب توده های ستمكش می كوشد تا جایی كه در حرف حتی از سرمایه داری انتقاد هم می كند و هدف خود را ایجاد جامعه ای با نام و نشان گنگ نظیر "تمدن بزرگ"، "جامعه تعاونی" و غیره اعلام می دارد و مدعی است كه از هر گونه ایدئولوژی "وارداتی" و هر گونه "ایسمی" فارغ است و در مقیاس ملی و با مفاهیم ایرانی می اندیشد و نه در قالب طبقاتی. ولی در عین حال فراموش نمی كند كه كلمه كارفرما در برابر كلمه كارگر كه در قوانین كار ایران نیز آمده، بیانگر گوشه ای از واقعیت استثمار سرمایه داری است و لذا ضمن فراغت كامل از هر گونه "ایسمی" لازم می داند این كلمه را تغییر دهد و بجای آن كلمه "كار آما" می گذارد تا چنین وانمود شود كه نقش سرمایه دار در تولید نقش مفید بوده و عبارت از آماده كردن شرایط كار و تولید است، نه استثمار، یعنی تصاحب حاصل زحمت پرداخت نشده كارگران.
باید توجه داشت كه همه اینها اقتصاد سیاسی است، اقتصاد سیاسی بورژوائی كه شیوه اصلی آن دستكاری غرض ورزانه واقعیت و اجرای عملی جانبداری طبقاتی در علم اقتصاد سیاسی ضمن مخالفت ظاهری با آن است.
علاوه بر دانشمندان بورژوائی كه از نظر تاریخی در خدمت بورژوازی قرار دارند و دانشمند نمایانی كه آشكارا مداح سرمایه اند و پا به پای سرمایه داری انحصاری هر روز ارتجاعی تر می شوند، دانشمندانی هم هستند كه منافع طبقات متوسط و خرده بورژوازی را بیان می كنند. این دانشمندان اقتصاد سرمایه داری را بررسی كرده و اقتصاد سیاسی خرده بورژوائی را بوجود آورده اند كه نمونه كلاسیكش اقتصاد سیاسی پرودون است.
ویژگی اقتصاد سیاسی خرده بورژوائی، خصلت دوگانه آنست كه از خصلت دوگانه قشرهای خرده بورژوا سرچشمه می گیرد. از آنجا كه خرده بورژوازی از رشد سرمایه داری زیان می بیند و با تكامل آن ورشكست شده و از میان می رود قادر است بسیاری از جوانب منفی رشد سرمایه داری را ببیند و از آن انتقاد كند. اما از آنجا كه آینده روشنی ندارد قادر نیست این انتقاد را بر مبنای علمی محكمی استوار ساخته، شیوه تولیدی مترقی تری از سرمایه داری ارائه دهد. و بنابراین تا زمانی كه از موضع خویش دست نكشیده و به موضع پرولتاریا نپیوسته است چشم دیدن آینده را ندارد.
از اینجاست كه اقتصاد سیاسی خرده بورژوائی از یكسو از سرمایه داری انتقاد می كند و معایب آن را نشان می دهد و این جنبه مثبت آن است و از سوی دیگر قادر به درك سیر تكامل قانونمند تاریخ به سوی سوسیالیسم نیست و به جای سرمایه داری پیشنهادهای تخیلی و گاه سیاست های ارتجاعی مطرح می سازد كه اگر به درستی و به موقع شناخته و افشا نشود به جنبش كارگری زیان می رساند.
در زمان ما كه تعداد زیادی از مستعمرات و نیمه مستعمرات سابق از زیر سلطه استعمار بیرون آمده و بر سر دو راهی سوسیالیسم یا سرمایه داری وابسته قرار گرفته اند قشرهای خرده بورژوا و دهقانان ماقبل سرمایه داری این كشورها به راه رشد غیر سرمایه داری، به مقابله با امپریالیسم و شیوه های نواستعماری آن و به تحكیم مواضع دولت های انقلابی ضد امپریالیستی در اقتصاد كشور و گسترش هر چه وسیع تر مناسبات اقتصادی با كشورهای سوسیالیستی ابراز علاقه می كنند. دانشمندان بیانگر نظریات این قشرها نیز انواع تئوری های اقتصادی و "سوسیالیسم" های گوناگون عرضه می دارند كه در قیاس با سوسیالیسم علمی بسیار ناقص و گاه گمراه كننده است. اما در همان حدودی كه پرولتاریا با حفظ مواضع خویش برای اتحاد همه نیروهای ضد امپریالیستی و هواداران راه رشد غیر سرمایه داری می كوشد تا سمت گیری مطمئن سوسیالیستی این كشورها را تامین كند، می توان و باید نسبت به این گونه نظریات اقتصادی خرده بورژوائی ضد امپریالیستی برخوردی خلاق داشت تا آنچه را كه مایه گمراهی است بدور ریخت و از آنچه زمینه ضد امپریالیستی و ضد سرمایه داری دارد بهره گرفت.
اقتصاد سیاسی یكی از سه جزء اساسی تركیب كننده و تشكیل دهنده ماركسیسم – لنینیسم است و آشنائی با ماركسیسم – لنینیسم بدون آشنائی كامل با اقتصادی سیاسی مقدور نیست.
مبارزین انقلابی باید این علم را با دقت تمام بیاموزند تا ساختار اقتصادی جامعه، جای هر یك از طبقات و گروه های اجتماعی، علل، پایه ها و انگیزه های مبارزات طبقاتی و جهت سیر تحول تاریخ را به درستی درك كنند. اقتصاد سیاسی اندام جامعه را می شكافد و ما را با اجزا و اعضای درونی، فیزیولوژی و مكانیسم حركت آن آشنا می كند. پرولتاریا از طریق آشنائی با این علم و شناخت درست قوانین اقتصاد سرمایه داری، اسلحه برائی در نبرد طبقاتی خویش بدست می آورد: اسلحه ای كه با قاطعیت علمی و خدشه ناپذیری پیروزی پرولتاریا را بر بورژوازی پیروزی سوسیالیسم را بر سرمایه داری بشارت می دهد و راه پیروزی را می نمایاند.

راه توده 173 21.04.2008
 

 

 فرمات PDF                                                                                                        بازگشت